سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست.mp3
961.5K
"سوز تب فراق تو درمان پذیر نیست
تا زندهام چو شمع ازینم گزیر نیست
هر درد را که مینگری هست چارهای
درد محبت است که درمان پذیر نیست
هیچ از دل رمیده ما کس نشان نداد
پیدا نشد عجب که به دامی اسیر نیست
بر من کمان مکش، که از آن غمزهام هلاک
بازو مساز رنجه که حاجت به تیر نیست
رفتی و از فراق تو از پا درآمدم
باز آ که جز تو هیچکسم دستگیر نیست
سهلست اگر گهی گذرد در ضمیر تو
وحشی که جز تو هیچکسش در ضمیر نیست"
#وحشی_بافقی
#برنامه_قرار_شاعرانه
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
"هیچکس"
سرش آنقدر شلوغ نیست
که "زمان"
از دستش در برود و "شما"
را از "یاد"
ببرد
همه چیز برمی گردد به "اولویت های آدم"
اگر "کسی"
به "هردلیلی"
در هر "مکانی"
باهر"احساسی"
"تو"
رایادش رفت،،،
فقط یک دلیل دارد؛
"جزو اولویت هایش نیستی…
✍✍✍
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
بگو حسین کجایی؟بگو چه کار کنم؟
برای اینکه نیایی ؛بگو چکار کنم؟
به هر دری زدم اما نشد پیام دهم
به دستِ بسته از اینجا به تو سلام دهم
تمام شب سر بازار راه رفتم من
غریب و بی کس و بی یار راه رفتم من
اگر که نامه نوشتم« بیا» حلالم کن
نشد پیام رسانم ؛نیا... حلالم کن
قسم به حولهٔ احرام تو امیرِ حرم
تمام شهر به یکباره ریختند سرم
دعا کنم که نگاه از دیارشان بٍبُری
خدا نیاورد آن لحظه را زمین بخوری
همینکه زانوی من زیر ِ ضربه خورد زمین
تمام ِ کوفه سرم ریخت از یسار و یمین
به دور بازوی من ریسمان که پیچیدند
شبیه شهر مدینه بلند خندیدند
خدا رو شکر که طوعه میان ِ خانه نشست
ولی غرور عمویم میان کوچه شکست
بگو به خواهر خود کوفه با مدینه یکیست
اگر اسیر شوی چادر توهم خاکیست
بگو که نیزهٔ کوفی شبیه مسمار است
مسیر قافله آخر به سوی بازار است
ز چشم ِ بی ادب ِ کوفیان خبرداری؟
خداکند که تو چادر اضافه برداری
مسیر قافله را از عراق برگردان
خداکند نشوی بین کوفه سرگردان
سرم شکسته فدای سرت فقط برگرد
قسم به بی کسی مادرت فقط برگرد
خداکند که صدایم به کاروان برسد
وگرنه زیور زنها به ساربان برسد
خبر رسید اگر مسلمت زدنیا رفت
حمیده را بغلش کن بگو که بابا رفت
بجای من پدری کن برای دخترمن
خداکند که نبیند به نیزه ها سرمن
#قاسم_نعمتی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
#غزل
#قربانی
عید قربانست و می خواهم که قربانت شوم
من فدای قامت رعنا و چشمانت شوم
گاهگاهی گر چه عصیان کرده ام در پیش تو
بعد از این فرمانبر هر امر و فرمانت شوم
عالمی را کرده ای دیوانه ای سلطان عشق
یک نگاهی کن که تا محشر پریشانت شوم
ای بلا گردان عالم جان فدای جان تو
جلوه ای کن بار دیگر مست و حیرانت شوم
من مریض عشقم و نامت دوا و کن نظر
تا ابد محتاج این دارو و درمانت شوم
اب و اتش افکنم خود را به هر در می زنم
تا که شاید یک شبی در خانه مهمانت شوم
گشته ام از روز اول عاشق و مدهوش تو
گر چه لایق نیستم از خیل یارانت شوم
#مدهوش
#محمد هوشمند
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
هدایت شده از کانال ܝوܢܚ݅ܝ̇ߺܭَـــܝܨ و ܢ̣صــــیܝࡅ߳ߺߺܙ
✨پروردگارا
امشب به عزیزانم
✨اندیشه ای خلاق
دیده ای بینا
✨گوشی شنوا
زبانی مهربان
✨دستهایی بخشنده
پاهایی استوار
✨ تنی سالم
و قلبی پراز عشق
✨عطا کن
شبتون آروم و در پناه خدا 🌙
ز باغ روی تو صد سرخ گل چرا ندمد
که آب و رنگ بهارت روانه در رگهاست
مگر ز جان غزل آفریده اند تنت
که طبع تازهپرستم چنین بر او شیداست
نه چشم و دل که فرومانده در گریبانت
که روح شیفته ی آن دو مصرع شیواست
نگاه من ز میانت فرو نمیآید
هزار نکته ی باریک تر ز مو اینجاست
حریف وسعت عشق تو سینهی سایهست
چو آفتاب که آیینه دار او دریاست
#هوشنگ_ابتهاج
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
الهی!
این بنده چه داند
که چه می باید جُست؟
داننده تویی
هر آنچه دانی، آن ده...
#خواجه_عبدالله_انصاری
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
جا مانده از قافله
یاران همه رفتند و چه تنها ماندیم
افسوس که از قافله ما جاماندیم
دانی ز چه اینگونه پریشان حالیم ؟
چون خیره در آن زینت دنیا ماندیم
ما همسفران را گذری تنها بود
پای همه در رهگذری زیبا بود
از چیست که ما مانده و آنها رفتند
خوبان همه چیدند و سپس ما ماندیم
آنروز که نیک و بد هم آغوش شدند
آسان چه گذشته ها فراموش شدند
گفتند ز بسکه در گذشته باختیم
در حسرت آینده و فردا ماندیم
#خادم
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
من دوست میدارم جفا کز دست جانان می برم.mp3
683.5K
"من دوست میدارم جفا کز دست جانان میبرم
طاقت نمیدارم ولی افتان و خیزان میبرم
از دست او جان میبرم تا افکنم در پای او
تا تو نپنداری که من از دست او جان میبرم
تا سر برآورد از گریبان آن نگار سنگدل
هر لحظه از بیداد او سر در گریبان میبرم
درمان درد عاشقان صبر است و من دیوانهام
نه درد ساکن میشود نه ره به درمان میبرم
ای ساربان آهسته رو با ناتوانان صبر کن
تو بار جانان میبری من بار هجران میبرم
#سعدی
#برنامه_قرار_شاعرانه
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
🌸✨در آخرین
💞✨دوشنبه تیرمـاه
🌸✨از خدا میخواهم
💞✨هر آنچه آرزو دارید
🌸✨بی دلیل نصیبتان شود
💞✨عشق و آرامش
🌸✨در کنارتان
💞✨عزت و خوشبختی
🌸✨همراهتان
💞✨سلامتی و تندرستی
🌸✨همیشہ در وجودتان باشـد
💞✨دوشنبه تون زیبا و پر برکت صیح بخیر
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
مناجات با امام زمان عجل الله تعالی
با ربّنای تو گرفته ربّنایم
دور از تو وقتی میشوم دور از خدایم
از دست خود خسته شدم از دست تو نه
جان علی ردّم نکن دردآشنایم
بخشیدی و لطفی که داری کم نیامد
اصلا به روی من نیاوردی گدایم
پرونده ی عصیان من شرمنده ات کرد
بین گناهان توبه ها کردی برایم
شیطان مرا در منجلابش غرق کرده
زنجیر را محکم بزن بر دست و پایم
هر چند که بی آبرویم اعتنا کن
بالاخره من هم سگ این کوچه هایم
خوشحالم آقا جان مرا داری هنوزم
من را ببین ارباب چه پر ادّعایم
رفتم به مشهد گوشه ی باب الجوادش
گفتم خجل از دیدن روی رضایم
زهرا نگاهم کرده که اینجا نشستم
آمین مادر بود پشت هر دعایم
حس تنفر دارم از هجران و دوری
خسته شدم بسکه نبردی کربلایم
دارد محرم میرسد کاری نکردم
ای کاش عوض میشد کمی حال و هوایم
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
خیال نرگس مستت ببست خوابم را.mp3
1.12M
"خیال نرگس مستت، ببست خوابم را
کمند طره شستت، ببرد تابم را
چو ذره مضطربم، سایه بر سر اندازم
دمی قرار ده، آشوب و اضطرابم را
نه جای توست دلم؟ با لبت بگو آخر
عمارتی بکن این خانه خرابم را
نسیم صبح من، از مشرق امید دمید
منم بر آنکه چو جورت کشیدهام در حشر
قلم کشند، گناهان بیحسابم را
خطایی ار زمن آمد، تو التفات مکن
چو اعتبار خطای من و صوابم را؟
حجاب نیست میان من و تو غیر از من
جز از هوا، که بر اندازم این حجابم را
هزار نعره زد از درد عشق تو، سلمان
نگشت هیچ یکی ملتفت، خطابم را
مگر به ناله من نرم میشود، دل کوه؟
که میدهد به زبان صدا، جوابم را؟"
#سلمان_ساوجی
#برنامه_قرار_شاعرانه
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور