صبح است باید بلند شد
در امتداد وقت قدم زد ؛
گل را نگاه کرد، ابهام را شنید
باید دوید تا ته بودن ...
#سهراب_سپهری
#سعدی
هشیار کسی باید کز عشق بپرهیزد
وین طبع که من دارم با عقل نیامیزد
آن کس که دلی دارد آراسته معنی
گر هر دو جهان باشد در پای یکی ریزد
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
و آن که سوز دل دارد و نی میزند؛
و چشم میدوزد و تنهاست، حتماً عاشق است!
و آن که عاشق است، دعا میکند و آن که دعا
میکند، حتماً خدایی دارد..
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
مه همه جا را گرفته،
به سختی میتوان برف روی کوهها را دید.
آب دریاچه آرام تر از هر زمانی،
به آسمان مهگرفته زل زده است.
همه جا انگار یخ بسته.
انگشت هایم را به کندی حرکت میدهم و مینویسم؛
دلتنگم... دلتنگ آغوش گرمی که سالهاست
از آرامشش
به اینجا کوچانده شده ام.
آرزوی وصل دوباره اش مجنون ترم میکند.
میدانم باید این آرزو بزرگ شود
و قوی.
عاقل شود و عاشق.
همهجا سرد است؛ مه تمام فضا را پر کرده،
اما اینجا
درون قلبم ، آتشی میگدازد...
#من_الغریب_الی_الحبیب
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
آغازصبح یادخدا بایدکرد
خودرا به امید او رها بایدکرد
ای با توشروع کارها زیباتر
آغازسخن ترا صدا بایدکرد
امروزمان راآغازمیکنیم
بنام خدایی که تسکین دهنده
دردها و آرامش دهنده قلبهاست
سلام_صبحتون_بخیر
🌺
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
یک صبح ببام آی
و ز رخ پرده برانداز
آوازه به عالم زن و خورشید برانداز
ای زینت بالین
رقیبان شده عمری
بر من که ز هم میگذرم یک نظر انداز
#محتشم_کاشانی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
#صلیاللهعلیڪیااباعبدالله✨
اول صبح، بگویید حُسین جان
رخصٺ🖐🏻🌤
تا ڪہ رزق از ڪرمِ سفره ے
ارباب رسد..♥️📿
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
از صد نسیم گلشن فردوس خوشترست
بادی که می وزد ز گلستان صبحگاه
#عراقی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
از نسیم سحر
آموختم و شعله ی شمع
رسم شوریدگی و
شیوه ی شیدائی را
صبح سرمی کشد
از پشت درختان خورشید
تا تماشا کند
این بزم تماشائی را...
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
بی تو در این جهان اثر از آسمان نبود
در آسمان بی تو اثر از جهان نبود
بی تو زمین برای قدم های من مزار
در چشم من اهمیتی در زمان نبود
ای کاش یک جزیره فقط بود در زمین
من بودم و توبودی و کل جهان نبود
صیدت نمیشد این دل نامهربان من
مژگان تو اگر به دهان کمان نبود
چشمت نبرده بود اگر از من دل مرا
از عشق در جهان معاصر نشان نبود
طعنه مزن به دفتر اشعار قبلی ام
مضمون نداشتم قلمم ناتوان نبود
با اینهمه غزل نشدی سهم من چرا؟
نامهربان نبود دلت نکته دان نبود
◽️◽️◽️◽️◽️◽️
با این غرور لعنتی مردم و بهار
بیچاره میشدیم اگر که خزان نبود
#حسین_مرادی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
💎صبح یکی از روزهای آوریل که هیچ تفاوتی با روزهای دیگر نداشت ناگهان به چیزی پی بردم، من با ریسک هدر دادن زندگی ام روبرو بودم.
متوجه شدم که روزها یکی پس از دیگری می گذرد. از خودم پرسیدم: اما من از زندگی چه می خواهم؟ خب، می خواهم شاد باشم. اما هرگز به این که چه چیز مرا خوشحال می کرد یا این که چطور می توانستم خوشحال باشم، فکر نکرده بودم.
📙پروژه شادی
✍🏻 گرچین رابین
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
امروز روزیست
که انگشتانم را
به سر پنجه ی آفتاب
گره می زنم
صبح را
با دمنوش زندگی سر میکشم
و تا عمق دوست داشتن آدمها
سرمست می شوم ....
مریم پورقلی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
«عشق»
معناے اسم ڪسے ست
ڪہ در اوج خستگے
از بہ یاد آوردنش
لبخند بزنے
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
بچه که بودیم …
بهتر میدانستیم چطور باید از
داشته هایمان مواظبت کنیم و برایشان بجنگیمh
بهتر بلد بودیم دوست داشتن واقعی را…
شاید اندازه ی سن مان نبود اما عشق و وفاداری را خوب می شناختیم …
فرقی نمیکرد آنچه داشتیم
پدر و مادر باشد
دوست باشد، دوچرخه یا عروسک
توپ یا مداد رنگی …
هر چه بود سهم ما بود
دوست داشتنی بود
و با هیچ چیز در دنیا عوضش نمیکردیم
آن روزها نمیدانستیم خستگی یعنی چه،
دلزدگی یعنی چه …
نه اهل رها کردن بودیم
نه تنهایی ترجیح مان بود و نه فرار راه نجات
حالا اما،
ما همان بچه ها هستیم
که حتی روزی فکرش را هم نمیکردیم
کمی قد کشیدن و بزرگ شدن
اینهمه دنیای مان را عوض کند …
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
کنون که گردش ایام
را ثباتی نیست
همان خوش است که
در عشق بگذرد ایام...
🍃ملک الشعرای بهار
18 آذر زاد روز ملک الشعرای بهار گرامی باد 🌹
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
دلم ای دوست سبوی یارم را می خواهد
بیگانه نه آن یار همنشینم را می خواهد
کجاست آن دل گشا یاریم کند جانا
چو جانم مشک دلگشایش را می خواهد
نه بسته ام به کس دل نه جز او دل
چون دلم دل دلیرانه اش را می خواهد
ز من جان ز او جانان هموست جان
ای جانم به قربانت که دلم او را می خواهد
مرحبا که گلشن دلم ز نامش گلستان می شود
چون بوستان دلم راز گل او را می خواهد
به به بر این بودن و مستی کنارم یارا
که سروشانه ی دلم عشق او را می خواهد
سروش .ش
#بداهه
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است
در بین نوکران علی جا شدن خوش است
دریا علی و قطره تمامی کائنات
قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است
ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم
با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است
یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند
یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است
قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد
در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است
سوگند می خورم به علی که در این جهان
تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است
سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان
با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است
تنها گلی که سر سبد خلق عالم است
روح دو پهلوی نبی الله خاتم است
آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است
خیر کثیر ... نه ... نه ... به والله کوثر است
بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت
بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است
وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند
با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است
حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند:
از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است
من مانده ام که روز جزا او چه می کند
با چادری که سایه ی صحرای محشر است
محشر مقام فاطمه محشر به پا کند
روز جزا شفاعت او چیز دیگر است
تنها نه مادر حسنین ... مادر همه است
روز تولدش به خدا روز مادر است
اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست
میلاد با سعادت کوثر مبارک است
🔸شاعر:
#محمد_فردوسی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
میل اگر داشت فدای حرمش خواهمشد
و یکی از شهدای حرمش خواهمشد
گرد و خاکم ولی از لطف کریمانهٔ او
خادم صحن و سرای حرمش خواهمشد
هر زمان حال و هوای حرمش را بچِشم
شاعر حال و هوای حرمش خواهم شد
شاید آن روز دل سنگ بدردم بخورد
گوشهای سنگ بنای حرمش خواهم شد
حرمش را که بسازند بهحج خواهمرفت
بعد از آن وقف برای حرمش خواهمشد
مثل مشهد که مناجات سحر میخوانند
هر سحر سوز دعای حرمش خواهمشد
🔸شاعر:
#امیرعلی_شریفی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
#امام_حسن
بر شعر زلال شاه بیتی تو حسن
اکسیر قریحه ی کمیتی تو حسن
از بارگهت کسی نگردد مأیوس
والله کریم اهل بیتی تو حسن
#استاد_کلامی_زنجانی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧🎤زندوکیلی نقاب
✍غفاری
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
Mohsen_Chavoshi_-_Shahrzad.mp3
10.31M
🎶 #آهنگ استوری بالا
#تو رو از دور دلم دید اما نمی دونست چه سرابی دیده
منه دیوونه چه می دونستم زندگی برام چه خوابی دیده
نمی دونی نمی دونی ای عشق کسی که جونیش و ریخته به پات
واسه این که تو رو از دست نده چه عذابی چه عذابی دیده
آه ای دل مغموم آروم باش آروم ای حال نا معلوم آروم باش آروم
نیستی اما هنوزم کنارمی نیستی اما هنوزم اینجایی
روزی صد هزار دفعه می میرم اگه احساس کنم تنهایی
هر کجا رفتی و هر جا موندی من و بی خبر نذار از حالت
اگه تنها شدی و دلت گرفت خبرم کن که بیام دنبالت
آه ای دل مغموم آروم باش آروم ای حال نا معلوم آروم باش آروم ...
#محسنچاوشی
#بوقتدلتنگی
#برای_آنکه_خودش_میداند
#حدیث_دل 🍂
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
بیماری ما غفلت از یاد نگار است
دور از طبیبان هم دوا معنا ندارد
من که گناهم را کمی هم کم نکردم...
در معصیت این حرفها معنا ندارد
تو وعده صدق خدا هستی و اینقدر
آقا بیا...آقا نیا...معنا ندارد
ای مهربانتر از پدر مادر چه گویم
بی تو رسیدن به خدا معنا ندارد
باید که نوکر سوی اربابش بیاید
از ما به تو لفظ بیا معنا ندارد
وقتی تو از دست دلم راضی نباشی
یا ربنا یا ربنا معنا ندارد
نگذار بین غفلت کبری بمانیم
باید میان غیبت کبری بمانیم
باید فراق و سوختن باشد همیشه
در به دری از مرد و زن باشد همیشه
پیغمبرانه دلبری کن مثل اینکه
باید اویسی در قرن باشد همیشه...
آواره ی صحرا نماییدم چه باک است
مجنون اگر دور از وطن باشد همیشه
ای کاش نامم عبد تو باشد همیشه
ای کاش نامت رب من باشد همیشه
بی یوسفش تا کی دمادم چشم یعقوب
دلخوش به بوی پیرهن باشد همیشه
من خواستم ذکر نمازم تادم مرگ...
یا بن الحسن یا بن الحسن باشد همیشه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌼☘
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
روزي از راه آمدم اينجا ساعتش را درست يادم نيست
ديدم انگار دوستت دارم علّتش را درست يادم نيست
چشم من از همان نگاه نخست با تو احساس آشنايي كرد
خنده اَت حالت عجيبي داشت حالتش را درست يادم نيست
آن شب از فكر تو ميان نماز بين آيات سورۀ توحيد
لَم يَلِد را يَلِد ولَم خواندم ركعتش را درست يادم نيست
باورش سخت بود و نا ممكن كه دلم بوي عاشقي مي داد
پيش از اين او هميشه تنها بود مدّتش را درست يادم نيست
مانده بود از تمام خاطره ها يك نفر در ميان آئينه
اسم او مهرداد بود اما شهرتش را درست يادم نيست
خواب تو خواب هر شبم شده بود راه تعبير آن سرودن شعر
يك غريبه هميشه پيش تو بود صورتش را درست يادم نيست
عادت عشق دل شكستن بود و مرا عاشق نگاه تو كرد
واقعاً او چه خوب مي دانست عادتش را درست يادم نيست
عاقبت مرد بين آئينه بي خبر رفت و در شبي گم شد
چون لياقت نداشت يا اينكه جرأتش را درست يادم نيست
#مهرداد_بابایی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور