eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.9هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 مجردهای کانالمون این تجربه رو حتما بخونید
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 مجردهای کانالمون این تجربه رو حتما بخونید
این اتفاق برای دختر دایی مادر افتاده و انشالله دخترای جوون هم از این پیام درسی بگیرن ک خیلی چیزا ملاک نیس🤦‍♀ این دختر دایی مادرم اون زمانی ک جوون بوده و خیلی هم زیبا🧝‍♀ خاستگارای خیللییییییی زیادی داشته ک دکتر مهندس هم توش بوده ولی این خانوم همرو رد میکرده روی هر کدوم ی عیبی مثلا دکتره کچله🤥 یا این کوتاهه این ماشین نداره اون خونه نداره این فلان اون فلانه😠🙄😣 خلاصه با ی بنده خدایی ب توافق میرسن میرن خرید وقتی پسره میخنده یکم دندوناش بد بوده🙁 اینم میگه ن نمیخام زشته خلاصه دیگه بعد چندتا خاستگار برا این خانوم خاستگار نمیاد چندین سال ک کم کم حرف مردمم شروع میشه ک این چ عیبی داره پیر دختر میشه اینا😔🤫 اینم اولین نفری ک دوباره میاد بله میگه از سر ناچاری😪 این اقا یکی از چشماش مشکل داره و نمیبینه😶 الانم ک ازدواج کردن این اقا خیلی خسیس هست و توی ی خونه با جاریشو مادر شوهر پیرش زندگی میکنه خلاصه اصلا راحت و راضی نیس از زندگی الانش الانم حسرت گذشته رو میخوره ولی چ فایده خیلی چیزا زیاد اهمیت نداره مثلا اونی ک مو نداره فوقش میره میکار دیگه یا اونی ک دندونش مشکل داره میره درست میکنه 😑😓😩 خلاصه ابجیایی گلم زیاد ب اینا توجه نکنین چون زیبایی موندگار نیس☠ در عوض ب اخلاقو صداقتو ایمانش توجه کنین🤝👍 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
یک زندگی یک داستان 🍃👇
🍃...تجربه زندگی...🍃
یک زندگی یک داستان 🍃👇
در اولین ولید ، به همسر زیبایش نگاه کرد، احساس کرد که خوشبخت ترین مرد دنیاست و برای اولین بار زندگی به روی او لبخند زده است....نزد هدی رفت، اما هدی گریه می کرد و داد زد به من نزدیک نشو !! 👌🏼ولید گفت : چرا ؟ 😔گریه کنان گفت : من آن کسی نیستم که تو می خواهی ، من قبلا شده ام و خطا کرده ام با کسی... 💔این سخن مانند صاعقه ای بر سر ولید فرود آمد ، و احساس کرد که دنیا بر سرش خراب شده ، و قلبش تند تند می زد ، اما زود جلوی خشمش را گرفت و به اتاق دیگری رفت و خوابید .... صبح هنگام به نزد هدی آمد و گفت : اگر من اکنون تو را طلاق دهم روی زبان مردم می افتی و می رود ، و خانواده ات معلوم نیست با تو چکار کنند... پس من تو را یک سال کامل نزد خود نگه می دارم ، و بعد تو را خواهم داد ، تو در اتاقی می خوابی و من در اتاق دیگر ... ☀️روزها می گذشتند و ولید چنانکه گفته بود هدی را به حال خود رها کرده بود ، هر کدام در اتاقی جداگانه می خوابیدند ، و حتی با هدی حرف نمیزد... 😔وقتی هدی به ولید نگاه می کرد او را مرد کاملی می یافت که تمام صفات یک را دارد و به حال خودش تأسف می خورد که با خود چه کرده است ... ولید در کودکی مادرش را از دست داده بود ، و نامادری اش با او مهربان نبود ، اما ولید با همه سختی ها ساخته بود و به نامادری اش پشت نکرده بود... و این مشکلات از او مردی بااخلاق و صبور ساخته بود... اما هدی همیشه ترسی از آخرین برگه سال داشت ، با آمدن آن طلاقش حتمی می شد... وقتی ولید را در حال بازی با کودکان فامیل می دید ، می دانست که او به بچه ها علاقه دارد ، با خود می اندیشید که به ولید ظلم کرده است و خوشیها را از او گرفته است.... ⛈روزی از روزها باران شدیدی می بارید و ولید ماشین خریده بود ، آن را روشن کرد اما از شدت بارش آن را متوقف کرد و خودش نیز سرمای شدیدی احساس می کرد بنابراین به داخل منزل برگشت ، وقتی هدیٰ در را باز کرد ولید بیهوش به داخل افتاد.... هُدیٰ بالا تنه او را گرفت و کشان کشان به اتاقش برد و مثل یک‌ مادر تمام شب را بر بالین او منتظر ماند ، ولید تب زیادی داشت ، و هدی تب او را با دستمال خیس کم کم پایین آورد ، بالاخره تبش رفع شد و چشمانش را باز کرد ، هدی را با چشمان خیس در انتظار خود دید ، احساس کرد که هدی را در احساساتش به خوبی درک کرده و با او صادق بوده است ... ولید شفا یافت ، چند روزی سپری شد و به آخر سال رسیدند ، مدت ماندن هدی به اتمام رسیده بود ...افکار پریشان به هدی آورده بودند ..به خانواده اش چه بگوید ؟ 😔وسایل خود را جمع نمود ، آماده برای طلاق شد... ولید گفت : قبل از رفتن نزد خانواده ات به سالن برو چیزی هست که باید ببینی... هدی نمی دانست برای چه باید به آنجا برود ؟ اما آنجا چیزی را دید که توقعش را نداشت !! ولید روی کاغذی برایش چنین نوشته بود : 💌 .... ✍🏼سالی گذشت ، و من تو بودم ،تو را در نماز و روزه دیدم‌ ، تو را در حال دعا یافتم ، و من تو را بخشیدم ، و از امروز شوهرت هستم و تو همسر من هستی... ❤️ رسول اللهﷺ میفرماید: هر کس عیب مسلمانی را بپوشاند ، خداوند در روز قیامت عیب او را می پوشاند ... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
صرفا خاطره 🌸🍃 پدر بزرگ خدابیامرز من دوتا زن داشت و از هر کدوم 7تا بچه،یکی از داییهای نا تنی من که شیراز بودن در سن 65 سالگی سکته کردن و بعد دوسال فوت شدن ،ماهم ازیکی از شهرستانهای اصفهانیم خواستیم بریم برا مراسمش خلاصه قرار شد فردا صبح بلیط اتوبوس بگیریم همگی دسته جمعی بریم،منم تصمیم گرفتم قبل از رفتن سریع یه آرایشگاه برم و یه اصلاحی بکنم که اون جا همه جمعن خوشکل باشم،طوری که کسی متوجه نشه بدو بدو رفتم آرایشگاه،تا رفتم دیدم ای دل غافل یکی از دختر خاله ها هم اونجاست،نشسته بودم نوبتم بشه که دیدم زنداییم هم اومدطولی نکشید که خواهرم هم اومد خلاصه خانم آرایشگر هم که همه مون رو میشناخت گیر داده بود عروسی دارید همه تون باهم اومدین ما هم خندمون گرفته بود و می گفتیم نه،اتفاقی باهم اومدیم و رومون نمیشد بگیم نه مراسم داریم دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 حتما دخترها بخونید
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 حتما دخترها بخونید
دخترای کم سن و سال هی میگن رل زدیم و بدتر از اون اینکه میگن رلمون ازمون رابطه میخواد! یعنی چی؟ اعصابم خیلی خورد شد.......🌱🌸 عزیز من! خواهر من ! دو دیقه به حرفهای من گوش کن بعد با خودت دو دوتا چهارتا کن و تصمیم بگیر اول اینکه عزیزای دلم شما تو سن بلوغ هستین پس طبیعیه که کسی رو دوست داشته باشین یا عاشق کسی باشین، من به این کار ندارم بالاخره دوران بلوغ همچین چیزایی رو هم داره، شاید الان بگین این چی میگه خودش عشق و حالشو کرده اومده ما رو نصیحت می‌کنه تو اگه بیل زنی باغچه خودتو بیل بزن، ولی تو رو خدا گوش کنین تا جایی که میتونین اصلا دلباخته به کسی نشید و اگه شدید از عشقتون مطمئن باشین. بخدا اگه پسر عاشق دختر باشه و دوسش داشته باشه حتی سن کم خودشو به آب و آتیش میزنه که قند تو دلتون آب نشه چه برسه اذیتتون کنه! چه برسه باهاتون قهر کنه! چه برسه اشکتونو دربیاره! چه برسه ب رابطهههههه!!! خواهرای گلم شما سنتون کمه خوبو از بد تشخیص نمیدین، شما فقط برای اینکه محبت اون پسرو داشته باشین راضی هستین دست به هر کاری بزنین ولی تو رو خدا نکنین، اول از همه با زندگی و آینده خودتون دوم با آبروی پدر مادرتون اون پدر مادر بیچاره مگه چه گناهی کردن آبرو مگه یکی دوروزه جمع شده که حالا یهویی بریزه! تو رو خدا واسه به دست آوردن دل یه غریبه دل پدر مادرتونو نشکنین، کمرشونو خم نکنین، بخدا ارزش شما بیشتر از این حرفاس دو روز دیگه که سنتون رفت بالا حرفامو میفهمین دلم خیلی پر بود از دست پسرای هوس باز این دور و زمونه ک دست رو بد چیزی گذاشتن و غرور و حیای دخترامونو از بین بردن. ادمین جون تو رو خدا بزار تا حداقل دخترای سرزمینم واسه ی لحظه ام که شده به خودشون بیان دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 خاله ام ۲۵سال پیش با نامزدش سر سفره عقد میشنن اختلاف و درگیری بین خانواده ها باعث شد عقدشون بهم بخوره و همچی کنسل شه!! گذشت و گذشت نه خاله ام ازدواج کرد و نه اون آقا!! دوسال‌ پیش با وساطت بزرگ فامیلمون مجدد اومدن خواستگاری. موقع خوندن خطبه عقد دوتاشون اشک میریختن:))) امروز دومین سالگرد ازدواجشونه اون آقا طلاهایی که واسه خاله ام گرفته بود نگهشون داشته بود.. خاله ام هنوز روسری و عطر هدیه تولدشو نگه داشته بود.. خواستم بگم دوست داشتن این شکلیه دوستان! اینجوریه که هرچقدرم سرنوشت و تقدیر بازیتون بده باز قسمت هم میشید:))) دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 قشنگه بخونید
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 قشنگه بخونید
خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟ از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟» خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.» با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.» خداوند به او داد. «اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم.» خداوند به او داد. اگر... اگر... و اگر... اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود. از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.» خداوند گفت: «باز هم بخواه.» گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.» خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.» او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس به او لذت می‌بخشد. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران........ دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃 به تازگی سیاست به کار بردم
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃 به تازگی سیاست به کار بردم
کار شوهرم با برادرشوهرم و پدرشوهرم شریکی هست جاریم خیلی خرج میکنه خیلی نسبت به ما و پدرشوهرم اینا حالا زیاد خرجی ندارن بعد جاریمم خیلی طلا دوسته از نامزدی تا الان که 10 ساله عروسی کرده یک میلیارد و نیم طلا داره....🌸🌱 بعد مامانمم دید این اینجوریه هی طلا میخره و ماشریکم گفت تو اگه نخری و نپوشی و نگردی و پس انداز نکنی بعد از چند سال میفهمی سرت کلاه رفته من از اون موقع شروع کردم به جمع کردن پولامو جمع کردم تابستون برا تولد شوهرم 15 میلیون دادم زنجیر گرفتم بعد چون من برای خونه خریدن طلا هامو فروخته بودم شوهرم قول داده بود بخره الان 6 تا النگو هم خریده طلا هم دارم باز ولی به جاریم نمیرسه اینم بگم از نطر خورد و خوراک هیچی کم نمیزارم به خودم و شوهرم چون اگه من نخورم یکی دیگه هست بخوره 5 میلیون هم پول دارم و اینکه قرعه کشی هم خیلی مینویسم ماه بعد برا منه اونم بزارم روش برم طلا بگیرم ی بار قرعه در شد ماشین ظرفشویی خریدم ی بار در اومد فرش خریدم حالا تصمیم دارم قرعه های بعدی رو طلا بگیرم و ظروف کریستال عالیش چون عاشقشم😍 درسته گرونیه و تورم هست و طلا گرمی 2 میلیون ولی بازم باید تلاش کرد و پس انداز کرد تا به جایی رسید وگرنه بخای ولخرجی کنی میبینی به هیچ جا نرسیدی... انشالله جیب همه پر پول باشه روزگار وفق مراد... دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100