eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
16هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای جوان توحید جان باید تو را.mp3
1.09M
ای جوان توحید جان باید تو را سرزمین آسمان باید تو را رو به بی رنگی کن ای تن را گرو در گذر از تن به سوی روح رو روح بی رنگست و سرشار خدا کن جدا هستی خود از رنگها چیست توحید خدا افراشتن خویشتن را خار و خاکی داشتن چیست توحید خدا آموختن خویشتن را پیش واحد سوختن گر همی خواهی که بفروزی چو روز هستی همچون شب خود را بسوز در من و ما سخت کردستی دو دست هست این جمله خرابی از تو هست صنع بیند مرد محجوب از صفات در صفات آنست کو گم کرد ذات واصلان چو غرق ذاتتند ای پسر کی کنند اندر صفات او نظر این دوئی اوصاف دید احول است ور نه اول آخر ، آخر اول است هست بی رنگی اصول رنگها صلح ها باشد اصول جنگها باد که را ز آب جو چون وا کَنَد آب یکرنگی خود پیدا کند بعد از این باریک خواهد شد سخن کم کن آتش ، هیزمش افسون مکن تا نجوشد دیگهای خرد زود دیگر ادراکات خردست و فرود تا توئی بجاست در شرکست جات چون توئی برخاست،توحیدت بتافت تو درو گم گرد ، توحید این بود گم شدن گم کن تو‌ تفرید این بود
اے آفتابِ حُسن برون آ دمے ز ابر ڪآن چهرہ ے مشعشع تابانم آرزوست
پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پر‌نده بسيار دلبسته بود. ▫️حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش می‌گذاشت و می‌خوابید. ▫️اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرڪ حسابی كار می‌كشیدند. ▫️هر وقت پسرڪ از كار خسته می‌شد و نمی‌خواست كاری را انجام دهد، او را تهديد می‌ڪردند كه الان پرنده‌اش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرڪ با التماس می‌گفت: نه، كاری به پرنده‌ام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام می‌دهم. ▫️تا اينڪه یڪ روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خسته‌ام و خوابم مياد. ▫️برادرش گفت: الان پرونده‌ات را از قفس رها می‌ڪنم، كه پسرڪ آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم. ▫️اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبسته‌ایم. ▫️پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پاره‌ای زيبایی و جمالشان، عده‌ای مدرڪ و عنوان آكادمیڪ و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بسته‌اند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند. ▫️پرنده‌ات را آزاد ڪن!
گفت دعا کُنی می‌آید! گفتم: آنکہ با دعایی بیاید با نفرینے میرود...! پیش من اگر خواستے بیایی با دعا نیا، با دل بیا... ✍نیماجم
‌ سوزِ دلی دارم که می‌گیرد قرارت را شاید به این پاییز بسپاری بهارت را بوی تو در پیراهنم جا مانده می ترسم یک هرزه باد از من بگیرد یادگارت را آیینه، شد صد تکه اما باز هر تکه از یک دریچه رنگ زد نقش و نگارت را مجنون تر از بیدند و می لرزند بی لیلا بر شانه ها بگذار چشمِ اشکبارت را تو تشنه ی خونی، گلویم تشنه ی زخم است پایان دهیم این بار؛ من حرفم، تو کارت را
همچو فرهاد بُود کوه کنی پیشه ی ما کوه ِما سینه ی ما ، ناخن ِما تیشه ی ما شور شیرین ز بس آراست رهِ جلوه گری همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما بهر یک جرعه ی مِی ، منت ساقی نکشیم اشک ِما باده ی ما ، دیده ی ما شیشه ی ما عشق ، شیری ست قوی پنجه و می گوید فاش هر که از جان گذرد ، بگذرد از بیشه ی ما ...
غلام نرگس مست تو تاجدارانند خراب باده لعل تو هوشیارانند تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر که از یمین و یسارت چه سوگوارانند گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو که مستحق کرامت گناهکارانند حافظ
من كجا؟ باران كجا؟ باران كجا و راه بی پایان كجا؟ آه… این دل دل زدن تا منزلِ جانان كجا؟ ‌هر چه كویَت دور تر دلتنگ تر مشتاق تر در طریق عشق بازان مشكلِ آسان كجا؟
میگذرد! گاهی از غرورش! گاهی از کسی که سخت دوستش دارد ... گاهی خودش را پنهان میکند، زیر صدای موسیقی هدفونش ... گاهی پشت لبخندهای ساختگی ! اما ... یک روز، بعد از یک اتفاق، گریه هایش تا همیشه بند می آید و تبدیل میشود به نگاهی سرد .... زن را میگویم !
🕊 فَاِذا كانَ عُمْري مَرْتَعاً لِلشَّيْطـانِ فَاقْبِضْني اِلَيْكَ، و هرگاه ديدی عمر من چراگاه شيطان شد، جانم را بگير..
🕊 از پوستم، صدای تو می تراود؛ بر پاهای تو راه می روم با چشم تو شعر می نویسم، من که ام به جز تو؛ که در رگ و پوستم نهانی و نام مرا به خود داده ای...