🥀
با اینڪه دلـم گفته مدارا ڪنم امـا
اي داد از این دوري و از عشق تو بیداد!
#شهریار
مشنو از نی چون حکايت ميکند
بشنو از دل چون روايت ميکند
مشنو از نی،نی نوای بی نواست
بشنو ازدل،دل حريم کبرياست
نی چو سوزد تل خاکستر شود
دل چو سوزد محفل دلبر شود
نی ز خود هرگز ندارد شوروحال
دل بود مرآت نور ذوالجلال
نی اگر پرورده آب و گل است
دست پرورده خداوندی دل است
نی اگر بشکست بی قدر و بهاست
بشکند گر دل خريدارش خداست
نی تهی دست است و بي قدرو بها
دل بود گنجينه عشق و صفا
نی تهی مغز ودرونش پر هواست
دل تجليگاه عرفان وولاست
نی تورا از ياد خدا غافل کند
دل تو را در قرب حق نائل کند
نی به هر دست و به هر لب آشناست
دل مکان و خانه خاص خداست
نی چو بينم ياد آرم نينوا
دل شود نالان به ياد کربلا
از جفای ني دلم آتش گرفت
کاش نی از ريشه آتش مي گرفت
نی ز حلقوم حسين خون مي مکيد
پی نی زينب گريبان مي دريد
ديدبر سر نی چون سر آن حق پرست
سر به محمل زد جبين خود شکست
چون رود در شام و در تشت طلا
مي خورد نی بر لب آن مقتدا
نی خورد چون بر لب و دندان او
دل بسوزد بر لب عطشان او
ذره بس کن ماجراي نی نوا
سوخت از اين غم دل خير النساء
جانم فدای آن بنایی... که نداری
قربان آن گلدستههایی... که نداری
هرجا حرم دیدم سرودم زیر لب از
دلتنگی گنبدطلایی... که نداری
بابالرضا رفتم نشستم گریه کردم
با یاد بابالمجتبایی... که نداری
قالیچهی ارثیهی مادر بزرگم
نذر تو و صحن و سرایی... که نداری
من هر شب جمعه سلامی میدهم به
ششگوشهی کرببلایی... که نداری
ما سینهزنهایت حسن کم گفتهایم آه
در مجلس دارالبکایی... که نداری
دردی که داری در خودت میریزی آقا
حق میدهم درد آشنایی... که نداری
یاحسنمجتبیعلیهالسلام😔
🍃سلام بر شاه خراسان🍃
غریبان را نوازش می کنی یار
حکیمی و دوای درد بیمار
به پیشت آمدم تا جان بگیرم
برات از دست یک سلطان بگیرم
به هر صحن و رواقی ره سپارم
خزان شد طاقتم ، هستی بهارم
به صحن انقلاب و دربِ فولاد
نشستم تا شوَم از بند آزاد
نظرکن التماس این گدا را
بجوشان چشمه ی اسمال طلا را
صدا و صوت نقّاره شنیدم
به سمت صحن جمهوری دویدم
به باب العلم و هم باب الولایه
به سقاخانه ی باب الشهاده
رسیدم صحن قدس و صحنِ کوثر
سلامی بر رئوف و هشتم اختر
هم از صحنِ هدایت هم غدیرت
دل هر عاشقی گشته اسیرت
به صحن جامع و صحن خمینی
به دل دارم نوا و شور و شینی
بده اذن دُخول و حلقه بر گوش
دلم را کن خریداری و بفروش
کبوتر هستم و بالم شکسته
غبار خستگی بر آن نشسته
نگاهی کن زِ لطف و مهربانی
مرا از درگهت جانا مرانی
تویی شمس الشُّموس و نورِ مطلق
گلستانِ خراسان ، عطرِ زنبق
تو باب الحاجتی و عرض دارم
دلی پر از گناهِ هرز دارم
رضا جان صحن ها با ذکرو یادت
قسم دادم تو را جان جوادت
بلا و هر مصیبت دور گردان
شبیه سابق آیم تا خراسان
دعاکن تا که شام ِ غیبت یار
شود کوته ، در این آشفته بازار
🍃🌷نجوای غریب
۱۳۹۹/۷/۲۴
🍃 هدیه به محضر نورانی آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام .
گر عقل پشت حرف دل، اما نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت
این قدر اگر معطل پرسش نمیشدم
شاید قطار عشق مرا جا نمیگذاشت
دنیا مرا فروخت ولی کاش دستکم
چون بردگان مرا به تماشا نمیگذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمیزدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمیگذاشت
گر عقل در جدال جنون، مرد جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمیگذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم این چنین
در خون مرا به حال خودم وا نمیگذاشت
ما داغدار بوسه وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمیگذاشت
✍️ فاضل نظری
.
❁﷽❁
🔷 السَّلامُ عَلَیْكَ یا بَقِیَّةَ اللَّهِ فى اَرْضِهِ.. 🔷
#امام_زمان
بازهم حرف فراق است جدایی سخت است
شب آخر شده، ای کاش بیایی، سخت است
بند اگر بند تو و گردن اگر گردن من
آری آری که از این بند، رهایی سخت است
من دو ماه است که سینه زدهام در زدهام
وای اگر در به روی من نگشایی سخت است
پدر سینه زنان بی تو یتیمیم همه
اینکه باشی و ندانیم کجایی سخت است
به همین طاول جامانده ز مشایه قسم
گر ز دست تو نگیریم دوایی سخت است
سخت دلتنگ هوای حرم سلطانم
دوری نوکر از ایوان طلایی سخت است
تو بگو جان جوادش نظری اندازد
هر کجا جز در این خانه گدایی سخت است
#آخر_صفر #وداع_با_صفر
محمدعلي بیابانی
.
سیاهی پیراهنت را به سیاهیِ روىِ ما ببخش، روز آخر صفر است و ما پا به پای تو آمدیم
از محرم و خیمه گاهش
از محرم و عاشورایش
از ظهر روز دهم و عطشش
ازکنار فرات و مشک پاره اش عبور كرديم
افتان و خیزان در کنارتان
تمام راه را تا کربلا
شاید دیده باشیمتان،
شاید از خود پرسیده باشیم کجای اين جمع هستيد و الان چه حالي داريد
بازگشتیم از کربلا
آمدیم در خانه پیامبر (ص)
سوگواره عزای دخترانه ای شدیم
که در سوگ غمش جهانی گریست
بر سر سفره کریمانه امام حسن (ع) نشستیم و در آخر رسیده ایم با شما که بی شما جایی برای رسیدن نیست و دلی برای ماندن.
رسیده ایم به اینجا؛ خراسان
سایه سار زمینی که خاک اش تربت مردی ست از نسل آفتاب
و ما همچنان مهمان تان هستيم ...
که هر آن چه هست از برکت شماست
و آرزو می کنیم سنگینی ماه ها را ترک کنید
و به بهار وجودتان در اين سرماى روزگار وارد ربیع شویم
هرچند ربیع ما دیدار شماست
مولای من
آقای من
مهربان
تنهای این روزها
سیاهی ماه غم را به ظهورت سپید گردان تا ربیع را با بهار وصالت جشن گیریم.
🍃 أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🍃
از عشق تو از جان به سفر سوی تو آیم
بنگر که چه سانیم همه سوی تو از جان
السَّلامُ عَلَیْکَ يَا أبَا الْحَسَنِ يَا عَلِىِّ بْنَ مُوسىٰ الرِّضا
ای به نه گردون براق انگیخته.mp3
678.1K
ای به نه گردون، براق انگیخته
وی به فتراک دوکون آویخته
گشت زلفت لیله المعراج دل
قاب قوسین ز ابروان انگیخته
هرکجا افتاده از روی تو خوی
سرخ گل، خون خود آنجا ریخته
تو به مه بنموده دست و آفتاب
زرد گشته در زمین بگریخته
خاطرم خاک درت را کرده وصف
دیده ام بسیار برخورد بیخته
اهل دل را بوی خون آید زمشک
گرنه با خاکت بود آمیخته
“خسرو” از بهر نثار مدح تو
عقد شَعْریٰ در زبان بگسیخته
#امیر_خسرو_دهلوی
#خوانش_استاد_امیر_نوری