eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
208 دنبال‌کننده
52 عکس
18 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @BasijNewsir313
مشاهده در ایتا
دانلود
یوسف به بوی پیرهنت ، مُرد و زنده شد یعقوب ِ پیر ، از مِحنت ، مُرد و زنده شد آدم شنید مقتل طف را ، همان که بود ... گریه کننده ی ِ کهنت... مُرد و زنده شد از روضه ی عطش ، زکریا شکسته گشت یحیی که بود سینه زنت مُرد و زنده شد «یا دَهر ُ اُف ً »... از غم دنیای بی وفا... زینب شنید این سخنت ، مُرد و زنده شد تو زیر تیغ ، بودی و مادر نفس برید ... از طرز دست و پا زدنت ، مُرد و زنده شد آتش گرفت ، خیمه و تو پلک ِ نیمه باز معراج ِ نفس ِ مطمئنت مُرد و زنده شد نای ِ تو خوب شد که « اُخَّـی َ ِالَّـی » گفت خواهر برای ِ گم شدنت ، مُرد و زنده شد با بوریا ، شدی کفن و بوریا خودش ... بر داغ ِ جسم بی کفنت ، مُرد و زنده شد شاعر:
🏴مادرِ آب غم به غیر از غمِ او این دلِ بی تاب نخورد چهرهء شامِ غمش رنگ ز مهتاب نخورد بیش ازین ننگ ، به پیشانیِ اعراب نخورد ذبح شد تشنه و آب از روی آداب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» دشمن از پیر و جوان سیر شد از آب ولی..... مرکبِ لشگریان سیر شد از آب ولی..... خولی و شمر و سنان سیر شد از آب ولی..... قطره ای کودک ششماهۀ بی خواب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» تار می دید همه کرببلا را ز عطش دود می دید تمامیِّ فضا را ز عطش خوب تشخیص نمی داد صدا را ز عطش بود عطشان و از آ ن گوهرِ نایاب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» هر چه دنبالِ سرش خواهرِ او گشت نبود به خدا جای سرش بر نی و در تشت نبود هیچ سنگی به هر اندازه در آن دشت نبود که در آن ورطه به پیشانیِ ارباب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» بی غنیمت کسی از کرببلا رفت ، نرفت بی سرش ، شمر زگودال بلا رفت، نرفت زآنهمه تیر یکی هم به خطا رفت ، نرفت چه جراحات که بر پیکر اصحاب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» سر، پیمبر شدو نی نقطۀ معراج شد و .... قتلگه خون شد و دریا شد و مَوّاج شد و .... حرم فاطمه طوفان شد و تاراج شد و .... هیچ طوفان زده اینگونه به گرداب نخورد « مادر آب کجایی پسرت آب نخورد» 🏴پدرِ خاک نیست قلبی که ازین حادثه غمناک نشد نیست چشمی که در این مرثیه نمناک نشد نیست آهی که ازین داغ به افلاک نشد عمق این فاجعه واللهِ که ادراک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد " وقتی افتاد روی خاک نبودش نفسی نه مُعینی نه کمک حال ، نه فریاد رسی در میان شهدا وضعیتِ جسم کسی مثل جسمِ خودِ ارباب اسفناک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد " یک نفر نیست بگیرد جلوی ملعون را پُر ز خون شهدا کرد همه هامون را خون ارباب ز سر ریخت به صورت ، خون را خواست با پیرهنش پاک کند پاک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد " ای مصیبات به پیشِ غمِ این تن هیچید به عبا کاش یکی بود تنش را میچید گر چه گیرم کفنی بود نمی شد پیچید بوریا نیز حریفِ تن صد چاک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد " به کنار اینکه لبش پُر ترک و عطشان بود یا که آیاتِ تنش زیر سُم اسبان بود شهریار همه عالم بدنش عریان بود پوشِشَش غیر غبار و خس و خاشاک نشد " پدر خاک کجایی پسرت خاک نشد" @Shoaraye_aeinimadhankermanshah
؛ هر شب جمعه صدای مادر آید از حرم من تمام عمر دنبال صدای مادرم می‌زند ناله بُنَیَّ کو لباس کهنه‌ات؟ کو سرت، کو حنجرت، کو یاورت، کو دخترم؟ بشکند دست کسی که دستْ بر مویت زده گیسویت خاکی شد و من خاک می‌ریزم سرم مثل من پیشانی‌ات با تیزی سنگی شکست درد می‌گیرد کنار تو دوباره پیکرم پیش چشمانم تو را با حوصله سر می‌برند پیکر تو زیر و رو شد پیش چشمان ترم ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس می‌زند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر می‌زند یعنی از غصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد رو می‌زند خیمه‌به‌خیمه پیش اصحابت تنهایی‌ات را زینب کبری نمی‌خواهد داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
برای دلخوشی نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم دروغ، بسم الله دروغ روضه بخوانیم شمر آبش داد سنان رسید؛ ولی با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم دست و پا نزده حسین، فاطمه را تشنه لب صدا نزده دروغ روضه بخوانیم زیر و رو نشده نخورده نیزه به او، نحر از گلو نشده دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد محاسنش به روی خاک‌ها کشیده نشد دروغ روضه بخوانیم سر جدا نشده تنش سه روز روی خاک‌ها رها نشده دروغ روضه بخوانیم پیرهن دارد که گفته است که عریان شده؟ کفن دارد دروغ روضه بخوانیم غصه او را کشت نه ساربان آمد، نه بریده شد انگشت دروغ روضه بخوانیم حرف بد نزدند شبیه فاطمه اصلاً به او لگد نزدند دروغ روضه بخوانم علم نیفتاده نگاه شمر به سمت حرم نیفتاده دروغ روضه بخوانم برای نوکرها نرفت دست حرامی به سمت معجرها دروغ روضه بخوانم سری نیفتاده ز ناقه نیمه‌ى شب دختری نیفتاده دروغ روضه بخو‌ان این دروغ‌ها خوب است نه اينكه دندان، آنچه شكسته شد چوب است ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
یادم آمد محرّم آن‌سال  عشق با ما قرار تازه گذاشت  حکم آماده باش لغو شد و  هیچ‌کس میل بازگشت نداشت    دسته‌ی دوستان اهل ادب  تحت فرمان شاعری بودند  همگی اهل یک حسینیه  تعزیه‌خوان ماهری بودند    خیمه‌سوزان عصر عاشورا  همه آتش شدند، آه شدند   دسته‌ی دوستان تعزیه‌خوان  گل میدان صبح‌گاه شدند    چند روزی گذشت و شکر خدا  حکم آماده‌باش هم آمد  روح از جسم و هوش از سر برد  بوی عطری که از حرم آمد    شب حمله به حکم فرمانده  اهل آن دسته انتخاب شدند  اولین راهیان آن میدان  پیشتازان فتح باب شدند    شب دل‌دادگان دریادل   شب رزمندگان عاشق بود  گریه‌ی آن‌شب مخالف‌خوان  با معین‌البُکا مـوافق بود    همه با حمله‌های برق‌آسا  وسط معرکه درخشیدند  بعد یک عمر تعزیه خواندن  کربلا را به چشم خود دیدند    آن‌که نقش امام را می‌خواند  با ابالفضل و با علی‌اکبر  تانک‌ها را در آتش افکندند  لرزه افتاد بر تن لشکر    در تب پیچ‌و‌تاب پیشروی  عده‌ای در محاصره ماندند  همه با هم در آخرین اجرا  زخمی و تشنه‌لب رجز خواندند    دیدی ای دل که تعزیه‌خوانان  پیش فرمانده روسپید شدند  زیر باران آتش دشمن  همه جز یک نفر شهید شدند    دیده‌بانان به چشم تر دیدند  آخرین پرده بود بی‌پرده  سر نعش حسین تعزیه‌خوان  شمر با گریه آب آورده     بعد سی‌سال آن مخالف‌خوان  به رفیقان هم‌قسم پیوست  به مریدان حضرت زینب به شهیدان آن حرم پیوست    روز تشییع پیکرش دیدند  اشک از چشم آسمان آمد  در حسینیه ولوله افتاد   تا صدای سکینه‌خوان آمد    نسخه‌ی تعزیه ورق می‌خورد  شکوه با پیکر برادر بود  سر این صحنه شد به پا محشر  تن پاک شهید، بی سر بود ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
چشم‌مان اشک و قلب‌مان خون است داغ‌مان از شماره بیرون است «بُـشر فی الوجه» جای خود اما قلب عاشق همیشه محزون است سوختن شرط اولِ عشق است عاشقی با عذاب، مقرون است آ...ی لیلای دلربای همه عالمی در هوات مجنون است کربلای تو قبله‌ی ما شد عاشقان، قبله‌شان دگرگون است! نسل در نسل، سائلان توأیم کوکب بخت‌مان همایون است سال‌ها گریه کرده‌ایم و هنوز چشم‌هامان به روضه مدیون است پس دو خط روضه هم بخوانم، چون شعر بی‌روضه، سخت مغبون است * * زینب از تل رسید و دید حسین زیر شمشیر و نیزه مدفون است تن او چاک چاک روی زمین سر او دست شمرِ ملعون است جای یک بوسه نیست روی تنش زخم‌هاش از ستاره افزون است گفت: هذا حسین؛ یا جداه! غرق در خاک و غرق در خون است نظری کن به کربلا و ببین حال اولاد مرتضی چون است... شعرم احوال معنوی دارد غزلم میل مثنوی دارد ای که ناگفته نیز می‌دانی حرف را از نگاه می‌خوانی حرف من صاف و ساده است آقا نامه‌ام سرگشاده است آقا حرف این است: دوستت دارم از شما دست برنمی‌دارم واجبم مستحب نخواهد شد روز من بی تو شب نخواهد شد شکر، با اشک روضه خو داریم از همین اشک، آبرو داریم در عزایت سیاه می‌پوشیم جز تو با هیچکس نمی‌جوشیم عشقت از سر نمی‌رود ما را سَر ما را قبول کن یارا دست ما را بگیر در دستت پای ما را بساز پابستت کور را با اشاره بینا کن چشم ما را به سوی خود وا کن ما همه سائلیم و سلطان تو شب ما را چراغ تابان تو ما بیابان تشنه، «آب» تویی ذره ماییم و «آفتاب» تویی سخن از آب و آفتاب آمد باز شعرم به انقلاب آمد دیده در خون نشست با این بیت بغض شعرم شکست با این بیت کوفیان «آفتاب» را کشتند با لب تشنه «آب» را کشتند دین به قربان مُلک ری کردند سر خورشید را به نی کردند پسر بوتراب، روی تراب سر و صورت به خون نموده خضاب بگذریم از گریز روضه‌ی شعر شده چشمم مریض روضه‌ی شعر ای شه کم سپاهِ عاشورا کشته‌ی بی‌گناه عاشورا حال ما را ببین که اینسان است بی تو ما را نه سر، نه سامان است روز و شب گریه؛ کار ما این است گریه‌ در روضه‌ی تو شیرین است ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس می‌زند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر می‌زند یعنی از غُصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد * * داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد سروده گروه ادبی ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━