eitaa logo
کانال شعر علوی
890 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
39 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
"جمعه" ات را وابسته به هيچ بنى بشرى نكن خودَت بسازَش! تمامِ آنهايى كه جمعه هايشان بوىِ كسلى ميدهد منتظر كسى مانده اند، كه براى هميشه قالِشان گذاشته!
جمعه ها نبض احساسم دوبله میشود اما جمعه ای ک یارت نباشد میشوی پروانه ای ک بالش سوخته
به ناچار عاشقت شدم نه برای آنکه زیباترینی، نه.. برای آنکه عمیق ترینی..! که عاشق زیبایی معمولا احمق است.
از فتوت نامه در بیان پاسداشت شریعت.mp3
753.9K
اگر پرسند که اصل طریقت چند چیز باشد ، بگوی سه چیز: دم ، قدم و کرم. اگر پرسند که هر یکی چه معنی دارد ، بگوی دم یعنی دم کشیدن از ناگفتنی ها و قدم یعنی قدم ننهادن در ناکردنی ها و کرم یعنی کار کن و در کار کن . اگر پرسند که سخن طریقت که را رسد گفتن ؟ بگوی آن کس که رونده راه حق باشد و اگر پرسند راه حق چیست بگوی آن که ظاهر و باطن او به کمک شرع تمام عیار باشد و در ظاهر او کدر بدعت نباشد و بر باطن او غبار شبهت ننشیند و این چنین کس را رسد که از مقامات دم زند
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد عماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم است خدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آرد بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد خدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفت بفرما لعل نوشین را که زودش باقرار آرد در این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ نشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد 🌺🌺🌺 امروزشنبه ۹۹/۸/۲۴ روز آغاز هفته کتاب خجسته باد! لطفا با کتاب دوستی مون را محکمتر کنیم. "کلید گنج تنهایی کتاب است" "فروغ صبح دانایی کتاب است"
✒️ تا تو مراد من دهی، کشته مرا فراقِ تو تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام یا زِ رَه وفا بیا، یا زِ دل رَهی برو سوخت در انتظار تو، جان به لب رسیده ام..
🌱🌼 ای خردمند! که گفتی نکنم چشم به خوبان .. به چه کار آیدت آن دل؟ که به جان‍‍ان نسپاری... "سعدی "
اے که گفتے از دو ابرویش توان کردن گذر من گذر کردم ب گیسویش رسیدم بے خبر راه خود برگشتم از گیسوے او فارغ شدم تا رسیدم من به ابروهاے او بار دگر بار دیگر من گذر گردم ز راه دیگرے تا به چشمانش رسیدم داغ من شد تازه تر خواستم تا بگذرم از چشم جان فرساے او چشم خود بست و دلم زندانے اش شد پشت در آمدم خود را رها سازم ز بند چشم او چشم خود را باز کرد و من شدم مشتاق تر چشم خود بستم که تا از عشق او فارغ شوم ناگهان من دیدمش با چشم دل نے چشم سر گفتمش گر بگذرم از چشم تو ،فارغشوم ناگهان خندیدو زد بر ریشه ام صد ها تبر تا که فهمیدم لبانش ماجراے دیگریست چون که درگیرش شوم ،دارم هزاران دردسر با خودم گفتم گذر کردن نباشد چاره ات عاشقے کن تا بسوزد جسم و جان و خشڪ و تر
🌱🌼 شیرین تر از خیالی و می بافمت هنوز کمتر بباف موی خودت را به جای من...
شعرخوانی علیرضا قزوه.mp3
370.5K
جان پدر کجاستی؟ جرم تو چیست نازنین؟ صدق و صفا و راستی ای که تو از خدای خود غیر خدا نخواستی ای به فدای خنده ی زخمی و دلشکسته ات شکر خدا که همچنان سرخوشی و به پاستی کابل زخم خورده ام! وقت برای گریه نیست گریه‌ی با تبسمی، نور دو چشم ماستی کابل جان چه می‌کشی؟ از دست حرامیان کابل بی پناه من! قبله ی عشق و راستی! دختر شعر فارسی! کابل من ! چه می کنی؟ حرف بزن! عزیز من! «جان پدر! کجاستی؟!
نسیم وصل.mp3
605.3K
حصار عافیت   رهی معیری » غزلها - جلد چهارم   نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد؟ بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد؟ به من که سوختم از داغ مهربانی خویش فراق و وصل تو نامهربان چه خواهد کرد؟ سرای خانه بدوشی حصار عافیت است صبا به طایر بی آشیان چه خواهد کرد؟ ز فیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را؟، شراب با من افسرده جان چه خواهد کرد؟ مکن تلاش که نتوان گرفت دامن عمر غبار بادیه با کاروان چه خواهد کرد؟ به باغ خلد نیاسود جان علوی ما به حیرتم که در این خاکدان چه خواهد کرد؟ صفای باده روشن ز جوش سینه اوست تو چاره ساز خودی آسمان چه خواهد کرد؟ به من که از دو جهان فارغم به دولت عشق رهی ملامت اهل جهان چه خواهد کرد؟   ۲۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅بهتر باشیم 🌸چه ﺑﺴﺎ خدﺍﻭﻧﺪ ﻫﺮ ﮔـــــﺮه‌ای ﮐﻪ ﺩﺭ کاﺭﻣﺎﻥ مــیﺍﻧﺪﺍﺯﺩ.. 🌸همــﭽﻮ ﮔﺮﻩ‌ﻫﺎﯼ ﻗﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻧﻬﺎﯾﺘﺎ ﻗﺼﺪ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﻘﺸﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻓﺮﯾﻨﺪ.
🌸‍ زیبايی‌های زندگی: ❣راستی در گفتـار ❣ادب در ڪلام، ❣تقدم در سلام ❣وفا در عهـد ❣استقـامت در ڪار ❣عفـو در قـدرت ❣حیـا در نگـاه ❣شـرم در گنـاه
در این "عمری" که میدانی فقط چندى تو "مهمانی" به جان و دل تو "عاشق باش" رفیقان را "مراقب باش"... مراقب باش که در "آنی" دل مورى "نرنجانی" که در آخر تو "میمانی" و مــُــشتی خاک که از "آنی"... پاییزی تون پر از مهر و وفا💓
ﻣﻼﮎ "ﺩﻭﺳﺘﯽ" ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﻭ قد ﻧﯿﺴﺖ ﻣﻌﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺘﯽ "ﺻﺪﺍﻗﺘﯽ" ﺍﺳـﺖ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ... ﺩﻟﺶ برای تو "ﺫﺧﯿﺮﻩ" ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﺜﻞ ﺑﻮﯾﯿﺪﻥ ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺍﺳﺖ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮔﺎﺯ ﺑﺰﻧﯽ...
بزن ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻮﺍ ﺍﺑﺮﯾﺴﺖ ﻧﻔﺲ ﺑﺎﻻ‌ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ.... ﻧﻮﺍﺯﺵ ﮐﻦ ﺗﻦ ﺭﻧﺠﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺪﯼ دارد ﺑﺒﺎﺭ ﺍﯼ ﺍﺑﺮ...
🍁امروز مرا در دل 💚جز یار نمی‌گنجد 🍁وز یار چنان پر شد 💜کاغیار نمی‌گنجد 🍁در چشم پر آب من ❤️جز دوست نمی‌آید 🍁در جان خراب من 💝جز یار نمی‌گنجد عراقی
ای دریده پرده‌های عاشقان پرده را بردار چونت یافتم حضرت مولانا
🕊 در سلسله ی عشق تو مغموم و صبورم نازم بکش ای دوست که مظلوم و صبورم 🕊
با بعضی از شعر‌ها میشود مرد؛ مثل این شعر از : رفتنت، آنقدر‌ها هم که فکر می‌کنی فاجعه نیست من مثل بید‌های مجنون ایستاده می‌میرم.
هر جراحت که دلم داشت به مرهم بِه شد داغ دوری ست که جز وصل تو درمانش نیست ✍🏻 نظیری نیشابوری
صدای همهمه می‌آید و من مخاطب تنهای بادهای جهانم ... ✍🏻 سهراب سپهری
وقتی از سیمین دانشور دور بوده، در نامه ای برایش نوشته: با هر کسی حرف میزنم حلقه ام را به رُخش می کشم تا از ازدواجم بپرسد و من حرفِ تورا پیش بکشم...
هرکوچه وهرخانه‌ای ازعطر،چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس ای روشنی محفل و ای رونق مجلس ای راز غمت درس مدرّس به مدارس تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس جزتو،به زمان نیست کسی مصلح وصاحب یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب! تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت بگدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک، تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو در به دری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...