eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.9هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 سلام میخواستم عبرت زندگی ام را بگویم زندگی که تباه شد با دستان خودم امیدوارم تاثیر گذار باشد مخصوصا برای دخترانی که از سن کم وارد رابطه و دنیای کثیف مجازی میشوند داستان زندگی من از آنجایی شروع شد که👇
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 سلام میخواستم عبرت زندگی ام را بگویم زندگی که تباه شد با دستان خودم امیدوارم تاثیر گذار باشد مخصو
پدر و مادرم وقتی ۱۰سالم بود از هم جدا شدند و من بزرگترین ضربه را خوردم چون هم پدرم را دوست داشتم هم مادرم را و از آنجاایی که تک فرزند بودم آنها نیز مرا دوست داشتن اما حیف که با هم اختلاف داشتند و نمیتوانستند زندگی مشترکشان را ادامه دهند بعد از طلاق من با مادرم زندگی میکردم و بسیار افسرده شده بودم سه سال از طلاقشان میگدشت تا اینکه یک روز از مادرم خواستم تا برایم گوشی بگیرد تا لااقل یک سرگرمی داشته باشم مادرم هم درخواستم را قبول کرد و برایم یک گوشی و یک سیم کارت گرفت اولش همینجوری استفاده میکردم و برنامه های زیادی نصب کرده بودم تا اینکه یک شب در گروهی که برای دختر و پسر های محله بود یکی از پسرای اون گروه به پیویم آمد و نمیدانم چه شد که تا به خودم آمدم و دیدم ساعت ۳ شب هست و من دارم با او حرف میزنم 👇🏻👇🏻👇🏻 اولش رابطه ما عادی بود و همینطور حرف میزدیم اما کم کم عشقو عاشقی هایمان شروع شد بدون اینکه او به زبان بیاورد یا من بگویم خود به خود با هم صمیمی شده و همدیگر را همدم خود خطاب کردیم روزها می‌گذشت و من با او بیشتر و بیشتر حرف میزدم و می‌دانستم که پدرش را از دست داده و با خواهر مادرش زندگی میکند اما جالب بود که تا بحال تو محله ندیدع بودمش و هیچوقت هم نمی‌گفت که بیا بیرون تا ببینمت منم که فکر میکردم از روی مردانگی اش است چیزی نمیگفتم و بیشتر به ان رابطه دل میبستم جوری که دوست داشتم زودتر با او ازدواج کنم و از ان خانه بروم چون دیگر آن خانه بدون وجود پدرم برایم معنی نداشت به همین دلیل بود که او زودتر مادر و خواهرش را برای خاستگاری فرستاد درست زمانی که یک سال از رابطمان گذشته بود 👇🏻👇🏻👇🏻 مادرم بشدت مخالف بود خب من سنم کم بود تنها ۱۴ سال داشتم اما دلم میخواست ازدواج کنم و بعد رفتن انها هرچقدر با مادرم حرف زدم قبول نکرد ک نکرد و آخر سر دعوایم کرد و من دیگر چیزی نگفتم من و هومن هردویمان ناراحت بودیم دلمان میخواست زودتر زندگی مان را شروع کنیم اما مادرم مانع ما بود تا اینکه یک روز هومن گف اگر میخواهی بیا فراریت بدهم اولش قبول نکردم و گفتم نه ولی بعدش که فکر کردم دیدم اگر فرار کنم هم به خواستم میرسم هم مادرم دیگر مخالفت نمیکند به همین دلیل قبول کردم 👇🏻👇🏻👇🏻 فردای آن روز که مادرم برای کاری اداره به بیرون رف وسایلم را جمع کردم و رفتم جایی که گفته بود اما خودش نیامده بود بلکه خواهرش بود اولش تعجب کردم ولی وقتی گف بخاطره همسایه ها نیامد تا نبینن خیالم راحت شد و با او به طرف منزلشان رفتم در را زدیم و وارد شدیم که مادرش با خوش رویی تحویلم گرف و گفتم هومن کجاست که گف طبقه بالاست برو پیشش با خوشحالی بلند شدم و به سوی بالا پرواز کردم وقتی در را باز کردم از تعجب کم مانده بود شاخ در بیاورم 👇🏻👇🏻👇🏻 آری هومن یک فردی بود که فلج بود و روی ویلچر نشسته بود قیافه اش همان قیافه ای بود که دیده بودم اما هیچوقت ازش عکس قدی نخواسته بودم و او هم نداده بود و من فقط از بالا تنه اش دیده بودم اما تنها این نبود او قدش اندازه یک بچه ۸ ساله بود و پاهایش بسیار کوتاه بود باورم نمیشد در یک ثانیه همه چیز عوض شود و برخلاف تصوراتم شود کلی نشستم و گریه کردم ازش پرسیدم چرا؟؟؟ مگر گناه من چه بود جوابی نداد و من به این پی بردم که یک بدبختم 👇🏻👇🏻👇🏻 بعد آن مادرم دنبالم آمد وقتی فهمید با کی فرار کرده ام بیهوش شد و چند روزی بیمارستان بود بعد اینکه به هوش آمد بهم گفت که اگر میخواهی برگرد هنوز دیر نشده برگرد و خودتت را بدبخت نکن اما نه من خودم این راه را انتخاب کرده بودم و باید تا تهش میرفتم نباید مادرم بخاطره انتخاب من بخاطره اشتباه من عذاب میکشید قبول نکردم و برگشتم به همان خانه 👇🏻👇🏻👇🏻 اکنون سه سال از آن روز میگذرد و من هرروز کارهای اورا انجام میدهم و یک سال پیش بود که فهمیدم بچه دار نیز نمیشود و فقط در جوابش یک لبخند زدم و چیزی نگفتم آری من خودم،خودم را نابود کردم آینده ای که میتوانستم به بهترین شکل بسازم اما نابود کردم و مادرم به سینه قبرستان راهی کردم با کاری که کرده بودم مادرم از فکرو خیال و از تنهایی سکته کرد و من چقدر احمق بودم که دلم میخواست از خانه بروم درحالی ک نمیدانستم اگر بروم پس مادرم چه میشود افسوس که نمیدانستم و نمی‌دانستم و نمیدانستم...
🌸🍃 دلم میخواد ازدواج کنم ولی👇
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 دلم میخواد ازدواج کنم ولی👇
راستش نمیدونم از کجا شروع کنم دارم دق میکنم حالم بده از دست خودم خونوادم همه آدمای اطرافم شاید بگید تو 15 سالته هنوز چیزی از دنیا ندیدی ولی خب من خیلی تنهام خیلی زود به بلوغ رسیدم دلم یه همدم میخواد ولی متاسفانه پدرم خیلی تعصب داره و نمیزاره تو این سن مزدوج بشم با اینکه هرجا میرم یکی منو برای پسرش خاستگاری میکنه تو خونه خیلی محدودم از طرف پدر و مادرم من حتی از خودم گوشی جدا ندارم با پدرم مشترک استفاده میکنیم مادرم هر دفه گوشی رو چک میکنه حتی پیام های زخیره شدم رو درسته من قبلا چند باری تو مجازی اشتباه کردم ولی یه چیزایی هست به اسم حریم خصوصی خیلی سخته بچه های هم سنم گوشی دارن ولی من ندارم گاهی اوقات خیلی جلوی جمع تحقیرم میکنن واقعا خسته شدم خیلی مشکل دارم بخوام همشو بگم یه رمانی میشه 🙂🚶🏿‍♀ فقط بگید چیکار کنم چه دعایی بخونم چه چله ای بگیرم دل پدرم نرم بشه تا بتونم ازدواج کنم دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
#درد_و_دل_اعضا 🌸🍃🌸 سلام من لیلا 35 ساله از روستا های استان گلستان هستم دو تا پسر و یه دختر دارم که
برای لیلا 🌸🍃🌸 سلام به همه دوستانم خو .اهرم وقتی قراره خرج شکم و بچه هاتو خودت بدی واین همه هم تحقیر بشوی طلاق بگیر با وکیل مشورت کن و اجرت المثل و مهریه بگیر برو زندگی مستقل ،کیف دنیا رو بیر به وکیل بگو بعداز گرفتن مهریه ، حق وکالت را می دی موفق باشید دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 یه آقایی دیشب مهمونمون بود داشت با پسرش تو کانادا حرف میزد از مسابقه ى تنیس پسرش اینجورى پرسید: _ بابا برنده شدى یا برندِگى رو گذاشتى واسه مسابقه ى بعد؟ فن بیانش رو خیلى دوست داشتم.. اینجورى حرف بزنید با بچه هاتون.. نیاز دارن بهش✨ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
15.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃🌸 🎞|نماهنگ بسیار زیبا ویژه محرم ⚜نِعمَ الاَمیر⚜ 🏴هدیه به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا 🌀کاری از: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 ⭕️با حضور: 🔅نوجوانان و نوگلان حسینی دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🌸 سلام آسمان جان من وقتی ک ۱۷ سالم بود زن عموم برای داداشش اومد خواستگاریم مادر و پدر منم گفتن شما تحقیق ما هستین هرچی ک هستو بگین دختر ما هم مثل دختر شما . عموی منم گفت خوانواده خوبین ماهم جواب بله دادیم بعداز چند ماه از عقد فهمیدیم داداش سربازی نرفته تازه یبارهم رفته بود کمپ برای ترک تو دوران عقد ماهم دوباره دچار اعتیاد شد خودم تو جیبش موادو پیدا کردم گفت میرم ترک خوب میشم دوباره رفت کمپ من اصلا ب خانوادم چیزی نگفتم رفت کمپ خوب شد خانواده منم اصلا ب روی عموم وزنعموم نیاوردن گفتن ک اشکال نداره حالا چیزیه ک شده البته من خودم بهشون چیزی نگفته بودم تا اینکه... زمان عروسیمون گفتم اره شوهرم هنوز سربازی نرفته حل ندارم گفتن الان دیگه کارت عروسی پخش شده میگی دیگه نمیشه کاریش کرد درمورد اعتیادشم اصلا ب زبون نیاوردم ولی بعد از عروسی پشیمون شدم گفتم کاش می گفتم الان بعداز چند سال با زن عموم بحثمون شد الان ب روش آوردیم اون خیلی هم بهش برخورده میگه چرا گفتین خیلی پرو هستش ب نظر شما من باید چ برخوردی باهاش داشته باشم تازه عموی منم ب شوهرم زنگ میزنه میگه میخوای چکارشکنی بزار بره جلو شو نگیر بره انگار سگ مرده باشه من الان ۲۶ سالمه تا الان هیچ حرفی بهشون نزدیم ک چرا این کارو کردین عموم برمیگرده ب داداشم میگه شما اون موقع مگه کور بودین مگه خانوادشو نمیشناختین میخواستین دخترتونو بهشون ندین خواهش میکنم ی نظری چیزی بدین الان نزدیک ۲هفته اصلا اعصاب ندارم باهاشون چکار کنم اگه میشه بزارید کانال تا نظر اعضا هم بدونم دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
#درد_و_دل_اعضا 🌸🍃🌸 سلام من لیلا 35 ساله از روستا های استان گلستان هستم دو تا پسر و یه دختر دارم که
سلام به همه در جواب خانم گلستانی که شوهرش ارتشیه واقعا حرفات رو شنیدم 🌸🍃🌸🍃 اعصابم خورد شد من موندم چرا این مردم دیواری کوتاه تر از اهل بیت علیهم السلام پیدا نکردن بگو فحش نده 😭😭😭 به ماه عزیز محرم قسم یک وقت خدا زندگیش رو بدجور از همه میپاشه و ممکن هست که شما هم آسیب ببینی خیلی ببخشید خیره سرش ارتشیه 😐😏 عزیزم اگه میخوای وقتی به اهل بیت فحش میده نشنوی 👌 طلاق بگیر به مولا بهترین راه عوضی رو ول کن بزار تو این آشغال بودنش بمیره خودت و بچه هات رو نجات بده به مولا اهل بیت علیهم السلام خیلی خیلی خیلی مظلومن من نمیدونم چرا بعضی از مردم فحش میدن فقط طلاق بگیر تو دادگاه بگو به خدا و پیغمبر فحش میده عزیزم چجوری تحمل کردی من 5 دقیقه فقط 5 دقیقه نمیتونم توهین به امامان معصوم رو تحمل کن طلاق بگیر یا علی مدد دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 دلم میخواد ازدواج کنم ولی👇
پاسخ به دخترخانمی که۱۵سالشه ومیخواد ازدواج کنه ولی خانوادش مخالفن 🌸🍃... ببین دخترم پدر ومادر شما دوستتون دارن وبهترینا رو برات میخوان شما به تناسب سنت کهدر دوران نوجوانی هستی تحت تاثیر احساسات قرارداری و خیلی ازواقعیاتو نمیتونی ببینی ولی پدرومادرت بعداز خدابزرگترین نعمتیه که شما داری اونا صلاح وخوشبختی تورومیخوان فراموش نکن که خانه ی پدری بهترین وامن ترین جا برای فرزندان در همه ی دوران عمر هست من دخترمو کلاس دوم دبیرستان بود جواب دادم با اینکه شوهرش خداروشکر از همه نظر عالیه بازم دخترم میگه کاش میذاشتین بزرگتر بشم بعد جواب میدادین شما هم اشتباه نکن به پدرومادرت اعتماد کن وبذار اونا برات تصمیم بگیرن دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 ملیحه
آسمان:(مدیر کانال) 🌸🍃 سلام به دوستان عزیزم... به دلیل اینکه یکی از آشنایان ملیحه در کانال بودند و باعث شناخته شدن ایشون شده بود ازمون خواستند که سرگذشتشون رو پاک کنیم... ما هم برحسب وظیفه ی انسانی مجبور به این کار شدیم...از شما پوزش میطلبم.... ولی خلاصه ای از روایت ایشون اینه که در آخر از آقاجاسم طلاق گرفتند و دوباره زمانیکه پسرعموشون از ایشون خواستگاری کرده بودند،جاسم برگشته و تعهد کتبی دادند که اخلاق گذشته شون رو‌تکرار نمیکنند به زندگی با جاسم ادامه دادند. و ازدواج مجدد کردند... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 من عاشق بچه مذهبی شدم