eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
206 دنبال‌کننده
52 عکس
19 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @delsokhteh313
مشاهده در ایتا
دانلود
چگونه داغ تو باشد، جگر کباب نباشد چگونه نام تو باشد، سخن از آب نباشد به رغم خواندن لای لای عمه خواب نرفتی زمان غربت بابا که وقت خواب نباشد به حنجر پسری اینچنین سه شعبه نخورده محاسن پدری اینچنین خضاب نباشد ز گبر و کافر و از هر شکارچی که بپرسند بریدن گلوی نازکی صواب نباشد خراب کرد گلوی تو را سه شعبه‌ی داغی چگونه حال دل مادرت خراب نباشد نداشت شیر، تو بودی؛ و شیر داشت، نبودی برای مادر از این سخت‌تر عذاب نباشد کنار نیزه‌ی تو مادری دوباره کتک خورد خدا کند که عروس ابوتراب نباشد سرت به نیزه بلند است در مقابل محمل خدا کند که فقط محمل رباب نباشد نجات می‌دهد از دست نیزه‌دار سرت را اگر رباب اسیر غل و طناب نباشد شده‌ست مشکل زینب، شده‌ست حاجت زینب عروس فاطمه دیگر در آفتاب نباشد سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
با ماجرای رنج و غربت آشنا من دیگر نمی‌خواهم شوم از تو جدا من هم تشنه‌ای، هم خسته‌ای، هم داغداری باید که مرگم را بخواهم از خدا من با توست ای سالار زینب انتخابش طفلان من قربانی‌ات گردند یا من؟ دارم در این صحرا دو دریا خونِ غیرت از خونشان بر دست می‌گیرم حنا من این دو به جای خود، اگر پایش بیفتد از جنگ با لشگر ندارم هیچ إبا من من خوب می‌دانم که حساسی به مادر پس خواهشم را رد نکن نگذار تا من... ... پهلوی تو از "پهلوی مادر" بگویم این‌گونه حتماً می‌شوم حاجت‌روا من ** در قتل طفلانم تعلل کرد لشگر بیرون بیایم تا مگر از خیمه‌ها من «سر» پای تو دادند و حالا سربلندم قربانی دیگر اگر خواهی بیا... من اینجا عزیزم غیر زیبایی ندیدم لب به شکایت وا نکردم که: چرا من؟ از دیدن شرمندگی‌ات شرم دارم بیرون نمی‌آیم اگر از خیمه‌ها من وقتی که می‌آوردی آنها را، لباست_ خاکی شده، قربان این رخت و عبا من بگذَر از این دو، لحظه‌ای بنشین کنارم به داغ اکبر گریه کن همراه با من بالاسر اکبر کسی این را نفهمید تو بیشتر می‌سوختی آن لحظه یا من... سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
بنویسید که اینگونه شده سرگشته یک قدم رفته به خیمه، دو قدم برگشته روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند پدر پیر خجالت‌زده مضطر گشته نه فقط خیمه، که از حالت واله شدنش دیده‌ی لشگر کوفه به خدا، تر گشته آب می‌داد و نمی‌داد چه فرقی می‌کرد؟! رفتنی بود دگر غنچه‌ی پرپر گشته آب می‌خواست اگر، خواست هدایت بشوند پاسخ خواستنش خنده‌ی لشگر گشته به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت داغ این طفل ولی چند برابر گشته آه! از تیر بزرگی که به حلقومش خورد آه! از آن بدن کوچک بی سر گشته آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد حرمله از همه انگار که بهتر گشته... سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم مثل تو درد گرفته همه‌ی بال و پرم گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما پاره پاره شده حالا همه جای جگرم ترسم این است که زن‌های حرم جان بدهند گر ببینند که افتاده‌ای از پا پسرم چشم من تار شده یا که تو کوچک شده‌ای؟ علی اکبر، علی اصغر شده‌ای در نظرم خبرش پخش شده: پخش شدی روی زمین خبرش پخش شده: ریخته‌ای دور و برم من از این چند برابر شدنت فهمیدم چقدر کینه به دل داشته‌اند از پدرم بغلت می‌کنم و از بغلم می‌ریزی آه بابا چه کنم با تو و این دردسرم با چنین ریخت و پاشی که شدی ممکن نیست که تو را یک نفری تا دم خیمه ببرم دارد از سمت حرم عمه‌ی تو می‌آید ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
این ریشه‌ی عشق است؛ از دل کندنی نیست بالاتر از فهم است؛ پس فهمیدنی نیست هرکس دلش گیر است یکجایی به هرحال من که دلم این روزها ام البنینی‌ست با اینکه اصلاً زاده‌ی ام البنین است آشفته‌تر از فاطمه امشب زنی نیست این خانواده کلهم نور‌اند، يک نور پس بچه‌ی این پنج تن که ناتنی نیست در شهر ما نامش به روی ارمنی‌هاست هرچند این باب الحوائج ارمنی نیست ما با فرات کربلایش قهر کردیم چون بعد او این آب‌ها که خوردنی نیست ** تیری که به مشکش زدید عباس را کشت دیگر نیازی به عمود آهنی نیست سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
رفت از خیمه به دنبالش دل ارباب رفت رفت از خیمه به دنبالش حرم از تاب رفت آب باید محضِ پابوسی می‌آمد خدمتش کار دنیا را ببین، دریا به سوی آب رفت ریخت از مشک عمو سوغات اصغر بر زمین گریه کرد عباس اما حرمله شاداب رفت حیف که ادرک اخایش به کمانداران رسید قبل از ارباب این صدا تا دشمن ناباب رفت محضر چشمش سه شعبه تشنه آمد با شتاب از میان کاسه‌ی چشمش ولی سیراب رفت با کُلاخودش به روی آسمان خط می‌کشید علقمه! او را چه شد قد رشیدش آب رفت؟ قطعه قطعه شد که کوچکتر شود پیش حسین آری از نزد بزرگ قوم با آداب رفت از مزار کوچکش پیداست با جسمش چه شد شد پریشان‌خاطر از غم، هر که در سرداب رفت سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
پایین قتلگاه اگر شمر آب خورد بالای قتلگاه سنان هم شراب خورد بودند دیو و دد همه سیراب و یک غریب از فرط تشنگی چقدر پیچ و تاب خورد آبی نخورد بر لب خشکش چهار روز اما سه روز بر بدنش آفتاب خورد گرچه به جان حنجرش افتاد خنجری قتلش ولی ز قتل علی اکبر آب خورد تکیه به نیزه‌ای زد و هل من معین که گفت یک سنگ بی هوا به سرش در جواب خورد بیرون کشید از کمر خود سه شعبه را از بس به روی سینه‌ی او با شتاب خورد اسلام را شیوخ مسلمان نما زدند از پیرها عصا سرِ کسب ثواب خورد غیر از هزار و نه صد و پنجاه زخم تیغ زخم زبان ز کوفی خانه‌خراب خورد خون گریه کرد بر سر نیزه سر حسین هر جا که سنگ بر سر و روی رباب خورد سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
ناله‌یِ واعطشا بر جگرش می‌افتاد آب می‌دید به یادِ قمرش می‌افتاد بی سبب نیست که از جمله‌یِ "بَکّائون" است دائما اشک ز چشمانِ ترش می‌افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی می‌دید یادِ لالایِ رباب و پسرش می‌افتاد با دلی خون‌شده می‌گفت که الشام الشام تا به بازار ِمدینه گذرش می‌افتاد روضه‌ی گم شدن و دفنِ رقیه می‌خواند تا به صحرا و خرابه نظرش می‌افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می‌شد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می‌افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه‌هایِ پدرش دور و برش می‌افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می‌افتاد سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
اگر ستاره و خورشید و ماه تابنده‌ است تمام علتش این‌ است بر درت بنده‌‌ است به دیده‌ی متکبر که آبِ رو ندهند هرآنکه خاک در توست آبرومند است مرا به گریه بیانداز و خود حکومت کن که پادشاهیِ دریا، به تو برازنده‌ است به روز حشر که عالَم به گریه مشغولند جزای گریه‌کنانِ غم شما خنده است از آن زمان که به لب‌های خشک تو نرسید فرات از پدر و مادر تو شرمنده است گریستند به ذبح گلوت حیوانات که جزء گریه کنانت، وحوش درنده است ** بنی اسد چه کند؟! از کجا شروع کند؟! تن تو اين طرف و آن طرف پراكنده ست سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
اینکه هنوز پشت درم، اینکه سائلم یعنی بزرگواری تو هست شاملم چشم‌ات گرفت چشم مرا در مقام اشک ناقابلم اگرچه، نشستی مقابلم آنقدر در اتاق خودم روضه خوانده‌ام گاهی حسین می‌شنوم از وسائلم من با دلم چقدر برای تو سوختم دلخوش به این امید، بیایی به محفلم گفتم به عشقِ اُم بنین بعد مُردنم هر هفته شنبه روضه بگیرند منزلم محکم اگر برای تو بر سینه می‌زنم مشغول گردگیری آئینه‌ی دلم قبله‌نمای قلب من اصلاً به سمت توست یومیه پنج مرتبه سوی تو مایلم هرچه برای توست، برایم مقدس است من عاشق علامت و طبل و شمایلم ** ای کاش ماجرای گلویت دروغ بود دنبال یک نشانه میان مقاتلم از بس برای تشنگی‌ات گریه کرده‌ام از روضه‌ی گرسنگی‌ات حیف غافلم سروده گروه ادبی ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🇮🇷 دعوتید: به عضویت در کانال شعرای آئینی سازمان👇👇👇 https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah
عاشق شدن، شاید... اگر... اما... نمی‌خواهد مجنون نمی‌گوید مرا لیلا نمی‌خواهد من آمدم دورت بگردم، برنگردانم شمعِ نگاهت گِردِ خود پروانه می‌خواهد دنیا برای اهل دنیا؛ من تو را دارم آن‌که تو را دارد دگر دنیا نمی‌خواهد امروز جایی نوکری کردم که اربابش هرچه شود، عذر مرا فردا نمی‌خواهد عاشق میان سینه دارد یک حُسینیه عاشق برای گریه کردن جا نمی‌خواهد هرکس که چای روضه را پَس می‌زند انگار در جنّت است و آب کوثر را نمی‌خواهد گریه کنت با دست، بر سر می‌زند یعنی از غُصه‌ی ذبح سرت، سر را نمی‌خواهد * * داغ علی اکبر به جانت آتش افکنده جسم تو دیگر تابش گرما نمی‌خواهد حداقل یک پارچه رویت بیندازند پوشاندن پیکر دگر فتوا نمی‌خواهد از کربلا تا کوفه و از کوفه تا به شام راهب فقط فهمید مویت شانه می‌خواهد سروده گروه ادبی ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
فرقِ سرم وا شد ولی دردم دوا شد حیدر از این دنیای بی زهرا رها شد فزت و رب الکعبه رو گفتم بدونن زخم سرم زخم دلم بوده که وا شد زخم بدن راحت‌تر از زخمای نیشه زخم زبون می‌زد به من دنیا همیشه گفتن که: ماهش توی کوچه خورده سیلی حق داره خب توو کوچه آفتابی نمیشه یادم میاد گفتی که تا آخر باهاتم ای یاس من از تو چی مونده غیر ماتم؟ روی در و دیوار، ثبته خاطراتت پرپرشدی تو بین دفترخاطراتم گفتم چرا به رفتنت اصرار داری گفتی باید ثابت کنم تو یار داری یادم نمیره با سراپای وجودم گفتم نرو زهرای من! تو بارداری... توو قبر خوابیدی و بیدار تو هستم مشتاق مرگ و صبح دیدار تو هستم با خنده و عطر و حنا بعد از تو قهرم من بیست و نه ساله عزادار تو هستم این غصه‌های کهنه جا کرده تو سینه آره دیگه... دنیای بی زهرا همینه این زینبم غصه زیاد داره، بذارید حداقل دیگه منو اینجور نبینه روزی همینجا رو سرش سنگا میبارن سر به سرش توو کوفه شاگرداش میذارن توی گلیم آوردنم، طاقت نیاورد میمیره حرف بوریا پیشش بیارن سنگ ِ خلاصه دشمن اصلی شیشه شد وقت رفتن دم‌دمای گرگ و میشه خون خیلی از من رفته و خشکیده لب‌هام آدم که زخمی باشه دائم تشنه میشه از تشنگی هر آدمی از حال می‌ره یک ساعتش واسش قد یک سال می‌ره فکر حسینم، دردمو از یاد بردم تنها و تشنه‌لب تهِ گودال می‌ره سروده گروه شعری   ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━