صرفاخاطره
🍃🌸🍃🍃
تازه نامزد بودیم ،
خونه پدرشوهرم وارد شدم سلام احوال پرسی و اینا بعد پدرشوهرم شروع کردنماز خوند و منم نشستم
نماز مغرب رو خوند، نشسته بود پای سجاده و به من تعارف کرد برات چایی بیارم میوه بیارم منم هی تشکر میکردم اونم هی تعارف 😇
یهو پاشد منم نیم خیز شدم جلوشو بگیرم گفتم بابا زحمت نکشین میارم خودم یهو قامت بست برا نماز عشا😐😂
خییییلیییییی ضایع شدم
#تجربه
#سیاست
#عاشقانه
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
#اینجا_سفره_دل_بازه
🌸🍃🍃🌸
سلام در اول باید بگم که واقعا ممنون بابت کانال خوبتون❤️
وبعد ...
من یک دختر 17ساله ام باقد160 وچهره ای تقریبا بیبی فیس
که یک خواهر 12 ساله باقد 161 و بسیار چهارشونه و پخته دارم
که هر دو محجبه ایم
بنده تا قبل از اینکه خواهر پا به سن تکلیف گذاشتند به سبب اینکه الحمدالله بسیار توفیق کار های فرهنگی رو داشتم و در عرصه های فرهنگی فعال بودم.خواستگاران متعددی داشتم و گذشته از ان بسیار مورد تحسین و ... بودم و نقاط قوتم مشخص بودو درحال پرورش آنها بودم
عرض میکردم گذشت تا حدود9 سالگی خواهرم و به نوعی سن بلوغ و رشدش او اندک اندک قد کشید و تغییر چهره داد و از من سر کشید و در هر سمینار و وبینار و یا حوضه ی فرهنگی ای همراه من شد من هم برای اینکه به گفته ی پدر و مادرم او را در این مسیر تشویق کنم اورا وولد کرده وحتی وظایف مهمی که شاید از پس ان بر نمی امد را هم به عهده اش گشذاتم و خودم در پشت صحنه کمکش کردم گذشت تا اینکه چند وقتی به جای اینکه برای من خواستگار بیاید برای خواهر کوچک ترم می آمد تا جایی که یک بار در مراسم خواستگاری وقتی من وارد جمع شدم خواستگاران گفتند که حالا کی عروس خانوم میاند مادرم هم گفتند که من عروسم و او خواهر کوچک تر از من است و فعلا قصد شوهر دادنش را ندارند و یا در جمع های فامیلی دائم از قد و بالای خواهرم تعریف میکنند یا دوستانی که مارا میشناسند مدام کوتاهی قد من نسبت به خواهرم را متذکر میشوند شاید بگویید1 سانت که این حرف ها را ندارد اما باید بگویم به دلیل اینکه خواهرم چهار شانه است قدش بسیار بزرگ تر جلوه میکند خلاصه که این شرایط دست به دست هم داد تا اعتماد به نفسی که همه از من سراغ داشتند و باعث شده بود تا در اجرا و بازیگری و... قوی باشم کم کم از بین برود
به نظر شما چه کنم که اعتماد به نفسم به حالت قبلی برگردد و به اصطلاح خود فبلیم را پیدا کنم؟
باز هم ممنون و متشکر از شما و دوستان کانال
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🍃🍃
از ایده معنوی استفاده کردم و نتیجه ش شد...
سلام بر آسمان بی همتای زیبا😍
آسمان جون از خانمی که ایده سوره مزمل داده بودند برای آشتی بین زن و شوهر خیلی تشکر کنید😍
من با همسرم بخاطر مادرشوهرم قهر بودیم...ولی دیشب ناگهانی اومد عذرخواهی کرد😍
بعدشم باهم رفتیم حرم آقا رضا😊
کلا شب خیلی خوب و عاشقانه ای بود...آسمانم خیلی خوشحالم عضو کانال به این قشنگی هستم😊
#تجربه
#سیاست
#عاشقانه
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100
نوستالژی
قدیمی
همونجا که غم جا نداره😍🍃🍃🍃
#حالا_شما_بگین خوشتون اومد؟🌸🍃
#دلبروووون:
میزدم گل به خودی در فوتبال عشق تو
وقتهایی که به قصد دلبری خنداندمت😁
#محمدمهدی_سفیدگر
🖇💌
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت #ستاره قدیمی و جذاب
🌸🍃
سلام دوستان عزیزم خوش اومدین..آسمان هستم..مدیر کانال...
دوستان دلانه ستاره رو بخونید....
سرگذشتی جذاب و قدیمی😊
اگر درددل،عبرت یا دلنوشته ای دارین برامون ارسال بفرمایید تا بدون نام در کانال قرار بدیم...
تمام دلانه ها بالای کانال سنجاقه..
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت #ستاره قدیمی و جذاب
رجب اومد جلو،گفت چه خبره؟ اون زن گفت نمیذارم حق پسرمو بخورید، رجب هم نگاهش گیج بود، گفتم درست حرف بزن بفهمیم چی میگی، زن دست اون پسر بچه رو گرفت و انداختش جلوی رجب، گفت این بچه خانه... رنگم پرید، دهنم باز موند، نفسم رفت و برنگشت... برگشتم طرف ایوون، بیبی زهرا نبود.. رجب سرشو آورد دم گوشمو گفت اینو ببر تو اتاق ته باغ تا مراسم تموم بشه...گیج بودم، دست اون زنو گرفتمو گفتم الان وقت این حرفا نیست، میخواست مقاومت کنه که چشمش افتاد به چشمای رجب که رنگ خون بود
دیگه هیچی نگفت و دست پسرشو گرفت و دنبالم راه افتاد.. نگاه خیره مردم به ما بود
زن رو بردم تو اتاق و خودم برگشتم و رفتم تو مهمون خونه، مهمونا کم کم داشتن میرفتن، بیبی زهرا نشسته بود یه گوشه و به زمین زل زده بود
شهربانو پسرش رو بغل کرده بود و داشت میخوابوندش و کمند هنوز چشماش خیس بود...
سراغ بچه ها رو گرفتم و گفتم تو یکی از اتاقا سرگرمشون کردن.. رفتم جلو و کنار بیبی زهرا نشستم، صورتش رو برگردوند طرفم، گفت چیه اومدی فضولی؟ هنوزم زبونش دراز بود، نمیدونستم عصبانی بشم یا به حالش گریه کنم،گفتم فضولی نمیخواد کل روستا فهمیدن،سرشو انداخت پایین.. آخر شب وقتی همه رفتن رجب اون زن رو آورد پیشمون... به بیبی زهرا نگاه کرد و گفت تو میدونستی؟ اون زن فوری جواب داد، آره که میدونست، تازه بهم پول داد که به خان نگم بچه دارم ازش
ادامه دارد...
#تجربه
#سیاست
#عاشقانه
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃🍃🍃🍃 مادرم با چادرپوشیدمم مخالفه
سلام خوب هستید ممنون میشم یه راهنماییم کنید
شاید بگید سنت کمه ولی لطفا بهم راهکار بدید .
من یه دختر 13 ساله ام و خیلی مذهبی هستم پدر و مادرم با من مشکلی ندارن و تک فرزند هستم
مادر نماز میخونه اما بیرون که میریم گاهی چادر میپوشه گاهی نه یا مثلا درحد ی رژ ارایش میکنه
من در مراسمات مذهبی یا کار های فرهنگی فعالیت داشتم اما کمترش کردم
یعنی دیگه نمیرم😞
و چون نزدیک عید هست دلم میخواد بیشتر فعالیت کنم پدرم کاری بهم نداره اما مادرم کم کم داره مخالفت میکنه
یا بیرون میریم من چادر میپوشم اما مادرم مخالفه .
هر بار که میخوام برم پایگاه بسیج به شدت مادرم باهام مخالفت میکنه
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم میشه لطفا بهم یه راهکار بدید 🙏
#تجربه
#سیاست
#عاشقانه
دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇
@Aseman100
https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🌸🍃🍃 سلام ادمین جان من نامادری دوتا دخترم مثل فرشته با اینکه مجرد بودم به عقد همسرم دراومدم برخل
اون بچه ها همیشه جلوی چشمم بودن دلم براشون میسوخت
همسرم ثروتمند نیست
۱۵ سال از من بزرگتره
هیچ امتیازی نبوده که بگین بخاطر اون رفتم زنش شدم
فامیل دوریم
بعد فوت مادرشون انگار زمونه زد پس کله ام که برو کمک کن نگهدار اونا رو
دوقلوهای کوچولو رو بزرگ کردن سخته خدا کمکم کرد تونستم بزرگشون کنم
با عشق هر روز دستای کوچولوشونو بوس میکردم میگفتم ریحانه تو رفتی ولی من پشت بچه هاتم دوستشون دارم تا زنده ام هواشونو دارم
آخه اونا هنوز شیر مادرشونو میخوردن همه عزادار این دوتا بچه شدن
بزرگتر که شدن منو مامان صدا میزدن و خدا زندگیمونو پر از عشق و برکت کرد
شرکت شوهرم معروف شد به پول رسید و خداروشکر از درآمدش تونست ملک شرکت رو بخره.
خدا روی خوش زندگی رو بهم نشون داد عشق دوتا بچم به شدت افتاده بود توی دلم
باور کنین تا به الان اصلا به فکر بچه دار شدن نیوفتادم
فقط از خدا میخوام سایه همسرم بالا سرم باشه بتونم این دوتا فرشته رو بزرگ کنم مامانشون از اون بالا مارو ببینه کیف کنه
خواستم بگم توروخدا مردی رو فقط بخاطر اینکه بچه داره طرد نکنین اون بچم نیاز به مادر داره
کدوم مادربزرگی میتونه با حوصله بچه بزرگ کنه
اینم بگم نه اینکه تو زندگی ما بحث و دعوا نبوده باشه ها یا قهر نکرده باشیم
بارها همسرم بخاطر بچه ها منو دعوا کرده اما به دل نگرفتم
گذشت کرده گذشت کردم با هم کنار اومدیم
این وسط تو خوشبختیم مادرشوهرم نقش پررنگی ایفا کرد هوای منو داشت
تو بچه داری کمکم کرد پشتم بود
شوهرم میگفت اگه ما دعوامون بشه تو بری قهر، خونه مامانم میری
راستم میگه مادرشوهرم همیشه پشتیبانم بود یبار گفت بچه هارو بزار پیشم دو روز با شوهرت تنهایی برین شمال
همیشه حواسش بود من خسته نشم
کرونا ازم گرفتش😔
اما تا بود خوب بود برام.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿