eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
206 دنبال‌کننده
52 عکس
19 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @delsokhteh313
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم دلم در هوای غدیرت خوش است وجودم بپای غدیرت خوش است خدا خودشده عاشق بنده اش به یا مرتضای غدیرت خوش است ستونهای این آسمان یاعلی زِ گلدسته‌های غدیرت خوش است خدا خواست دنیا بهشتش شود که خاک سرای غدیرت خوش است مرا مست ودیوانه کردی علی به یومن غدیریت توگشتی ولی شهنشاه ایرانیم حیدراست دلالت به مهمانیم حیدراست تو زیباترین جلوه‌های خدا مناجات شب خوانیم حیدراست گرفته است بوی تو این سرزمین دلیل مسلمانیم حیدراست  اگر خاک ما خاک عشق علی است شب اوج عرفانیم حیدراست به بزمم صفا یی دگر داده ای توخودساقی این می وباده ای زمان پُر شد از عطر گلخانه‌ات که بوی علی می‌دهد خانه‌ات علی هستی و همسرت فاطمه* کَرَم در کرم داشت کاشانه‌ات رسیدم به بزم توشاه نجف نگاهم به فیض کریمانه‌ات ببین نسل معصوم ما می‌رسند به بیتِت علی، بیت فرزانه‌ات شدم بر حسین و حسن منتصب حسن زاده گشتم ، حسینی نصب ،،،، علی مستم ازآن می وباده ات تلو میخورم تا سرِ جاده‌ات هوای رخت بر سرم زد ربود دلم را سرِ زُلف اُفتاده‌ات علی را به میخانه دیدن خوش است نشینم براین سفره‌ی ساده‌ات میانِ حسینی وهم مجتبی که تا دل بری از دو دلداده‌ات حسین گفت تاج سرمن علیست حسن گفت پدر از برایم ولیست علی جام توبابلا یت خوش است نوای دلم درهوایت خوش است علی جلوه ‌کردی برایم خودت همان گیسوی بس رهایت خوش است  بنا این نبود ه نباشی علی توباشی وذکرونوایت خوش است علمدار محوِ تو می‌شد فقط که آن ضربه های دوتا یت خوش است زمان می‌شود خاک طوفان زده گمانم که حیدر به میدان زده توحجی به حجِ خدا رفته ای به دنبال جامانده‌ها رفته ای علی کعبه‌ای مکه‌ای زَمزمی به قصدزیارت کجا رفته ای به دوشت علی بارِشان می‌کشی شبیهِ شبِ مصطفی رفته ای به دوشت تو خرماونان برده ای کنارِ فقیر و گدا رفته ای علی جان به بیتت حرامی نشست** سر خوان لطفت جذامی نشست علی بردیم تا ملاقات رب شدم مست توبا مناجات رب به مسجد به کعبه به دِیر وکنشت ببر تا تماشایِ میقاتِ رب دمی فارغ از قیل و قالم نما مرا پُر کن از نورِ اوقات رب به نهج البلاغه به درکَت رِسَم لبم آشنا کن به سوقات رب به جان خودت سر به راهم نما به جان حسینت نگاهم نما علی هستی وتو نعیمی نعیم برایم توهستی وبودی عظیم توسلطانی وبر دل من کبیر توهستی تویی جلوه ای بس عظیم به محشرتورا دارم ای مقتدا تَرَحَّم علی عبدک یا رحیم وَ غَفِّر ذنوبی و سَتِّر عیوب وَ حَقِّق رجایی اَلا یا‌کریم به (مجنون) نظرکن شده سربِزیر امیری علی فنعم الامیر
بسم الله الرحمن الرحیم اولین نقش دو عالم یا علیست اهل عالم اسم اعظم یا علیست بر لب حور و ملک نام خداست بعد حق نام علی مرتضی است بر تر از ادراک هایی یاعلی پاک تر از پاک های یا علی بر تر از اوهام ها نامت علی می کنم مستی من از جامت علی آیت عظمای حق باشد علی جلوه ی سیمای حق باشد علی یا علی شمشیر فتح خیبری تو امیر المو منینی حیدری مدح تو از درک ما با لا تر است وسف تو از هرچه گویم برتر است عشق رب العالمین باشد علی پیشوای مسلمین باشد علی دلبر مایی دلم مدیون توست این دل دریاییم جیهون توست شد خدا مفتون رویت یا علی عالمین مجنون کویت یا علی کل عالم در یدفرمان توست رزق میکاییل در دستان توست بر درت دل خاکساری می کند تا قیامت بی قراری میکند عرشیان مشتاق آن بویت علی آسمان وابسته بر مویت علی کیست آن که جلوه ی نور جلیست ساقی بزو الست مولا علیست تو نخستین نقش دنیای علی بر همه دنیا تو مولای علی
علیه السلام دل ما وقف سراي نجف است هست وبودما فدای نجف است رونق سفره اگرگشت زیاد همه از لطف و عطای نجف است چقدر دور علی(ع)زواراست چونکه مرهون دعای نجف است عاشق ونوکره کوی علی ام ایل واجدادم گدای نجف است هرکه بیمارست.گوییدش بیا دارویش دارالشفای نجف است قد کشیدم با دعای حضرتش این دلم تحت لوای نجف است گنج علمت یاعلی درسینه است چشم ما خاک سرای نجف است مرتضی برعاشقش دارد نظر سینه ام غار حرای نجف است یاعلی گویم به هرصبح ومسا راز هستی درسرای نجف است پای میزان عمل ,میزان علیست هرگنهکاری گدای نجف است می شود شبهاسحردراین سرا درسرعاشق هوای نجف است ذکره حیدر مرده را احیاکند مردن عاشق برای نجف است کاش عمرم صرف مولایم شود درسرمن ماجرای نجف است گردتاگرده علی خیل ملک جبرییل عبده سرایِ نجف است تاابدسلطان (مجنون)حیدر است عرش اعلاخودگدای نجف است
بسم الله الرحمن الرحیم علی با غدیرش تفَئُل نموده ببین نقطه‌ی با تنزُّل نموده ببین اسمِ اعظم تغزل نموده دو عالم زیمنش چنین گُل نموده غدیراست و خلقت سراسر علی شد ولی و وصی محمد، علی شد خدابا نبی رمز و رازش علی بود دعای نبی در نمازش علی بود نبی جبهه و جانمازش علی بود نبی گریه و رویِ بازش علی بود خدابا علی و پیمبر علی شد علی در علی در علی در علی شد شده زندگی مستِ اوقاتِ حیدر نگرجلوه‌های مناجاتِ حیدر دوباره زمانِ ملاقاتِ حیدر خدا ماتِ او شد علی ماتِ حیدر دلم بُرد و هربارگفتم علی جان صد و ده چنین بار گفتم علی جان علی بند آمد نفسها سخنها زتو بازمانده نظرها دهنها علی پس تمام است این در زدنها نیازی نداری به این آمدنها که میگویدامشب دلم یاعلی را ویابیندامشب جمال ولی را شود آبِ دریا مرَّکب زوصفت زمین از غزلها لبالب زوصفت ادب پیشِ مدحت مودب زوصفت رسیده است جا پایِت امشب زوصفت که عالم بگوید که ای جان من تو که باب الحسین و که بابُ الحسن تو نگربین میدان علَم مست حیدر در این معرکه هر قدم مست حیدر شده بازتیغ دو دَم مست حیدر شده شادی وجمله غم مست حیدر فقط یال و کوپال دشمن بریزد خوشانام او بردل من بریزد علی بین میدان تو تصویر عشقی چنان ضربه‌هایی، تو تکثیر عشقی زمان فرارِ همه ،پیر عشقی به لشگر به خاکت  توشیر گیر عشقی پناه نبی دست آب آورِ توست دعاهایِ زهرا به پشتِ سرِ توست خدا این حرم را عجب دیدنی کرد ضریحت علی جان چه بوسیدنی کرد وَ عشق تو درد مرا گفتنی کرد دلم را به زلف تو پیوستنی کرد مرا دست خالی رهاکی کنی تو مرا دور از کربلا کی کنی تو تو نور قمرهستی ای مرتضا دعای سحرهستی ای مرتضا تو تنهاپدرهستی ای مرتضا یل پرخطرهستی ای مرتضی نبی بوسه زد روی بالت علی جان ملک بوسه زدروی خالتعلی جان نظر میخوری رویِ ماهت چه زیباست فدای تو اَبروی ماهت چه زیباست قسم برتوگیسوی ماهت چه زیباست یل ملک دل،موی ماهت چه زیباست  زمین خورده ام کن بلندم علی نما ای شها، سربلندم علی
خدا کند که منم دعوت شما باشم و بخش کوچکی از خلوت شما باشم و در کنار همین سفره ها کنار شما نمک بریزم و هم صحبت شما باشم فرار کرده ام از دست ظلمت نفسم که دست تربیت رحمت شما باشم خدا کند که نظر کرده را نظر نکنند که در نظاره ی بی منّت شما باشم مخواه بین گداهای قیمتی حرم گدای بی غم و بی قیمت شما باشم ضیافت است و گدا هست و انتخاب شما خدا کند که منم قسمت شما باشم اگر چه قیمت من با گناه قسمت شد اگر چه بنده ی بی قیمت شما باشم!!! ولی به قیمت کرب و بلا نگاهم کن که من غلام همین هیئت شما باشم
غفلت اگر که دامن ما را رها کند دل دائما هوای حریم شما کند بودن میان روضه ی تو اعتبار ماست ما را خدا ز روضه مبادا جدا کند مالم اگر حلال بود خرج روضه است تا مادرت به روزی ما اعتنا کند باشد صله به مادر تو گریه بر غمت در بین گریه فاطمه ما را دعا کند قیمت بده به ما که نداریم ارزشی شاید خدا که هستی ما را فدا کند ما خلق گشته ایم شبیه شما شویم چشمان ما به چشم شما اقتدا کند بی غسل و بی کفن شدنم آرزو بود ارباب ما بگو زعنایت خدا کند باید زچشم حضرت عباس روضه خواند شاید خدای قسمت ما کربلا کند با دیده ای که تیر میانش نشسته است… آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند
تربتت خاکستر بی مایه را زر می کند سنگ اسود را مثال در و گوهر می کند حال ما خوب است ؛ اما پنج وعده در صلاه حال ما را سجده بر خاک تو بهتر می کند ای بنازم تربتت را ، که فقط یک دانه اش کل جامهری مسجد را معطر می کند ذره ای تربت به کام طفل ، آغاز حیات روزی اش را تا دم مرگش مقرر می کند اندکی از آن به کام یک مریض رو به موت بهتر از کل اطبا ، کار محشر می کند در میان قبر یک مقدار خاک مدفنت چهره ی خاموش میّت را منور می کند مستی از پابوس برمی گردد و بعد از سفر تربتت را هدیه بر یک مست دیگر می کند مست آن خاک جنون خیزم که در روز دهم یک غلام روسیه را شمس انور می کند خاک پای تو کجا ! عاشق خودش را از ادب خاک پای شوذب و نعمان و جعفر می کند خاک صحنت دست هرکس می رسد بی اختیار رو به قبله با سلامی دیده را تر می کند با نظر بر تربت اعلی مال کربلا بی هوا عاشق هوای شاه بی سر می کند
اشک ما وقف عزای پنج تن بچه های ما فدای پنج تن رونقی این سفره هامان دارد از برکت و لطف و عطای پنج تن بالهای ما، خدا هم شاهد است پر نزد غیر از هوای پنج تن رفت و آمدهای ما در روضه ها هست مرهون دعای پنج تن نسل ما یا نوکرند، یا عاشقند ایل ما اصلا گدای پنج تن ما مریض معصیت هستیم، پس آمدیم دارالشفای پنج تن با دعای فاطمه قد می کشیم روز و شب تحت لوای پنج تن سینه ی ما گنج علم اهل بیت دیده ی ما خاک پای پنج تن هیئتی که فاطمه دارد نظر می شود غار حرای پنج تن مادرم در روضه ها فریاد زد زندگیِ ما برای پنج تن می رسد هر روز رزق ما از آن عطر ناب ربنای پنج تن پای میزان عمل که می شود خوش به حال آشنای پنج تن با دمِ مظلوم بر پا می شود کربلا در روضه های پنج تن می شود شبهای جمعه، کربلا غرق آه و نینوای پنج تن چشم من دارد خجالت می کشد اشک می خواهم خدای پنج تن با نوای (یابُنَیَّ) می شود نینوا در کربلای پنج تن روضه خوان می گفت زینب پیر شد در کنار ماجرای پنج تن آه، از گودال دارد می رسد گریه های، های هایِ پنج تن این صدای وای وایِ زینب است یا صدایِ وای وایِ پنج تن کاش عاشورا بمیرم از غمِ زخم های ناخدای پنج تن
هست دعایم که دعایم کنی در سفر عشق صدایم کنی حال بیا راهی کویم نما تا به ره خویش گدایم کنی کاش مرا هم چو رفیقان خویش زاءر آن صحن و سرایم کنی جان خودم را به شما میدهم خواهشم این است فدایم کنی کی بشوم ساکن بام حرم تا سر گلدسته هوایم کنی بندهء ناچیز منم یا حسین با نظرت پر ز بهایم کنی کاش مرا با سفر اربعین از غم و اندوه جدایم کنی نوکر بد باز به تو نوکر است کی تو مرا پرت و رهایم کنی در نظرت گیر مرا تا شود طوقهء عشقاق به پایم کنی میشود آقا که بنوشم عسل مثل شهیدان خدایم کنی
هرشب دل شکسته ی ما در هوای توست در اعتکاف خیمه ی سبز عزای توست من هرچه دارم از سر این سفره برده ام آقا تمام بود و نبودم برای توست از کودکی برای شما گریه می کنم اصلاً زِ کودکی دل من مبتلای توست حاتم به سائلی درَت فخر می کند دست تمام عالم و آدم گدای توست شش گوشه ی شما شده دارالقرار عشق هرجا که می روم دل من زیر پای توست آقا تو را به جان علی اکبرت قسم ! عمری تمام آرزویم کربلای توست حالا بیا و درد دلم را دوا بده إذن طواف مرقد شش گوشه را بده
می شود سوخت و خاکستری آورد به دست باید اینگونه شد و دلبری آورد به دست یک شبی مرحمت گوشه ی چشمی باید تا که بتوان سحر بهتری آورد به دست خاک زیر قدم یار پُر از قربانی ست باید از جان بگذشت و سری آورد به دست می شود بال به معراج رسیدن را داشت با تو جبریل پرید و پری آورد به دست کَرَم آنقدر در خانه یتان بسط نشست تا گدایی شریف دری آورد به دست کربلا ، هر چه که روزی بشود باز کم است کاش می شد سفر دیگری آورد به دست هر که آیینه شد و نور شد و آدم شد از حسینیه ی چشم تری آورد به دست خیمه ها سوخت و چند تکه فقط باقی ماند لاجرم زینب از آن معجری آورد به دست
در زندگی دار و ندار من حسین است تنها دلیل اعتبار من حسین است هر کس بنازد بر کسی در این زمانه ای اهل عالم! افتخار من حسین است لبیک می گویم به او از عمق سینه تا زنده ام ذکر و شعار من حسین است من تا ابد هستم غلام حلقه گوشش سلطان صاحب اقتدار من حسین است هرگز غمی در دل ندارم در دو دنیا وقتی کلید قفل کار من حسین است در لحظه ی مرگم هراسی در دلم نیست جان می دهم راحت که یار من حسین است امروز می گویم،شما فردا ببینید… شعر روی سنگ مزار من حسین است!! محشر که بر هر کس بود روز مکافات از دام غم راه فرار من حسین است