#مناجات_با_امام_زمان
#شب_چهارم_محرم
#حاج_سید_رضا_نریمانی
السلام علیک یا اباعبدالله...
وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طيِباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَة لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةَ لَنَا وَ كَفَّارَة لِذُنُوبِنَا...
اَلسَّلامُ عَلی مَحالِ مَعرِفَتِ الله وَ مَساکِنِ بَرَکَتِ الله وَ مَعادِنِ حِكْمَةِ اللّه وَ حَفَظَةِ سِرِّ اللَّهِ وَ حَمَلَةِ كِتَابِ اللَّه...
أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ...
(شب چهارمِ وُ شب حضرت حرِّ ، حالا از فرزندان حضرت زینب(س) میخونیم ولی شروع کارمون با مناجات باشه ، مام امشب مثل حر بیاییم در خونه امام حسین ، کیا با اوج گناهشون ، اینقد ما گناه کردیم که ، یه امشبو اومدیم در خونه امام حسین اونم اگر میشد و اگر خرده نمیگرفتن و اگر کسی فردا ما رو مسخره نمیکرد مثه حر میشدیم، من خودم امشب این کفشامو گردنم مینداختم و به امام حسین میگفتم آقا من برگشتم میشه ما رو قبول کنی؟ ، آره امشب هی وسط مناجات به آقا بگو آقاجان غلط کردم...)
حال من زار شده غرق گناهم چه کنم(۲)
(اونقد که من امشب بهت اصرار میکنم ، خواهش میکنم ، التماس میکنم که تو مناجات بچه ها خوب گریه کنید نمیخوام حالا تو روضه هم ان شاءالله آخه کسی که تو مناجات خوب گریه کنه تو روضه خوب گریه میکنه ولی امشبو بچه ها قدر بدونید یعنی هر شبو باید قدر بدونید داره از دستمون میره الان دیگه شب سوم باید بدویی تا سال دیگه باشی نباشی تو مسیر باشی نباشی زنده باشی نباشی...)
حال من زار شده غرق گناهم چه کنم
با دل غمزده وُ روی سیاهم چه کنم
(امشب بیا یه حرفی به ما بزن ،
یا بگویید بیا یا که بگویید برو
خسته ام بس که در این شاید و اما ماندم
بذار همین اول کاری آب پاکی رو روی دست همه بریزم ، شب چهارمه چی میخوای؟ ، اگه کسی دنبال بخشیدنه کسی دنبال اینه که آدم بشه یه راه بیشتر نداره اونم اینه که هر جوری هست خودشو برسونه کربلا...
کربلا پای پیاده چقدر می چسبد
حسین حسین حسین...)
(اگه تا سحرم این یه بیت رو بخونیم کمه...)
حال من زار شده غرق گناهم چه کنم
با دل غمزده وُ روی سیاهم چه کنم
نفس من پای مرا بسته به زنجیر گناه
به زمین خورده ام و ماندهی راهم چه کنم
(وسط راه موندم آقاجان...)
(دیدی بعضیا میگن چرا انقد محاسنت سفید شده ، موهات زود سفید شده...
نه بابا فکر نکنی مثلا ماها اهل این حرفا نیستیم خودمو ميگما که یه وقت فکر کنی مثلا ما تو روضه پیر شدیم نه...)
عمر من طی شده با غفلت و عِصیان و خطا
(تو گناه محاسنم سفید شد ، دارم آروم آروم پیر میشم ، گناهانم بیشتر میشه ، تو مناجات مسجد زید همینو میگیم ، میگی هر چی سنم بالاتر میره گناهامم بیشتر میشه ، قَد كَبُرَ سِنِّي كَثُرَتْ مَعَاصِيَّ...)
حسین جان
عمر من طی شده با غفلت و عِصیان و خطا
مانده ام حال که با عمر تباهم چه کنم
میزنم جار
(باید جار بزنی که همه بفهمن...)
میزنم جار که بیچاره و آواره شده
معصیت کردم و در دل چاهم چه کنم
(آی قربونت برم که اینجوری دستتو میاری بالا حسین حسین میگی ، اصن میدونی یعنی چی که دستتو میاری بالا میگی حسین ، یعنی آقا بین این همه جمعیت منم هستم ، ما رو یادت نره آقا...
دیدی میخوای یکی ببینتت مثلا تو جمعیت هی دستتو اینطوری میکنی...)
حسییین...حسییین...
از حرم دورمو دل تنگمو محزون شدم
تا که از درد فراق تو بکاهم چه کنم
(خودت یه راهی جلو پاهای من بذار آقاجان ، گناه منو بیچاره کرده ، من راه به تو و خواهرت نبستم ولی دل تو و خواهرتو خیلی شکستم...)
گریه کردم که دعایم به اجابت برسد
سفر کرب و بلا از تو نخواهم چه کنم
(خیلیا دنبال اینن جاهای دیگه برن افتخارم میکنن ، این کشور اون کشور ، ولی من منتظرم اربعینت برسه... آقاجان بذار امسال اربعین برسه با سر میام...
چقد خوب گریه میکنید بچه ها ، قدر بدونیدا قدر بدونید ، عرض کردم شب اول تو گریه میکنی روایت میگه ، همچین که اول قطرهی اشک از چشمات ریخته میشه الکی نیست که همینجوری مثلا بنشینی دلت یهو بسوزه و گریه... نه ، ابی عبدالله میاد روبروت میشینه ، چشم تو چشم با حسین میشی ، حالا نمیدونم شاید...
من اینجوری ميگما کاری به روایت ندارم ، شاید یه آقای بی سری میاد که اینجوری گریهام میگیره ، آقاجان چشم دل ما رو باز کنید بذار یه بار تو روضه ببینمت آقاجان...
بخونید این نغمه رو همه بلدن...
حسین جان ، حسین جان ، حسین جان...
حسین جان ، حسین جان ، حسین جان...)
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
Fadaeian_Shab04Moharam1402_02.mp3
48.85M
#روضه
#شب_چهارم_محرم
#حاج_سید_رضا_نریمانی
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#بخش_اول
#روضه
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ ، بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ...
(مادرش که اینجوری نمیگه ، زجه میزنه میگه داد میزنه میگه...
بُنَیَّ...)
اگر از روضه خود دور برانی تو مرا
من که دلبستهی این گریه وُ آهم چه کنم
(ان شاءالله امشب به عباسش بگه عباس ، خیمشو آماده کن اینو ما پذیرفتیم... همچین که حُر اومد بقلش کرد همینجور که بقلش گرفته بود تموم شد کار ، تا تو آغوش حسین قرار گرفت ابی عبدالله همین جور که حر رو بقل گرفته بود اشاره زد به عباس ، عباسم خیمهاش رو آماده کن قبولش کردم ، مگه میشه کسی درخونه ابی عبدالله بیاد آقا درو به روش ببنده درو به روش باز نکنه
حسین حسین...
حسین حسین...
نمیدونم چرا دلم سیر نمیشه از این ذکر ، یعنی اگه تو بخدا تا سحرم همینجور گریه کنی منم همینجور مناجات بخونم هی میخوام لابهلاش هی بگم حسین حسین حسین...)
بیا نگار آشنا
شبِ غمم سحر نما
مرا به نوکری خود(۲)
شها تو مفتخر نما(۲)
ای گل وفا حسین
معدن سخا حسین
می کشی مرا حسین
می کشی مرا حسین
حسین جان حسین...
به محرم ، به سیاهی ، به غمت محتاجم
گر نشد لایق دیدار نگاهم چه کنم
من اگر دور شوم از تو دلم می میرد
(دست خودم که نیست...)
بی تو درمانده و بی پشت و پناهم چه کنم(۲)
(کاروان ابی عبدالله از مدینه راه افتاد ، این دو تا آقازادهی بیبی حضرت زینب ، فداشون بشم قربونشون برم ، دنبال کاروان نبودند ، اینقدر به پدرشون اصرار کردن ، آخه بابا بذار ما هم بریم ، آخه عبدالله مریض احوال بود ، اینا قرار بود بایستن ، آقا بهشون فرموده بود شما کنار پدرتون بمونید گفتن چشم ، ولی تا کاروان راه افتاد ، دیدی مثلا بابات بهت میگه امسال نمیخواد بری کربلا اربعین ، میگی باشه ولی دلت بالاخره هی شور میزنه دیگه از این ور امر پدرِ خب باید گوش کنی از اون طرف هی میگی بابا میشه من برم امسال ، اجازه بده برم...
اومدن پیش بابا ، بابا آخه اکبر رفت قاسم رفت عبدالله رفت ، بنی هاشمیا همشون رفتن ، کسی دیگه تو مدینه نمونده ، به ما هم اجازه بده بریم ، عبدالله جعفر قبول کرد ، یه دست خطی نوشت برای ابی عبدالله و برا خواهرش ، دست خطُّ داد بهشون ، سریع برید خودتونو برسونید به کاروان ، نزدیکای مکه بود شاید نمیدونم ، که این دو تا سوار و دو تا آقازاده خودشونو رسوندن از اون دور منادی فریاد زد ، دو تا سوار دارن میان آقا ، یهو ابی عبدالله از دور نگاه کرد ، بی بی هم از محمل سرشو بیرون آورد کیه ، خدایا ، آخه دل بیبی هی تو این سفر👇👇
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
#بخش_دوم_روضه
سرشو از محمل بیرون آورد بَه بچه هامن الهی قربونشون برم ، خداروشکر الحمدللّه خودشونو رسوندن ، دست خط رو آوردن پیش ابی عبدالله دایی جان ، به پاهای داییشون ابی عبدالله افتادن ، دایی جان بابامون مارو فرستاده اینا هم دست خطشه ، ما اومدیم کنار مادرمون باشیم ، آخه شنیدیم وقتی تو رو میکشن مادر ما قراره به اسارت بره ، چجوری میشه ما تو مدینه باشیم مادرمون رو ببرن به اسارت دستاشو ببندن...
یه چیزی من میگم شما بخدا یه چیزی میشنویدا ، مثلا تو بدونی ان شاءالله خدا برای هیچ کسی نیاره این صحنه رو تو بدونی مثلا من خودمو ميگم مادرم داره میره سفر ، بدونم آخر این سفر قراره یه اتفاقی بیفته هر جوری باشه دنبال مادر خودمو میرسونم ، آخه مادر ما هم که وقتی میخواست از خونه بره مسجد برا فدک هر کاری کرد ، امام حسن گفت من باید دنبالت بیام ، آخه نمیشه که...
توو این مسیرم هی دلش شور میزد خدایا اتفاقی برا مادرم نیفته ، آخرشم تو راه برگشت خونشون همینجور که دستش تو دست مادرش بود ، اون نامرد اومد گفت بده فدکو ، مادر این قواله فدکو گرفت پشت کمرش ، پشت چادرش پنهان کرد اون نامرد اصن سوال نپرسید که ، جلو امام حسن چنان تو صورت مادرم زد ، اینا همه بچه ها میدونن...
نمیذاریم مادرمون تنهایی بیاد ، هاا نمیشنوم از گوشه کنار داری چی میگیا ، هر زمزمهای که داری یه جوری زمزمه کن که بغل دستیت بشنوه)
میرود سمت برادر به تنش تب دارد
دو پسر دارد و یک زمزمه بر لب دارد
(چی؟)
به فدای سرِ تو هر چه که دارم این است
چه کنم هست همین هر چه که زینب دارد
ارث زینب قد خم بود ، قسم داد و گرفت
اذن خود را هم از آن قد مورب دارد
(دنبالِ من میای..
پسرش رفت به میدان و شغالان دیدند
شیر این بیشه عجب باد به غَبغَب دارد
رفت و فریاد برآورد برادر بشتاب
تیغ وراث علی از دو طرف لب دارد
(پشت به پشت شدن دو تا داداش وقتی اومدن اذن گرفتن از داییشون ، بهشون اجازه داد مفصله جریان حالا طولانیه نمیگم ، پشت به پشت شدن گفت داداش از همدیگه جدا نشیم گفت چشم داداش پشت به پشت شدن شمشیر برداشتن یکی از این طرف یکی از اون طرف زدن به دل لشگر ، اینقد کشته دادن اینقدر اینا باجنم بودن اینقدر لشگر کشته داد..
حق همین است که قربانی اکبر بشویم
زینب است این که دو فرزند مودب دارد
از یمین می روم از سمت یسارش با تو
دشمن معرکه یک روزِ معذّب دارد
بد به دل راه مده مطمئناً پیروزیم
مادر ماست که در خیمه ، مرتّب دارد
زیر لب زمزمه ناد علی می خواند
دارد از هیبت اولاد علی می خواند
(بچه های مننا ، هی به زنها میگفت ببینیدشون، قربونشون برم ببین چجوری ، چقدر خوب دارن میجنگن)
تکیه دادند به هم هردو برادر این بار
هر دو در مرکز این دایره وُ چون پرگار
دور خود ساخته اند از سر دشمن کوهی
تن بی سر چقدر ماند و در این انبوهی
خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای
(یه نفر داد زد پس اینا بر نمیآیم ، اینا شیر بچه های علیان ، پس این خونواده نمیشه براومد.
خُدعه زد دشمن بی عرضه و ترسو ای وای
(گفت باید این دو تا رو راهش اینه از هم جدا کنیم ، این دو تا ، تا با همدیگه و کنار هم پشت به پشت باشن نمیشه کاریش کرد ، یه نفر گفت امیر چکار کنیم ، بدجور دارن لشگر رو میپاشن ، گفت باید این دو تا رو از هم جدا کرد ، چجوری؟
بارش تیر شد آغاز ز هر سو ای وای
ناگهان هردو برادر به کمین افتادند
زیر باران جفا هر دو زمین افتادند
بدن هر دو پر از تیر ، به هم دوخته شد
چشم هر دو پسرِ شیر به هم دوخته شد
(معطلت نکنم)
اول از ترس در آن حال رهاشان کردند
بعد با تیغه شمشیر جداشان کردند
این طرف ، حادثه از چشم زنی دور افتاد
آن طرف در وسط خیمه دلی شور افتاد
گَرد ، خوابید و شد آن واقعه پیدا کم کم(۲)
چشم مادر نگران شد به پسرها کم کم
(دلِ زینب داره شور میزنه ، یه نفر خبر آورد توو خیمه ، عمه جان بچه هات انگار دیگه صداشون نمیاد ، عمه جان انگار بچه هات رو زمین افتادند)
عاقبت واقعه ، شد آنچه که زینب می خواست
نذر او گشت اَدا ! شکر ، حسینش برجاست
(از این جای شعر به بعد باید ناله ات رو آزاد کنی من راحت بتونم بخونم)
پسرانم به فدای سر تو ، غم نخوری
هر دو قربان علی اکبر تو ، غم نخوری
پسرانم که بماند ! خودِ زینب هم هست
جان من نذر علی اصغر تو ، غم نخوری
تو سفارش شده مادرِمانی ، قَسمت
می دهم جان من و مادر تو ، غم نخوری
هرچه غم مال من و قول بده تا آخر
هرچه غم خورد اگر خواهر تو ، غم نخوری
داداش بهم قول بده ، من نگرانیِ تو رو نمیتونم ببینم ، هان دلت کجا رفت ، نگرانیِ تو رو نمیتونم ببینم ، این زن نمیتونه نگرانیه ولیشو امامشو ببینه ، یه روزیم رسید امیرالمومنین اومد بالا سرِ فاطمه اش ، هر چی صداش میزد جواب نمیداد ، یهو رو کرد گفت زهرا جان تو هم جواب علی رو نمیدی؟ ،
یهو روایت میگه اشکای چشم علی رو صورت فاطمه چکید ، بیبی چشماشو باز کرد دستای شکستهاش رو بالا آورد ، اشکا رو از گوشه چشمای علی پاک کرد
Fadaeian_Shab04Moharam1402_03.mp3
16.06M
#زمزمه
#شب_چهارم_محرم
#حاج_سید_رضا_نریمانی
ازخیمه میکنه نگاه. به اون دوتا شبیه ماه
خدارومیگیره گواه که دل بریده از نور دیده
قسم داده دادشو به مادرش به باباش
با دست خود پوشونده. کفن تن پسرهاش
به پیش چشما میون رفتناتون
زخم روی تنتون
خنده ی دشمناتون
ابنای زینب
بسه رهایی میشم
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
moharam shab05_14020431(4).mp3
39.67M
#روضه
#شب_پنجم_محرم
#حاج_محمد_رضا_بذری
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
شعرای آئینی سازمان بسیج مداحان کرمانشاه
#روضه #شب_پنجم_محرم #حاج_محمد_رضا_بذری عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhanker
#روضه
#شب_پنجم_محرم
#حاج_محمد_رضا_بذری
آمدم تا رشتهاَم را بَر دَرَت محکم کُنی
زندگیاَم را به ذکرِ دائِمَت، توأم کُنی
با تَضَرُع، زیرِ لَب دارم صدایت میزنم
تا که قدری از حجابِ بِینِمان را کم کُنی
شرمسار و سَر به زیرَم که سبب شد نامهام
باز هم گریه برای مَعصیَّتهایم کُنی
یابنَ الحسن...
خستهام از خُدعههای نفس، از طولِ اَمَل
آمدم یابنَ الحسن، دیگر مرا آدم کُنی
صاحبِ من، خیرخواهم، سایهی بالا سَرَم
میشود قلبِ مرا خالی زِ نامحرم کنی
دوری از کربُبَلا دارد مَرا دِق میدهد
کربلایی کُن مرا تا راحت از این غم کُنی
دوست دارم یاورت باشم به اشکِ بر حسین
ساعتی که گریه بر آن ماتمِ اعظم کُنی
جان فدای پلکِ مجروحت که دائم صبح و شب
گوشهی مَقتَل، نَظَر بر پیکرِ دَرهَم کُنی
****
وای اگر سوختهای نالهی شب گیر کند
کودکی را غمِ یک حادثهای پیر کند
من چهل سال گرفتار غروبی سردم
بین آن کوچهی غم فاطمه را گم کردم
بغضها راه گلو را همه شب سَد کردند
همه، حتی در و دیوار به من بد کردند
آن کسانی که سَرِ سفرهی من میماندند
نانِشان دادم و هر روز مُضِلَم خواندند
کینهی مخفیشان را عَلَنی میکردند
دوستان هم به من بد دهنی میکردند
نگو از پاره جگرها بگو از روی کبود
نگو از جَعده بگو قاتل من قُنفُذ بود
شَرَرِ این قوم به من بیشتر از زَهر زدن
صد نفر مادرِ ما را وسطِ شهر زدند
غنچهی یاسِ علی داغ زدن داشت مگر
یک زنِ حامله شلاق زدن داشت مگر
****
نیست چون هیچ کسی دور پِیَمبَرزاده
همه امید عمو کیست برادرزاده
اکبرت نیست ولی غیرت من مانده هنوز
گر چه افتاده ابالفضل حسن مانده هنوز
یازده سال عمو جان پدرِ من بودی
مثل پروانه فقط دور و بَرِ من بودی
بیشتر از علی اکبر نَظَرَت بر من بود
جای من مثل پسرهات بر آن دامن بود
زودتر از پسرت لقمه به من میدادی
با تماشام سلامی به حسن میدادی
خاطِرَت هست نشستی به کنارم سحری
قول دادی که مرا هم بِبَری هر سفری
حال امروز چه رُخ داده امیرِ دو سَرا
میسِپاری به حَرَم تا که بگیرند مرا
فکر کردی بِرَوی من به حَرَم میمانم
بیخیالِ تَنِ زخمِ پدرم میمانم
دارم از دور به اوضاعِ تَنَت مینِگَرَم
نیزهای بَر کَمَرَت خورد که خم شد کَمَرَت
وای مستها دور و بَرَت نعرهی مستانهزدند
نیزهها گیسوی خونینِ تو را شانه زدند
نیزه را داخلِ پهلوی تو کَج میکردند
بعد با هم سَرِ قتلِ تو لَج میکردند
قصد دارند سَرَت را زِ قَفا قطع کنند
آمدم جای سَرَت دستِ مرا قطع کنند
حسنیها همه یک روضهی سنگین دارند
همه یک خاطره با بازوی خونین دارند
ای عزیزی که تَنَت پیشِ همه عُریان شد
بر سَرِ پیروهَنَت فاطمه دعوا دیده
****
نمیگم مُفَصَل، شد اون کوچه یک لحظه مَقتَل
گرفت راهمونو، سر مادرم داد زد اول
اِحانَت به من کرد، جسارت به زن کرد
جلو چشمای من، روی مادرم دست بلند کرد
مادر زمین خورد، حسن مرد، حسن مرد
****
کمی از قُسله زیر پیروهَن ماند
کمی از خونِ خُشکَت بَر بَدَن ماند
کفن را در بغل بِگرِفت و بو کرد
همان طفلی که آخر بیکفن مُرد
حسین...
****
حسین، حسین، حسین
ای بی کفن حسین
حسین، حسین، حسین
عریان بَدَن حسین
****
گفتم از خاتمِ انگشت تو را بشناسم
دیدم انگشت نداری یَمَنی نیست تو را
استخوانهای تَنَت مثلِ دلت نرم شده
جز من و مادرمان سینه زنی نیست تو را
ای که از بعدِ حسن گفتی غارت زدهای
حال غارت شدی و پیروهَنی نیست تو را
همه منتظرن مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
1402050102.mp3
29.5M
#مناجات
#شب_ششم_محرم
#حاج_محمد_رضا_طاهری
دنبال کبریایی، بیکبر و بیریایی
وقت اَدای دِینَت فارق ز هر ادایی
وقتی که پشت این در، پیغمبران نشستند
در کوی نیکنامان پیوسته خاکِ پایی
هر مَنصَبی که داری بیرون روضه داری
اینجا که پا نهادی تا میشود گدا باش
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
دیوانهیِ حسین و مجنون مجتبی باش
آب زلال را در سرچشمه جستجو کن
خواهان خیر هستی، خواهان مرتضی باش
حق با علی مگر نیست، حق هم مگر خدا نیست
پس در نجف بمان و هر لحظه با خدا باش
فرمود امام صادق از پشتِ بام خانه
با یک سلام ساده الساعه کربلا باش
اون غرق خون خود شد، من غرق در گناهم
سر داد، دل ندادم، ای بیوفا مرا باش
کار بَنیاَسد در تدفین او گره خورد
وقتی تنی نمانده دنبال بوریا باش
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
1402050103.mp3
36.68M
#روضه
#شب_ششم_محرم
#حاج_محمد_رضا_طاهری
هر که از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پر کشیدن هاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد او
همنشینی گل اثر دارد
سیزده ساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر احلی من العسل به لبش
پیش او مرگ هم شکر دارد
بی زره آمده، عدو میگف
چقدر این پسر جگر دارد
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
1402050104.mp3
16.07M
#زمزمه
#شب_ششم_محرم
#حاج_محمد_رضا_طاهری
چه دلخون شدم چه گلگون شدم
به زیر سم اسبا بی جون شدم
کفن پیرهنم که بی جوشنم
به بزم هزار نیزه مهمون شدم
چه گلگون شدم
شده عشق من با تو ضرب المثل
لبام رو به هم بسته طعم عسل
عمو قاسمت رو بغل میکنی
همون جور که اکبر رو کردی بغل
شدم از ازل توو عشق تو حل
یتیم حسن آتیشم نزن
چرا مادرم رو صدا میزنی
بمیرم برات برای نگات
پیش چشم دست و پا میزنی
دارن میزنن دم و روی دست
کدام نیزه راه گلوی تو بست
زیر سم مرکب نفس میزنی
مثل مادرم سینه تو شکست
دل من شکست
هر که از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پر کشیدن هاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد او
همنشینی گل اثر دارد
سیزده ساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر احلی من العسل به لبش
پیش او مرگ هم شکر دارد
بی زره آمده، عدو میگف
چقدر این پسر جگر دارد
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah
1402050108.mp3
16.4M
#نوحه
#شب_ششم_محرم
#حاج_محمد_رضا_طاهری
بی زره آمدم و پیرهنم شد کفنم
قاسم بن الحسنم
مثل عباس عمویم بخدا صف شکنم
قاسم بن الحسنم
حسن، شده فتح الفتوحم
حسن، رجز پر شکوهم
حسن، نامت آرامش روحم
حسن، علمت روی دوشم
حسن، کفنم را بپوشم
حسن، مانند تو میخروشم
حسن جانم ای جانم جانم...
در حرم ولوله افتاد که بر روی جبین
قاسم افتاده زمین
ای عمو برگ گلت را به روی خاک ببین
قاسم افتاده زمین
عمو، برس اینجا به دادم
عمو، به زمین سر نهادم
عمو / زیر دست و پا فتادم
عمو، بنگر که زکینه
عمو، چه شده زخم سینه
عمو، گشته کربلا مدینه
عمو جانم ، اى جانم ، اى جانم...
چه دلخون شدم چه گلگون شدم
به زیر سم اسبا بی جون شدم
کفن پیرهنم که بی جوشنم
به بزم هزار نیزه مهمون شدم
چه گلگون شدم
شده عشق من با تو ضرب المثل
لبام رو به هم بسته طعم عسل
عمو قاسمت رو بغل میکنی
همون جور که اکبر رو کردی بغل
شدم از ازل توو عشق تو حل
یتیم حسن آتیشم نزن
چرا مادرم رو صدا میزنی
بمیرم برات برای نگات
پیش چشم دست و پا میزنی
دارن میزنن دم و روی دست
کدام نیزه راه گلوی تو بست
زیر سم مرکب نفس میزنی
مثل مادرم سینه تو شکست
دل من شکست
هر که از عاشقی خبر دارد
در دلش میل ترک سر دارد
آنکه از نسل حیدر و زهراست
شوق پرواز بیشتر دارد
کربلا جای پر کشیدن هاست
قاسم از راز آن خبر دارد
رنگ و بوی حسین دارد او
همنشینی گل اثر دارد
سیزده ساله است و با این حال
جگری مثل شیر نر دارد
ذکر احلی من العسل به لبش
پیش او مرگ هم شکر دارد
بی زره آمده، عدو میگف
چقدر این پسر جگر دارد
عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇
@Shoaraye_aeinimadhankermanshah