eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
12.3هزار دنبال‌کننده
42.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از یک زندگی 💚💚💚 سلام ب همه من ۱۷سالمه و اولین باره ک تجربه میفرستم من دختر آخر خانوادم و سه تا خاهربزرگتر از خودم دارم،مادرم و خاهرام همیشه بهم میگفتن چون برادر نداریم تو باید ازدواج کنی و با شوهرت بمونی پیش مامان بابا و منم چون کوچیک بودم هیچی نمیگفتم ینی تقریبا ۱۴-۱۵ساله بودم،و همیشه میگفتن ک پسر داییت خیلی مورد خوبی هست و کاش اون میومد تورو میگرفت،منم چون اونو مث برادر میدیدمش خیلی ناراحت میشدم شبا همش گریه میکردم و ی مدتی ک گذشت از بس بهش فک کرده بودم بهش وابسته شدم😔الان ب جز اون ب کسی نتونستم دل ببندم و همه کسایی ک دوسم داشتن رو بخاطرش رد کردم،و حالا خاهرم و مادرم میگه اون قراره پیش بابای خودش بمونه بعد ازدواج خلاصه زندگی منو بدجوری خراب کردن نمیدونم چکار کنم💔خاهشا مادرای عزیز پیش بچه هاتون اصلا از این حرفا نگید دختر هستند وابسته میشن مثل من ممنون ک خوندید دوستون دارم❤ 🍃...@Sofreyedel...🍃
سرگذشت واقعی قسمت اول سلام .. من یه دختری 👱‍♀هستم نوزده ساله دختری که هنوز تازه میخواستم جوونی کنم 😔تازه میخواستم زندگی کنم که اجباری خسته شدم😢 اجباری بریدم😢 زنده ام نفس میکشم ولی بی ثمر گاهی میخندم ولی بی دلیل گریه😭 هم میکنم ولی بی اثر، درس میخونم بی هدف .... پسردایی ام💁‍♂ بود شش سال تفاوت سنی داشتیم قبل از من خواهرمو دوست داشت، خواهرم بهش محل نذاشت تو فامیل کثافت کاری هاش معروف بود بعد از ازدواج خواهرم،، اومد خواستگاری من اونقد مسخره اش میکردم که من کجا اون کجا .😏 من یه دختر درس خون مذهبی و عزیز دردونه بابام اون یه پسر لات. .. یه سال از خواستگاری گذشت زمانی که فشار کنکور📚 پدر من درآورده بود بی هدف شماره گوشیش وارد صفحه📲 گوشیم کردم و گفتم ببخش یه مزاحم داشتم تو نیستی گفت نه اصلا من نمیدونستم تو گوشی داری . از پیام دادن من داشت بال درمیآورد تا خود صبح باهام حرف زد از دوست داشتن گفت منم یه دختر خام😭 ... یواش یواش ماجرا جدی شد و ما به ملاقات هم میومدیم 💏همدیگه رو دوست داشتیم عاشق هم بودیم. بعد یک مدت که من ماجرا رو با خواهر هام در میون گزاشتم و اونا مخالفت کردن بهش گفتم که خانوادم مخالف هستن سراغ من نیا یه مدت کات کردیم ، سراغش نرفتم،😒 که بعد یه مدت پیام داد که بعد تو خونه نمیرم ترامادول و حشیش مصرف میکنم منم عذاب وجدان😰 گرفتم که چرا یه جوون بخاطر من معتاد بشه با خودم گفتم باهاش یه مدت حرف میزنم هروقت ترک کرد ترکش میکنم... سیزده تیر نودوپنج بدترین روز زندگی من بود رفتم بیرون که ببینمش سوار ماشینش شدم زده بودیم کنار که یه پلیس اومد👨‍✈️ و مارو گرفت بعد کلی اصرار و خواهش گفت برین اونم رفت جلوی خونشون پارک کرد هرچی گفتم پیاده نمیشم تو کتش نرفت خودش رفت تو خونه و گفت الان همسایه ها میبینن مجبور شدم دنبالش برم😞 تو خونه هرچی گفتم بیا من ببر گوشش نشنید .... 🍃...@Sofreyedel...🍃
💚💚💚💚 چه چیزهایی به شوهرتان بگویید تا او به زندگی مشترکتان مشتاقتر شود؟! 🔹 من ارزش کارهای تو را می‌دانم. 🔸 ممنون که در کارهای خانه کمک می‌کنی. 🔹 من همیشه به تو وفادارم. 🔸 بیا بیشتر برای هم وقت بگذاریم. 🔹 دوستت دارم. 🔸 تو یک پدر فوق العاده‌ای. 🔹 تو خیلی خوب خانواده را می‌چرخانی. 🔸 من با تو راضی و راحتم. 🔹 من به تو افتخار می‌کنم. 🔸 خوشحالم که با تو ازدواج کردم. 🔹 تو بهترین دوست من هستی. 🔸 با هم حلش می‌کنیم. 🔹 تفاوتها ما را به هم نزدیکتر می‌کند. 🔸 کاری هست که بتوانم برایت انجام دهم؟ 🔹 می‌دانم که تو بهترین تصمیم را می‌گیری. 🔸 دوست داری بعدا در موردش حرف بزنیم؟ 🔹 دوست داری کمی تنها باشی؟ 🔸 تو همیشه می‌توانی کاری کنی که بخندم و شاد باشم. 🍃...@Sofreyedel...🍃
تجربه میخواستم تجربمو بگم یبار دیگه...😊امیدوارم بازم بذارید تو کانال مث دفعه های قبل❤️ Sهستم از تهران...20 ساله☺️ منم کمبود محبت دارم از طرف همسرم...بیخیال...تو مجازی ی نفر اومد پیوی و هی ازم تعریف کرد من ردش کردم گفتم متاهلم ولی گوشش بدهکار نبود....خلاصه انقد رفت و اومد ک منم عادت کردم و باهاش چت میکردم...دوسش نداشتم فقط انگار ی سرگرمی بود...گذشت و بعد چن ماه گف میخوام ی حقیقتو بهت بگم...گف اسمم و دروغ گفتم...😐 گفتم باش اشکال نداره و ..... بعد ی مدت با گریه(اون خیلی دوسم داشت نمیدونم چرا.....یبار بیخبر اومده بود و همو دیدیم....)🙁 گفت ک میخوام ی چیزی بهت بگم گفت ک دروغ گفته مجرده و متاهله و دوتا بچه داره...اما زنش بهش خیانت کرده چن بار ومیخواد ازش جداشه...من خیلی ناراحت شدم گفتم دیگه نیا متاهلی و منم متاهل درس نیس گناهه و فلان ولی اصلا دس وردار نبود...انقد گریه و التماس کرد ک منم گفتم باش🤦‍♀ما زنا هرچی سرمون میاد از سر احساساتی بودنمونه😕 خلاصه ی مدت گذشت و من باردار شدم😍نشستم با خودم فک کردم ک دارم چیکار میکنم..😢نکنه همین بلارو فردا روزی زبونم لال سر بچم بیاره یکی..یا شوهرم سرخودم...انگار ی دفعه ی خبر اومد بهم داشتم دیوونه میشدم رفتم بهش گفتم من دیگه نیستم و بلاکش کردم..چن نفرو فرستاد ک بگو از بلاک درم بیاره رفتم گفتم زنت هرکاریم کرده باشه تو ن حق داشتی بهم دروغ بگی ن حق داشتی بیای سراغ من اصن🤦‍♀بازم بلاکش کردم انقد التماس کرد و قسم داد ولی دیگه گوش نکردم...بخاطر بچم!همسرم!هرچند محبتش کمه ولی خب همسرمه....دوسش دارم.... بیخیال... از اون ب بعد دیگه پیوی رو قفل کردم و هرکسی هم بیاد ندیده بلاکش میکنم...بدون استثنا...🙃امیدوارم خدا ببخشه منو..من نمیدونستم اون متاهله دروغ گفته بود... مجازی واقعا جای بدیه ک همههه رو میتونه از راه ب در کنه مواظب باشیم🌼 دوستون دارم.❤️ 🍃...@Sofreyedel...🍃
💚💚💚 خانومانه صبح ها یا هر وقت دیگه ای که همسرتون خونه رو واسه رفتن به سرکار ترک میکنه و برای چند ساعت پیشتون نیست بهش پیام بدین💌 و بهش بگین: 💟با رفتنت چقد خونه نا امنه 💟خونه بدونه تو آرامش نداره 💟وقتی میری گویا که جانم میرود 💟این خونه بدون تو هیچ صفایی نداره 💟زود برگرد پیشم آرامش خونه ام😍 💟تحمل کردن خونه ای که تو توش نباشی خیلی سخته 💟من منتظر برگشتن دوباره ی آرامش به این خونه ام،زود بیا پیشم❤️ البته هر روز یکیشو بفرستین 👌با این حرفا و این پیاما هم عشقتون رو به همسری نشون میدید 👌و هم این اقتدار رو به مردتون میدید که خونه با وجود تو برای من امنه و آرامش داره😊 ✳️این حرف ها و پیام ها به آقایون یه غرور خاصی میده☺️💪 و اونا عاشق این تعریف و تمجیدا هستن 😊 ✳️با این حرف ها همسرانتون بیشتر جذب شما میشن و بلافاصله بعد از اتمام کارشون زود بر میگردن پیش خانوماشون☺️🤗 😍با نبودن همسرتون حتی برای چند ساعت خودتون رو دلتنگ ترین زن دنیا نشون بدید👌 مبادا رفتاری کنید که همسرتون فکر کنه با نبودنش تو خونه شما حالتون بهتره⛔️ وقتی همسرتون از در میخواد بره بیرون بی تفاوت نباشید و بلندشین و بدرقه اش کنید ❤️ مبادا بخوابین و همسرتون بره 🙈 حتی اگر قراره برای مدت کمی پیشتون نباشه به عشقتون بفهمونید که منتظرین زود برگرده پیشتون😉😊 🍃...@Sofreyedel...🍃
دخالت دیگران 💚💚💚 سلام من تو۱۶سالگی نامزد کردم ۹ماه بعد عروسی الان ۲۳سالم هست مادرشوهرم گفت ۱سال اول پیش ما زندگی کنید که من سر ذوق بودم گفتم باشه الان ۷سال اینجام که از بدترین روزای عمرم بود هست نه جایی میتونی راحت بری یا شده گیردادن چرا من نبردین یا منم چندماهه خرید نرفتم ماتو شهرستان زندگی میکنیم بزرگه ولی خب به پای شهرمون نمیرسه وقتی میخوام برم شهرمون خرید باید قایمکی رد شیم بریم شاید الان چیزی نگه دیگه ولی ۲سال پیش یه دعوایی شد که چرا من نمیبرینو....با اینکه من همیشه تعارف میکردم نمیتونم همش از بدی های مادرشوهرم بگم خوبی ها هم داشته تو این چندسال ولی هرچندسال یه دعوا بحث باعث میشه ادم سرد بشه الان داریم خونه میسازیم اول راهیم خ مونده تموم بشه چندبار گفتن مگه خونه ساختن راحتع اماده بود بهتر بود خب برگردی بگی خونه اماده خریدن پول زیاد میخواد اگه برگردم به ۷سال پیش هیچ وقت تو این خونه نمیام خود شوهرمم میدونه زندگی مستقل بهتره ولی خب نشد دیگه تو این چندسال به خاطرحرف مردم بریم خونع جدا ۷سال منتظرم بریم خونه خودمون باردار بشم استرس اینکع بچه مون نشه از یه طرف باعث اعصاب خوردیم شده خانم گل های عزیز اگه میتونید بعد ازدواج پیش مادرشوهر زندگی نکنید به خدا شبی نیست تو این چندسال باخودم نگم کاش یه دکمه برگشت بود میزدم برمیگشتم به گذشته اولا تو سن کم ازدواج نمیکردم دوما پیش مادرشوهرم زندگی نمیکردم سوما حداقل شوهرم یه مغازه دار چیزی بود نه یه کشاورز خیلی پشیمونم انقدر تو این چندساا ل گریه کردم چشمام ضعیف شده هرکی با ما تو اون سالی که ما ازدواج کردیم ازدواج کرده الان بچه خونه ماشین چون مستاجر بود ولی اونایی که مثل ما پیش خاتوادشون زندگی کردن هنوز مثل ماهستن همه میگن اونی که مستاجر قدر پول میفهمه زود جمع میکنه خونه بخره ولی ما نه شوهرم عین خیالش نیس گله کردنی هم ک....خوب راحت پیش خانوادش به حرف مردم اهمیت نمیده استرسی نیست ولی من بیچاره استرسی. ممنون که پیامم خوندید 🍃...@Sofreyedel...🍃
دوران نامزدی 💚💚💚 در دوران آشنایی حتما قاطعیت پسر رو امتحان کن زندگی با مردی که قاطعیت نداره هر روزش عذابه آقا یه جوری به عنوان شرط مهم از چادر نام میبره که فکر میکنی پشت اش یه فلسفه عظیمی نشسته دختره همون شب خواستگاری یه عشوه میاد،آقا پنجاه درصد نظرش عوض میشه و به مانتو بلند رضایت میده! هفته بعد هم که قراره بره عروسی یه سلفی از خودش میگیره میفرسته پسره کلا چادر یادش میره! عاقل باش و این رفتارهای صورتی رو بذار کنار تا میتونی قاطعیت پسر رو امتحان کن و اگر نه وارد زندگی شدی با رفتارهای عجیب و غریبش یه روز خوش برات نخواهد گذاشت (صبح ها عشقولانه ازت جدا خواهد شد ولی بعد از ظهر موقع برگشت به خونه که حرفهای دوستش و پدرش را هم شنیده،اگه یکی خونتون باشه و قیافه و رفتارهایی که شوهرت باهات داره رو ببینه میره همه جا جار میزنه فلانی زنش رو موقع خیانت دیده....)😐🤦‍♀ 🍃...@Sofreyedel...🍃
💚💚💚 مادرشوهر سلام عشقم خسته نباشی عزیزم با این کانال عالیت ترکوندی🤩👏😻 ممنون میشم پیاممو داخل کانال بزاری🙏😘 میخاستم یه چیزی بگم در مورد کسایی که میگن مادرشوهرتونو مثل مادرتون ببینید و اگه مادر خودتونم باشه اینجوری میگید یا میگن غول نسازید ازشون،،بخدا ماهم دوست نداریم اینجور چیزا پیش بیاد،من خودم ۳ ساله ازدواج کردم و خونه خودمم ۱۵ سالم بود اومدم خونه خودم،مادرشوهر من فکر میکرد من یه زن ۳۰ سالم باید همه چیزو بفهمم خیلی اذیتم کرد پیش هرکس و ناکس حرف منو زد ینی همه میدونستن تو خونه ما چخبره،هرفوشی که بود به من داده حتی به پسر خودش هم میگه من تورو حلال نمیکنم حتی به برادرشوهربزرگمم میگه،خب شما بگید من چجوری این زنو مثل مادر خودم ببینم؟؟؟ باورکنید من زبون درازو و پررو و بی ادب نیستم همیشه خواستم باهاشون خوب باشم ولی بهم تیکه انداختن شوهرمم میدید من تقصیری ندارم همیشه طرف من بود من نمیگم بد باشیم باهاشون یا اینا خیلی بدن ولی میخام بگم همه مادرشوهرا یکی نیستن همه ادما خوب نیستن،مادرشوهرمن همه چیزهای خوب و دوست داره خودشو دخترش داشته باشن و همه جا برن،ولی من جایی نرم چیزی نخرم شوهرم بامن خوب نباشه من هیچوقت مادرمو نمیتونم با کسی که منو مثل عزرائیلش میبینه عوض کنم یا کس دیگه رو مثل مادرم ببینه من خودم مادرشوهر بشم عمرا اذیتش کنم چون خودم دردهایی کشیدم که خیلیا درک نمیکنن،به مادرمم گفتم با عروسمون مثل من رفتار کنه فرقی نداشته باشیم اونایی که مادرشوهرشون خوبه قدرشو بدونن ولی کسایی مثل من نمیتونن ببخشن یا باهاشون خوب باشن،نهایت سعی من اینه که باهاشون عادی رفتار کنم و بیش از این احترام بینمون از بین نره من که نمیبخشم شاید به نظرتون بیاد من ادم کینه‌ای هستم ولی اصلا کینه‌ای نیستم و زود یادم میره ولی بلاهایی که سرم اورد رو هیچوقت یادم نمیره یادم میوفته به حال خودم گریه میکنم.ولی خداروشکر میکنم که همسرم همیشه پشتمه و عاشقمه ایشالله همگی خوشبخت باشین و همیشه خوش باشین،دلتون خوش تنتون سلامت فاطمه هستم ۱۸ ساله 😍 🍃...@Sofreyedel...🍃
🍃...تجربه زندگی...🍃
#اعتماد_نابجا سرگذشت واقعی قسمت اول سلام .. من یه دختری 👱‍♀هستم نوزده ساله دختری که هنوز تازه میخ
سرگذشت واقعی 🗯 قسمت دوم اونم رفت جلوی خونشون پارک کرد هرچی گفتم پیاده نمیشم تو کتش نرفت😔 خودش رفت تو خونه و گفت الان همسایه ها میبینن مجبور شدم دنبالش برم😞 تو خونه هرچی گفتم بیا من ببر خونم گوشش نشنید😭 دیدم لباس هاش درآورد اومد طرفم ، ازش خواهش و التماس کردم نتونستم مقاومت کنم و عفت من از بین برد گریه کردم😓 بیقراری کردم ولی همه چی تموم شده بود😞 خودش میگفت که عمدی نبود میگفت نگرانیت چیه زن خودمی به پای بابات می افتم ... دیگه مجبور شدم به زندگی ادامه بدم یه چند روزی زندگیم تیره و تار😔 شد ولی بعدش گفتم باهم ازدواج میکنیم دیگه نگرانی نداره ... شب کنکورم بود داداش کوچکم که با اون دوست بود خونه اون ها بود شب مونده بود خونه اونا ... بهم اس داد و خوابیدم از بخت بد داداشم شب پا شده و گوشی📲 اون برداشته و چک کرده و دیده که شماره من تو گوشیه😞 از کنکور برگشتم خونه، دیدم داداش کوچیکم به اونا گفته که شماره من تو گوشی پسر داییمه داداش کوچیکم اومد سراغم و خواست من بزنه 👋 ک خانواده ام نذاشتن .. خلاصه زندگی تیره من شروع شد نمیدونید چه عذابی کشیدم وقتی اوج ناراحتی در چشمای پدرم دیدم 👴چقدر شرمنده شدم😥 وقتی برادر بزرگم هیچی نگفت بهم که هیچ همشون سعی کردند من به زندگی برگرودنن و ثابت کنن که کارم اشتباه بوده .یه مدت زندانی شدم گوشی نداشتم.😞 پسردایی ام 👨‍💼هم گاهی با دوستم تماس می گرفت که حال من بپرسه همیشه از ارتباط صمیمی اون ها بدم میومد وقتی هی بهم دیگه اس میدادن و زنگ میزدن ... یا روزی باهم سه تایی رفتیم بیرون و من اتفاقی گوشیش برداشتم دیدم رنگ هردوشون پرید وقتی اس ام اس هاشون خوندم و دیدم فدات شوم بوس💋...فرستادن دنیا رو سرم خراب شد😭 ... خلاصه گاهی به زور یه گوشی چیزی پیدا میکردم بهش اس میدادم فکر میکردم اونم داره مثل من میسوزه شب ها تا صبح بید اره😔 .... یه مدت گذشت من تو دانشگاه شهرهمجوارمون قبول شدم .. 🍃...@Sofreyedel...🍃
خاطره اعضا سلام‌ گفتن یه خاطره دارم که خالی از لطف نیست واسه خواهرم خواستگار اومده بود و من اون موقع حدودا ۱۵ سالم بود و یه برادر کوچک تر دارم که اون موقع ۲..۳ سالش بود. (بعد اون موقع که خواستگار میومد من چایی میبردم و اینا بعد همه هم میگفتن چه پسر خوبی و این داستانا) خواهرم و اون آقا پسر رفتن تو اتاق که صحبت کنن مادر و پدر هم فکر کنم تو آشپزخونه بودن و داداشم تو بغل بنده نشسته بود بین من و بابای پسره سه چهار نفر فاصله بود. و هیچکس بین ما ننشسته بود. بعد ناگهان صدایی از برادر عزیز بنده😐😂 در فضا پیچید که فقط بابای پسره شنید و سریع برگشت و منو نگاه کرد😐😐😂 من مونده بودم چی بگم بگم آقا من نبودم بخدا این بچه بود اصن هیچی بعد چپ چپ هم نگاه میکرد خلاصه به خیر گذشت و اون ازدواج شکل نگرفت وگرنه یه عمر یه نگاه دیگه ای پدر اقاپسر به بنده داشت 🍃...@Sofreyedel...🍃
ارسالی اعضا کلام ♦️۱.در هنگام گفتگو از بکار بردن کلماتی مانند «چندبار بگویم...» و «توهنوز نمی دانی...» خودداری کنید. ♦️۲.هر گاه همسرتان بدقولی می کند نگویید چرا کاری را که می گویی انجام می دهم انجام نمی دهی؟ تو کی می خواهی بفهمی؟ ♦️۳.نگویید چرا اینقدر دیر کردی؟ چرا به من زنگ نزدی؟ بلکه بگویید از اینکه دیر می کنی من نگران می شوم. ممنون می شوم اگر بار دیگر که دیر کردی به من زنگ بزنی 🍃...@Sofreyedel...🍃 ‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌
در ازدواج چه چیزی اهمیت دارد؟ 👸🏻 برای خانم‌ها خیلی اهمیت دارد که همسرشان خوش‌خلق باشد. اگر اختلاف هم دارید، بدون دعوا و تهدید به جدایی و طلاق و بدون اعتراف به اشتباه در ازدواج، حل کنید. 👈🏿 به یاد داشته‌باشیم که همسران ما، شرکای ما هستند. ما نمی‌توانیم به سادگی بگوییم که برو بیرون! چنین چیزی درست نیست. وقتی قرارداد بستیم با هم زندگی کنیم، قراردادمان ایده‌آلش تا آخر عمر است. نمی‌توانم وسط راه در ماشین را باز کنم و بگویم بفرمایید بیرون. حتی به شوخی هم نباید این حرف را بزنم. چون حس ناامنی ایجاد می‌کند. به خصوص که زن، "امنیت نسبت به آینده" را مهم‌ترین مسئله خود می‌داند و تنها در سایه چنین امنیت و محبتی است که می‌تواند شخصیت خود را رشد بدهد، بچه‌های خوبی تربیت کند و اگر خودش هم بیرون از خانه به کاری مشغول است، آن کار را خوب اجرا کند و نشان بدهد که چه توانایی‌ها و مهارت‌هایی دارد. 📍جدا از اینکه خانم در چه شغل و مرتبه اجتماعی است، به عنوان زن، نیازهای خاص خودش را دارد که در فیزیولوژی به آن "صفات ثانویه‌ی جنسی" می‌گویند: یکی از این صفات "حمایت خواستن" است. خانم اگر میلیاردر هم باشد، پس از ازدواج دوست دارد همسرش دست‌به‌جیب شود و از او حمایت کند و دوستش داشته‌باشد و تهدیدش نکند. آقایانی که عصبانی می‌شوید، مبادا تهدید کنید! خیلی به ضررتان است. آن‌قدر عواقب منفی دارد که ساعت‌ها می‌شود درباره آن صحبت کرد: بچه‌های ناراحت و عصبی، هزینه‌هایی که برای جبران حرف‌هایتان باید بدهید؛ هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ روحی و زمانی آنقدر زیاد است که به رشته‌ی کلام در نمی‌آید و در سطح کلان، کل جامعه را می‌خواباند. 👨🏻 ما مردها با تمام زور و قلدری و امکاناتی که گرفته‌ایم و جنسِ بارز هستیم (تمام مسئولیت‌ها و کارهای مهم دست مردهاست، حتی آشپزی) باید به یاد داشته‌‌‎باشیم که: ما مثل یک ساندویچ که میان دو تکه نان قرار می‌‌گیرد، برای ما آن دو تکه نان، یک طرف مادر و طرف دیگرش همسرمان است؛ یا یک طرف خواهرمان و طرف دیگرش دخترمان است. چطور مردی که زیر سایه یک مادر ناامن و ناخوشبخت بار بیاید می‌‌تواند خوشبخت شود؟ امکان ندارد. 💡اگر من همسرم را آزار دهم و برنجانم، باید مطمئن باشم که به خودم برمی‌‌گردد. به قول افلاطون: ظلم به ظالم برمی‌‌گردد. مربیِ اولیه‌ی ما که حرف اول را به ما یاد می‌دهد، مادرِ ماست. اگر این زن خوشبخت و مطمئن باشد و اگر این زن عزت‌‌نفس و احترام به خود داشته‌باشد، غیرممکن است فرزندش ناخوشبخت شود. غیرممکن است که فرزندش معتاد و دزد شود. به یاد داشته‌باشیم: اگر میخواهیم سعادتمند شویم، به نفع‌مان است با خانم‌هایی که در اطراف ما هستند- چه با ما نسبت دارند و چه ندارند - با ادب و مهربانی رفتارکنیم. 🍃...@Sofreyedel...🍃