eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.9هزار دنبال‌کننده
34.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
دل چو بستم، به خدا... حَسْبی اللّه و کَفیْ.... 🌹💕 💕دلبرانه💕 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#پاسخ_اعضا 🌸🍃🌸🍃 سلام در جواب اون خانمی که گفتن رسم دستمال درسته و دو پسر دارن باید عرض کنم که این ر
🍃🌸🍃🌸 سلام. خانمی که گفته بودن رسم دستمال خیلی هم خوبه. خیلی فکر بسته ای دارین. خیلی شرم آوره که پشت در اتاق بایستن و منتظر دستمال باشن. اگه خیلی پسرتون رو دوس دارین سعی کنین از خانواده مومن و آبرومند براشون زن بگیرین. و اگر بازم شک دارین قبل از عروسی ازشون بخواین برن پیش دکتر زنان برای معاینه تا خیالتون راحت بشه که پسرتون گول نمیخوره. پدر من خودش پیشنهاد داد که من و همسرم بعد از عقد بریم پیش دکتر زنان. از طرفی شما خودت هم پسراتو جوری تربیت کردی که دخترای مردم رو گول نزنن و تا قبل عروسی پاک پاک باشن؟ یه مطلب دیگه هم اینه که الان دکترا میگن بعضی دخترا ممکنه اصلا خونریزی نداشته باشن. پس دکتر زنان مطمئن تره. 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌸🍃 این روزها بدجور هوایِ یک جایِ دنج به سرم زده جایی شبیهِ خانه‌ی مادربزرگ که صبحش بویِ سادگی می‌دهد و شب بساطِ آوازِ جیرجیرک‌ها میانِ حیاطش پهن است می‌شود کنارِ حوض نشست و با عطرِ گل‌هایِ گلدانِ لب پریده‌ی شمعدانی‌اش مست شد می‌شود روی تخت چوبیِ کهنه‌اش لم داد و با صدای قارقارِ خش دار و جانانه‌ی کلاغِ بی پروایِ روی درخت عشق کرد می‌شود ساعت‌ها نشست و زندگیِ مورچه‌هایِ سرخوشِ تویِ باغچه را تماشا کرد می‌شود کودکانه شاد بود، می‌شود نفس کشید من برایِ دلخوشی‌ام نه ثروت می‌خواهم، نه عشق من با همین چیزهای ساده خوشبختم... . ‌ حال دلتون همیشه خوب 🍃...@Sofreyedel...🍃
(۵) - چخبرااااا آروم و با استرس جوابشو دادم: - سلامتی. تعحب کرد واقعا! من انقدر اروم صحبت کرده بودم؟؟ جلل خالق! یه دختر شر و شیطون الان دست و بالش میلرزید! سریع خودمو جمع و جور کردم و گفتم: - من میخوام برم خونمون. علی دستپاچه شد: - نه نه کجا؟ مامانت اینا ک نیستن.یکم بمون. مرغم ی پا داشت: - ن میخام برم میان نگران میشن ببینن نیستم. از اون روز من با مادر علی ارتباط داشتم. زنگ میزدیم و شوخی میکردیم. ۲ سال از رابطه منو علی میگذشت و من هر روز بیشتر ب اون وابسته میشدم!😔 ی روز بهم گفت الان ک مامانم میدونه چرا نمیزاری مال هم باشیم تا اگر پدر و مادرت مخالف ازدواجمون بودن از من شکایت کنی تا بزارن بهم برسیم!بین خودمون صیغه میخونیم.. اولش اصلا معنی حرفش رو متوجه نشدم.تا نشست روبرومو گفت: - بزار مال خودم بشی.. وقتی منظورش رو فهمیدم با خودم گفتم راست میگه! اگر بابام نزاره چی؟؟ قبول کردم و قرار شد هفته برم خونش... ادامه دارد...... 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#پاسخ_اعضا 🍃🌸🍃🌸 سلام. خانمی که گفته بودن رسم دستمال خیلی هم خوبه. خیلی فکر بسته ای دارین. خیلی شرم
🍃🌸🍃🌸 سلام،برا رسم مسخره دستمال برا من تمام کسایی که از طایفه شوهر اومده بودن تالار اومدن تو خونه برا رسم دستمال که اصلا سالن جا نداشت،بعدش زندایی پدر شوهرم با عروسشون عمه شوهرم اومدن دستمالو دیدن،به غمم گفتم عمه مادر شوهرمو با مادرش صدا کن اون این مسخره بازیو راه انداخته تا ببینن ،عمم که رفت بهش گفت بیا ببین گفت من همینطوری قبولشون دارم،ولی تا ۱۵ سال بعد عروسیمونم هی میگفت ما که ندیدیم،دفعه آخر از بس حرص خوردم گفتم اونیکه باید میدید دید( یعنی شوهرم) لازم نیست دیگران ببینن، دیگه از اون به بعد چیزی نگفت،بعدم برا دختراش و عروس بعدی گفت رسم نیست،درصورتیکه عروس بعدیش ،۸ سال با برادر شوهرم دوست بود،۳ سال با دوست برادرم دوست بود ،هی دائم وانمود میکرد اونا خیلی خوبن،در صورتیکه هیچ کدوم خدا رو نمیشناسن 🍃...@Sofreyedel...🍃
گشایش_بخت 👈 اگر دختری در خانه مانده را بنویسند✍ و در بطری سر باریکی بگذارند و در خانه قرار دهند✨ 📚 درمان با قرآن ۷۶ 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌱 مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است. به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد. به این دلیل، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت. دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو: ابتدا در فاصله 4 متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله 3 متری تکرار کن. بعد در 2 متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود 4 متر است. بگذار امتحان کنم، و سوالش را مطرح کرد ... جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و باز هم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و گفت: " شام چی داریم؟" و این بار همسرش گفت: "مگه کری؟! برای چهارمین بار میگم؛ خوراک مرغ!" "گاهی هم بد نیست که نگاهی به درون خودمان بیندازیم شاید عیب هایی که تصور میکنیم در دیگران است در واقع در خودمان وجود دارد ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌💕💕 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#پاسخ_اعضا 🍃🌸🍃🌸 سلام،برا رسم مسخره دستمال برا من تمام کسایی که از طایفه شوهر اومده بودن تالار اوم
🌸🍃🌸🍃 سلام آسمان عزیز من همیشه فقط خواننده مطالبتون بودم الان از حرف این عزیز خیلی حرصم گرفت گفتم بنویسم درباره این رسم دستمال عزیزی نوشته که پسر بزرگ نکردم که گول بخورن خواهر خوبم اگر توکلت به خدا باشه و پسرات خودشون خوب باشن و دنبال ناموس مردم نباشن خدا هم کمکمشون می کنه وگرنه به قول خودت که گفتی دخترای الان هزار تا کلک بلدن خیالت راحت این رسم هم واقعا مزخرفه خدا رو شکر استان ما از این رسمای مزخرف نداریم بنده خودم هم هم دختر دارم هم پسر البته هنوز کم سن و سالن 🍃...@Sofreyedel...🍃
میروی از پیشِ چشم اما زِ خاطر،هیچوقت 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌸🍃🌸🍃 سلام خانمای گل وادمبن عزیز من دخترم ۱۵ سالم یه زن داداش شیطان گیرمون افتاده بود دختر با ۱۰ تا پسر دوست بود ما خبر نداشتبم داداشم باهاش نامزد کرد بعد از ۳ ماه زن داداشم منو با یه پسری اشنا کرد تو روبیکا منم قبول کردم باهاش دوست بشم بعد مامان بابای زن دادشم خونه نبودن الکی به داداشم گفت بود منو خاهر شوهر‌مخوایم بریم خونه داداشمم قبول کرد بعد رفتیم خونه زن داداشم گفت بیا با پسر قرار بزاریم بریم بیرون الان موقشع منم خر قبول کردم من ندانستم زن داداشم از پسرا عکس داره میترسید پسرا بیان عکس رو به داداشم نشان بدن زندگیش خراب بشه منو برده بود سر قرار تا از منم با پسر عکس بگیری خدا خخخیلی به من رحم کرد داداشم یه دفع زنگ زده گوشی من متم جواب دادم گفت کجاین الکی گفتم رفتیم خوراکی بخریم گفت ۳ ساعت رفتین خوراکی بخریم تا ۳ دقیقه نباین میکشمتان همونجا من اژانس گرفتم امدم زن داداشم قبول نمیکرد میگفت ول کن داداشتو بیا بریم بگردیم‌...واقعا حضرت فاطمه منو نجات داده اگر عکس داشتم بیچاره می شدم...داداشم هبچ وقت زنگ نمیزده ولی ایندفع خدای بود زنگ زد هر چقدر بگم خدای شکرت بازم کمه...رن داداشمم طلاق دادیم رفت خخیلی بی ابرو بودن ماهم فامیلا شهید بودیم😔mهستم از تهران 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃🌸🍃🌸سلام دوستان من عرب هستم ورسم ما اینه که دخترمیدیم ولی جهاز کامل نمیدیم فقط درحدتوان چندتکه میخریم یابعضی ها طلااضاف میکنن ومیخرن برای دختراشون توی عروسیامون هیچ کدوم ازمردای خانواده عروس نبایدباشن فقط خانم ها توی دوران عقدهم باهم بودن به شدت ممنوعه 🍃🌸🍃🍃 یه رسم هم داریم که موقع اومدن عروس به خونه یه نعلبکی میزارن که عروس میشکنه یه تخم مرغ هم میزارن اونم بشکنه بعد بره تو خونه یه رسممون هم اینه که مرغ میدن به خواهر داماد زنده میشه بازم تزئینش میکنن و پدر داماد به برادر عروس موقع بردن عروس پول میده مثلا ۱۰۰ تومن اینا راستی ما ترکیم ترک اورمیه از شهرستانه خوی روستاهای اطراف اگه روستا میگم بزرگه همه چی امکانات داره فاصله زیادی هم از شهر نداره 🍃...@Sofreyedel...🍃
🌸🍃 همه ما حداقل یک خاطره شیرین ازدوران کودکی خود داریم😍 که دوست داریم آن را از دل خاطرات بیرون بکشیم. وحبابی از آن درست کنیم وبرای همیشه درآن زندگی کنیم......❤️ یکی از خاطرات شیرین کودکی من ترشی درست کردن مادربزرگم بود خوب یادمه وقتی پاییز میشد چقدر درتلاش بودن واسه درست کردن ترشی وابلیمو 😋🍋 ودرآخر ایوان پرمیشد از شیشه های ترشی وبطری های آبغوره من خوب نگاه میکردم تا یاد بگیرم .... از همون بچگی علاقه زیادی به این کارا داشتم😅 یادش بخیر .🥺 شماهم ازاین خاطرات شیرین از گذشته های دور ... 🍃...@Sofreyedel...🍃