eitaa logo
🍃...تجربه زندگی...🍃
13.3هزار دنبال‌کننده
36.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
7 فایل
عاقلانه انتخاب کن،عاشقانه زندگی کن.... اینجا سفره دل بازه....
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃🍃🌸🌸🍃 فقط ده سالم بود
🍃...تجربه زندگی...🍃
🍃🌸🍃🍃🌸🌸🍃 فقط ده سالم بود
می‌گفت شبی که آمده‌اند او را از پدرش خواستگاری کنند، زیر کرسی خواب بوده و اصلا نفهمیده جریان از چه قرار است . ده ساله بوده که شوهرش داده‌اند. وقتی زن‌های آشنا جمع شده‌اند دورش تا صورتش را بند بیندازند، گریه کرده. از هیچ چیزِ عروسی و زندگی سردرنمیاورده. هرکاری را که بلد نبوده، مادرشوهرش توی سرش می‌زده و می‌گفته عرضه‌ی هیچ کاری نداری جز ... چهار سال بعد از عروسی اولین بار پریود شده و بعد از اولین پریود، حامله شده. چون در سن غیرقانونی ازدواج کرده، صیغه بوده تا سال‌ها بعد که با سه تا بچه عقد کرده‌اند. ده ساله بوده و شوهرش بیست و دو ساله! روایت‌های اینطور ازدواج‌ها را زیاد شنیده‌ام. همه‌ شان شبیه یک درد مشترک از ازدواج در سن پایین با چشم و گوشِ بسته حرف می‌زنند. و غمِ ماجرا آنجاست که دربرابر فرهنگ موجود و حرف و حدیثِ مردم آنقدر منفعل بوده‌اند که همین بلا را سر بچه‌هایشان هم آورده‌اند. دلانه هات رو برام ارسال کن🍃🌸👇 @Aseman100 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 سلام عصرتون بخیر لطفا کلیپ زیر رو حتما تو گروه بذارید که بعضی از آدمای از خدا بیخبر اینجوری بسر خانواده های دختر دار نیارن 🎥 خواستگارهایی که دل می‌شکنن 🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
برای خانمی‌ک شوهرشون بیکار برای رزق روزی عالی یه چله عالی هست....🍃🍃🍃🍃🍃🌹 🌸🍃🍃🌸🍃🌸🍃 من خودم انجامش دادم اول اینو بگم هه کار پدر من آزاده و درآمد ثابتی نداره اکثر روزها ۳۰۰ یا ۴۰۰ و... کار میکنه کم پیش میاد که میلیونی کارمیکنه نمیدونم از کی این چله رو شروع کردم ولی میدونم ۴۰ روز نشده حالا 🌿🌿🌿🌿🌿🌿. تقریبا سه چهار روز پیش از بابام پرسیدم چقدر کار کردی گفت دو ملیون من خیلی خوشحال شدم فرداش هم دو ملیون کار کرده بود امروز هم یک ملیون من مطمئنم که تاثیر همین چله اس چون با این اوضاع اقتصادی خیلی کم پیش میاد اینجوری کار کنه من چله سوره واقعه رو برداشتم و اولش به یه کسی باید متصل شید مثلا من به شهید سعید عباسی متصل شدم و اولش میگم من این چله رو اول به نیت این شهید و بعد برای رزق ورزی خونه برداشتم باید هر روز بخونید و چله رو بهم نزنید من خودم نتیجه گرفتم و گفتم به شما هم بگم واینکه ب قول خانم ها خانم میتونن خودشون توی خونه یه کاری راه بندازن مثل درست کردن ترشی یا کیک های خونگی یا سبزی های قورمه آش و اینجور چیزا درست کنن بفروشن و.... برای مشکل منم یه صلوات بفرستید ممنون الهم عجل لولیک الفرج دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃 سلام آسمان عزیزم.... خوشبختی یعنی همسریکه همه فکر میکردند اعتقاد نداره یا نماز‌ نمیخونه از وقتی من وارد زندگیش شدم تا الانکه۴سال گذشته یه مماز صبحشم قضا نشده...😊😊 خدایا شکرت❤️😍 🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🌸 دلانه دختری یازده_ساله که با مردی مسن ازدواج میکنه
🌸🍃 سلام دوستان عزیزم خوش اومدین..آسمان هستم..مدیر کانال... دوستان دلانه دختری یازده ساله رو بخونید.... سرگذشتی جذاب و قدیمی😊 دختری که به اجبار با مردی مسن ازدواج میکنه... اگر درددل،عبرت یا دلنوشته ای دارین برامون ارسال بفرمایید تا بدون نام در کانال قرار بدیم... تمام دلانه ها بالای کانال سنجاقه.. دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🌸 دلانه دختری یازده_ساله که با مردی مسن ازدواج میکنه
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🌸 دلانه دختری یازده_ساله که با مردی مسن ازدواج میکنه
ولی دیگه طاقتم طاق شده بود تنها دلخوشی من لباس بچه ام بود که هر وقت بیکار می شدم بین دو دستم می گرفتم و می بوسیدم و می بوییدم ولی نگاه معصوم و منتظرش یک لحظه از جلوی چشمم نمی رفت …… خان باجی هم تا اون موقع دیگه پیش ما نیومده بود …. اوس عباس می گفت که عروسی حیدر نزدیکه و خان باجی خیلی کار داره ….. تا یک روز نزدیک ظهر اوس عباس اومد و گفت : عزیز جان نهار حاضره ؟ گفتم بله چیزی نمونده گشنه ای ؟گفت نه ببند تو یه چیزی و ور دار بریم… کو زهرا ؟… گفتم اتاق صغرا خانم بازی می کنه کجا بریم ؟ گفت تو کار نداشته باش حاضر شو زهرا بابا بیا بریم با هم درشکه بگیریم … زهرا رو حاضر کردم و با اون رفت من دم پختک درست کرده بودم با قابلمه گذاشتم توی یک بقچه و بشقاب و قاشق برداشتم و یه کم ترشی و یه کم میوه و حاضر شدم …. وقتی برگشت دم در بودیم …و زود سوار شدم زهرا خوشحال بود و می خندید به من گفت از دست آقاجون مردم از خنده ……… بدون اینکه بدونیم داریم کجا میریم ولی از مسیر ی که می رفتیم و رفتار اوس عباس فهمیدم داره ما رو می بره سر ساختمون چیزی نگفتم …تا از دور ساختمون رو دیدم اون راست می گفت اونجا داشت آباد میشد خیلی ها داشتن می ساختن و معلوم بود بزودی اونجا آباد میشه .. جلوی در خونه نگه داشتیم اوس عباس ذوق می زد و من منتظر بودم ببینم خونه در چه وضعیه …. کلید انداخت و در رو باز کرد و گفت بفرمایید خونه حاضره فردا اسباب کشی می کنیم خانم خانما …..قلبم فرو ریخت موی بدنم راست شد نمی دونستم چی بگم واقعا زبونم بند اومده بود بی اختیار پریدم تو بغلش و اونو بوسیدم ….. فکر می کردم کاری کرده که می خواد منو خوشحال کنه ولی تا این حد تصور نمی کردم… اوس عباس از من خوشحال تر بود مثل بچه ها ذوق می کرد وارد شدیم…. اونقدر قشنگ و تمیز درست کرده بود که باورم نمی شد یعنی ممکنه ؟ این خونه ی منه؟ اوس عباس هر چی سلیقه داشت تو اون خونه بکار برده بود حتی باغچه هاشو درست کرده بود ….اینقدر ذوق می کردم که نمی تونستم جلوی خودمو بگیرم و برای اولین بار قربون و صدقه اش نرم …….. اولین چیزی که برای من شادی آور بود وجود رجب در اون خونه بود حالا می تونستم به بچه ام که بطور مسخره ای ازم جدا شده بود برسم …….. فردا ما اسباب کشی کردیم و اوس عباس در یک چشم بر هم زدن همه ی اثاث خونه رو جمع کرد و یک گاری با کارگر گرفت و یک درشکه که تمام اثاث ما توی اون جا شد و به خونه ی جدید رفتیم …خیلی به صورتش نگاه می کردم که بگه بریم رجب رو هم بر داریم ولی او نگفت اون روز تا شب ما تقریبا اتاق ها رو چیدیم ولی فقط دو تا اتاق بقیه خالی بود چون اثاثی نداشتیم مطبخ رو هم مرتب کردم و برای شام هم کله کنجشکی درست کردم و سه تایی خوردیم … این اولین شبی بود که توی خونه ی خودم جایی که مال من بود زندگی می کردم شادی این لحظه و انتظار برای باز شدن دهن اوس عباس که بگه کی رجب رو میاریم با هم قاطی شده بود ….. از اوس عباس پرسیدم زهرا کجا بره مکتب ؟ من دلم می خواد بچه ها درس بخونن و با سواد باشن این نزدیکی ها هست؟ …. اون گفت : هر جا باشه خودم می برمش و میارمش خودم نوکرشم … لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 از کنایه های اطرافیان خسته شدم
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃 از کنایه های اطرافیان خسته شدم
سلام به بانوی عزیز آسمان جان واقعا ن دلت مثل آسمان خدا بزرگ هستش خدا قوت بانوی سرزمینم دست مریزاد بابت کانل خوب آموزنده تون اینجا میشه راحت درد دل کنه آدم یکم از غصه وناراحت یش کمتر میشه ...😔😔 آسمان جان تو اسم ت مثل آسمان خدا بزرگ هستش میشه برای منم دعا کنی از دوستان گروه بخواهید برام دعا کنند شاید خدا جواب شما خوبان رو زود‌تر بده 😔😔 خیلی دلم گرفته این چند روز ۲۸ سال سنم دارم ولی از بس غصه دارم چهره م مثل ۶۰ سالها شده توراخدا قسم اینقدر دل آدم ها راحت نشکنید 😔 قضاوت بد نکنید من یه دختر مجردم چرا وقتی یه دختر سنش یه کم میره بالا بهش طعنه کنایه می‌زنند واقعا ن چرا 😔😔 آسمان بانو دلم خیلی گرفته امشب دوس دارم بمیرم راحت بشم 😔😔 توراخدا قسمتون میده دوستان گروه درحقم مادری خواهری کنید سر نماز صبح تون واسه‌ی من حقیرم دعا کنید شاید خدا به آبروی شما خوبان مهربونا بخت نیکوی به منم بده از این همه طعنه کنایه راحت بشم 😔😔 ببخش آسمان جان واقعا خیلی دلم گرفته هستش گفتم یه کم درد دل کنم حالم بهتر بشه 😭😔🙏 بازم ممنون آجرتون با خانم فاطمه زهرا بایت کانای که زدین لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 خانم کانالمون از اختلاف سنی میگه
🍃...تجربه زندگی...🍃
🌸🍃🍃🍃🍃🍃 خانم کانالمون از اختلاف سنی میگه
سلام شبتون بخیر من هر روز دلانه های خانما ی سرزمینمو میخونم ازشون تجربه میکنم و ممنون ازشما بابت این کانال خوب میخواستم‌تجربم و از نامزدی تا یه سال بعد از ازدواجمو به دخترا ی کانال به اشتراک بزارم لطفا لطفا به هیچ عنوان نگرد اختلاف سنی تو زندگی‌مهم‌نیس خیلی مهمه چون تصور ذهنی یه دهه با یه دهه ی دیگه کاملا متفاوت من از همسرم‌۱۰ سال کوچیک تر هستم و لذت و خوشی هایی که برای من معنی داره برای همسرم کاملا بی معنی چون اون همه رو تجربه کرده .... و من تبدیل شدم به یه آدم بی ذوق ازتون میخوام واسه زندگیم دعا کنید ازتون خواهش میکنم زود به هر خواستگاری جواب ندین .... لینک کانالمون جهت ارسال به دوستانتون👇 https://eitaa.com/joinchat/843186305C9e691d072d دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100