742.9K
🎵 سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمزمه، زمینه
روزا گریونم، شبها بیخوابم
خیلی بیجونم، خیلی بیتابم
🔸از اونیکه تو رو رو نیزهها بُرد نمیگذرم
از اونیکه منو ازت جدا کرد نمیگذرم
از اونیکه منو خرابه آورد نمیگذرم
از اونیکه منو زد و رها کرد نمیگذرم
🔹چشمم روشن، لباتم که پارهست
چشمم روشن، سرت روبرومه
چشمم روشن، این از حال بابام
چشمم روشن، اونم که عمومه
بابا حسین، بابا حسین...
سخته تنهایی، دشمن بیرحمه
حالم رو تنها، عمه میفهمه
🔸از اونیکه منو از ناقه انداخت نمیگذرم
از اونیکه منو به غم اسیر کرد نمیگذرم
از اونیکه منو با کعبِ نی زد نمیگذرم
از اونیکه منو یهویی پیر کرد نمیگذرم
🔹چشمم روشن، موهاتم که سوخته
چشمم روشن، لبت غرق خونه
چشمم روشن، تو و چوب دشمن
چشمت روشن، من و تازیونه
بابا حسین، بابا حسین...
روضه میخونم، گریه میبارم
بابا من خیلی، از شام بیزارم
🔸از اونیکه زخممو نمک زد نمیگذرم
از اونیکه میزد ما رو هر بار نمیگذرم
از اونیکه منو خارجی خونده نمیگذرم
از اونیکه منو آورد تُو بازار نمیگذرم
🔹چشمت روشن، نمیبینه چشمام
چشمت روشن، پاهام جون نداره
چشمت روشن، همون زجر نامرد
هر وقت دیدم، منو زد دوباره
بابا حسین، بابا حسین...
شعر و سبک/ حمید رمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
1.04M
🎵 سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ زمزمه، زمینه
حالا که به تو رسیدم، دیگه گریه بسه
حالا که بابامو دیدم، دیگه گریه بسه
🔸آبله های پاهام بمونه، زخمای روی لبام بمونه
گله ندارم بشرط این که، دیگه کنارم بابام بمونه
🔹من نمیگم، تو بگو که درد و دل های تو بیشتره
من نمیگم، تو بگو چرا موهات پر از خاکستره
🌀فدای سرت، همۀ زخمام
بمیرم برا، زخمای بابام
بابایی، بابایی...
شب بیکسی سر اومد، دیگه گریه بسه
بابایی که با سر اومد، دیگه گریه بسه
🔸روضه های شهر شام بمونه، کبودی گونه هام بمونه
گله ندارم بشرط اینکه، دیگه کنارم بابام بمونه
🔹من نمیگم، تو بگو کی موهای سرت رو کشیده
من نمیگم، تو بگو چرا سرت بوی تنور میده
🌀فدای سرت، تموم دردام
بمیرم برا، زخمای بابام
بابایی، بابایی...
حالا که رسیده مهمون، دیگه گریه بسه
من خوب خوبم باباجون، دیگه گریه بسه
🔸طعنه های پشت بام بمونه، بازارا و ازدحام بمونه
گله ندارم بشرط اینکه، دیگهکنارم بابام بمونه
🔹من نمیگم، تو بگو بابا کجا بودی این دو سهروز
من نمیگم، تو بگو چرا لب تو خونیه هنوز
🌀فدای سرت سفیده موهام
بمیرم برا زخمای بابام
بابایی، بابایی...
شعر و سبک/ حمید رمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
1.18M
🎵 سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ سنگین
از خواب پرید و هق هقش
توو گوش شب پیچید
ای کاش بابا میومدو
دل تنگیشو میدید
🔸هی دستشو میکشه رو سرش
بلکه این دفعه، معجرش باشه
عمه میگه خیر نبینه ببین
جوری زد که دیگه قامتش تاشه
🔹بابا، کی میرسه فردا
خسته شدم دیگه
از درد این زخما
بابا، دیگه نرو تنها
واسه منم سخته
موندن توو این دنیا
بابا، بابا حسین (2) بابا، بابا حسین جان
بابا فدای تو بشم
دلتنگ تو میشم
گفتی همینکه بخوامت
با سر میای پیشم
🔸بابا ببخش دخترت رو اگه
اومدی تو ولی، اون به هم ریخته س
موهام از اون عصر عاشورا
توی آتیشِ خیمه ها سوخته س
🔹بابا، ای سرتر از سرها
حتی روی نیزه
منو نذار تنها
بابا، سه سالمه اما
میسوزه پهلوهام
شدم مث زهرا
بابا، بابا حسین (2) بابا، بابا حسین جان
شعر و سبک/ حمید رمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
841.5K
🎵شبیه همین سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ سنگین
عمه ببین اومد بابا، گمون کنم باید برم
ببخش اگر باعث زحمتت شدم من
ببخش اگر توی مسیر، هی جا میموندم از همه
میزد همهش به جای من شما رو دشمن
🔸چیزی ندارم غیر شکوههایی که بیصدا موند
یه گوشواره داشتم که اون هم میون کوفه جا موند
🔹چهجوری از یاد ببرم، نمازای نشستتو
گریههای شبونتو، اون بغضای شکستتو
بابا حسین، بابا حسین...
رسیدی از راه عاقبت، مهمون من مهمون من
بیتو رقیه موند و اشک بیحسابش
یادش بخیر گفتی همش، اون روزا توی مدینه
که هستی دختر چیه به جز حجابش
🔸اگر با تازیانهها شده کبود بازوی من
ولی نامحرمی نگاش نیفتاده به موی من
🔹نگو که تنهام میذاری، نگو به فکر رفتنی
بگو بگو به دخترت، من الذی ایمتنی
بابا حسین، بابا حسین...
شعر و سبک/ رضا یزدانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
699.6K
🎵شبیه همین سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_رقیه سلام الله علیها
🔺هیئتی/ سنگین
دیشب دوباره خوابتو دیدم
تو رؤیا بازم روتو بوسیدم
دارم دیگه از غصه جون میدم
بابا جونم (2)
🔸بدون تو برا من این زندگی عذابه
بیا ببر باباجون منو از این خرابه
🔹رفتی و بیتو دلم خونه پریشونه بابایی
دخترت مونده تو ویرونه غریبونه بابایی
بابا حسین مظلوم (4)
بابا نمیپرسم کجا بودی
تو پیش ما رو نیزهها بودی
رو خاک بیابون رها بودی
بابا جونم (2)
🔸دلم دوباره تنگه، برا علی اکبر
یادم نرفته دشمن رحمی نکرد به اصغر
🔹رفتی و دیدم که غرق خون اسیر نیزههایی
دل پریشونم، من الذی ایتمنی بابایی
بابا حسین مظلوم (4)
شعر و سبک/ محمدرضا رضایی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
خدا به طالعتان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد
در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی
گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی
عزیز فاطمه! از بس که دست و دل بازی
مدینه شاهد حرفم؛ فقیر سرگشته
همیشه دست پر از محضر تو برگشته
به لطف خنده تان شام غم سحر گردد
نشد که سائل تان ناامید برگردد
خدا به شهد لبت مزه ی رطب داده
کریم آل محمد تو را لقب داده
تبسم نمکینت چقدر شیرین است!
دوای درد یتیم و فقیر و مسکین است
خوشا به حال گدایی که چون شما دارد
در این حرم چقدر او برو بیا دارد
به هر مسافر بی سر پناه جا دادی
به دست عاطفه حتی به سگ غذا دادی
گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی است
مقام اولی جود و بخششت ازلی است
به حج خانه ی دلبر چه ساده می رفتی
همه سواره ولی تو، پیاده می رفتی
شما ز بس که کریم و گره گشا بودی
دل کویر به فکر پیاده ها بودی
امام رأفت دوران بی مرامی ها
نشسته ای سر یک سفره با جزامی ها
خیال کن که منم یک جزامی ام آقا
نیازمند نگاه و سلامی ام آقا
چقدر مثل علی از زمانه رنجیدی
سلام داده، جواب سلام نشنیدی!
امام برهه ی تزویرهای بسیاری
به وقت رفتن مسجد، زره به تن داری
کریم شهر مدینه! غریب افتادم
به جان مادرت آقا برس به فریادم
خودت غریبی و با دردم آشنا هستی
رفیق واقعی روزهای بی دستی
بگیر دست مرا، دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم، ورشکسته ام آقا
دل از حساب قنوت تو سود می گیرد
دعای دست رحیمت چه زود می گیرد
چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه ؟!
بگیر دست مرا با خودت ببر کوچه...
چه شد که بغض گلوگیر گوشه گیرت کرد؟
کدام حادثه اینگونه زود پیرت کرد؟
چگونه این همه غم در دل شما جا شد؟!
بگو که عاقبت آن گوشواره پیدا شد؟؟
شاعر/ وحید قاسمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
بزم حسن حال و هوایش فرق دارد
از ابتدا تا انتهایش فرق دارد
اینجا همه کاره کریم اهل بیت است
آقا نگاهش بر گدایش فرق دارد
با دست خالی برنمیگردی از این در
بیت الکرم جود و سخایش فرق دارد
چشمی که گریان عزای مجتبی شد
بر او خدا لطف و عطایش فرق دارد
گریه نکرده مزد کارت را گرفتی
گریه کنی که ماجرایش فرق دارد
آقا خودش فرموده از کوچه بخوانید
اصلاً گریز روضه هایش فرق دارد
دارد صدای سیلی از کوچه می آید
این مجلس روضه عزایش فرق دارد
شاعر/ محمدحسن بیاتلو
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
بیچاره دستی که گدای مجتبی نیست
یا آن سری که خاک پای مجتبی نیست
بر گریه ی زهرا قسم مدیون زهراست
چشمی که گریان عزای مجتبی نیست
وقتی سکوتش این همه محشر بپا کرد
دیگر نیازی به صدای مجتبی نیست
در کربلا هر چند با دقت بگردی
چیزی به جز عشق و صفای مجتبی نیست
کرب و بلا با آن همه داغ و مصیبت
هم پایه ی درد و بلای مجتبی نیست
طوری تمام هستیش وقف حسین شد
انگار قاسم هم برای مجتبی نیست
«یا اهل العالم ما گدای مجتبائیم
ما خاک پای خاک پای مجتبائیم»
آیا شده بال و پرت افتاده باشد؟
در گوشه ای از بسترت افتاده باشد؟
آیا شده مرد جمل باشی و اما
مانند برگی پیکرت افتاده باشد؟
آیا شده در لحظه های آخرینت
چشمت به چشم خواهرت افتاده باشد؟
آیا شده سجاده ات هنگام غارت
دست سپاه و لشگرت افتاده باشد؟
«مظلوم و تنها و غریب عالمین است
گریه کن غمهای این بی کس حسین است»
شاعر/ علی اکبر لطیفیان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
میان هجمۀ غمها اگر پناه ندارد
حسین هست نمیگویم او سپاه ندارد
حسین مرهم زخم برادر است و غمی نیست
زمانه حرمتشان را اگر نگاه ندارد
حسین هست که سر روی شانهاش بگذارد
حسین هست نیازی به تکیهگاه ندارد
میان لشکر او مرد مانده؟ آه نمانده
درون خانۀ خود یار دارد؟ آه ندارد
زمانه تلخترین زهر را به کام حسن ریخت
دلاوری که به جز ترک جنگ، راه ندارد
کسی که صلح حسن را غلط شمرد ندانست
امام مفترض الطاعة اشتباه ندارد
درید قلب حسین آن چنان ز داغ برادر
که احتیاج به گودال قتلگاه ندارد
شاعر/ حسین عباس پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
کیست او؟ آنکه بین خانۀ خود
مکر دشمن مجاورش بودهست
او که انگار در تمام قرون
هرچه غربت معاصرش بودهست
او که از روزهای کودکیاش
شعله در خانۀ دلش افتاد
دم به دم داغ ظهر عاشورا
در نفسهای آخرش بودهست
نه فقط شد مدینه مدیونش
کربلا میوه داد از خونش
آن شهیدی که سیدالشهدا
هر شب جمعه زائرش بودهست (📚)
صلح او تیغ در نیام علیست
کربلا جلوۀ قیام علی است
باطن تیغ مرتضاست یکی
فرق قصه به ظاهرش بودهست
آن زمان که مسافری خسته
لب گشوده به طعنه و توهین
میزبان در عوض فقط فکرِ
آب و نان مسافرش بودهست
«دوستان را کجا کند محروم
او که با دشمنان نظر دارد»
دشمنش میهمان سفرۀ اوست
چه رسد آنکه شاعرش بودهست
شاعر/ سیدمحمدمهدی شفیعی
💠 امام باقر علیهالسلام فرمود:
«أَنَّ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ كَانَ يَزُورُ قَبْرَ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ، كُلَّ عَشِيَّةِ جُمُعَةٍ»
امام حسین علیهالسلام قبر امام حسن عليهالسلام را هر شب جمعه زیارت میکرد.
📚 تفصیل وسائل الشیعة | ج۱۴ | ص۴۰۸
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
نشستم گوشهای از سفرۀ همواره رنگینت
چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت
به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت را
تو آن باغی که میریزد بهشت از روی پرچینت
کرم یک ذره از سرشار، سرشارِ صفتهایت
حسن یک دانه از بسیار، بسیارِ عناوینت
دهان وا میکند عالم به تشویق حسین اما
دهانِ خاتم پیغمبران واشد به تحسینت
تو دینِ تازهای آوردهای از دیدِ این مردم
که با یک گل کنیزی میشود آزاد در دینت
مُعزّ المؤمنین خواندن مُذلّ المؤمنین گفتن،
اگر کردند تحسینت اگر کردند نفرینت،
برای تو چه فرقی دارد، ای والتین و الزیتون
که میچینند مضمون آسمانها از مضامینت
بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمیگشتند
خدا واداشت جبرائیلهایش را به تمکینت
بگو تا آفتاب از مغربِ دنیا برون آید
که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت
بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت
بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت
خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود
علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت
بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارند
محبت کن! قدم بگذار بر چشم محبینت
تو را پایین کشیدند از سر منبر که میگفتند:
چرا پیغمبر از دوشش نمیآورد پایینت
درون خانه هم محرم نمیبینی، تحمل کن
که میخواهند، ای تنهاترین! تنهاتر از اینت
تو غمهای بزرگی در میان کوچهها دیدی
که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت
از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی
از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت
سر راهت میآمد آنکه نامش را نخواهم برد
برای آنکه عمری تازه باشد زخم دیرینت
برای جاریِ اشکت سراغ چاره میگردی
که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت
به تابوت تو زخمِ خویش را این قوم خواهد زد
چه میشد مثل مادر نیمۀ شب بود تدفینت
صدایت میزند اینک یتیمت از دل خیمه
که او را راهی میدان کنی با دست آمینت
هزاران بار جان دادی ولی در کربلا آخر
در آغوش برادر دست و پا زد جان شیرینت
کدامین دست دستِ کودکت را بر زمین انداخت؟
همان دستی همان دستی که روزی بوده مسکینت
دعا کن زخم غمهایت بسوزاند مرا یک عمر
نصیبم کن نمک از سفرۀ همواره رنگینت
شاعر/ سیدحمیدرضا برقعی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
همیشه سفرهاش وا بود با ما مهربانی کرد
هزاران بار آزردیمش اما مهربانی کرد
دلش اندازۀ ریگ بیابان بیوفایی دید
ولی اندازۀ آغوش دریا مهربانی کرد
نگاهش شرح نابی بود از «الجار ثمّ الدار»
اگر با این و آن مانند زهرا مهربانی کرد
چه خواهد کرد با مهمان کوی خویش آن مردی
که با دشنامگوی خویش حتی مهربانی کرد
چرا دنیا به کامش ریخت زهر غصّه و غم را؟
چرا با مهربانیهای او نامهربانی کرد؟
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
دل او میگرفت از آن همه زخمزبان هرگاه
نظر میکرد بر انگشترش: اَلعِزَةُ لِله
کسی که در پناه شانۀ او کوهسار و دشت
کسی که ریزهخوار سفرۀ او آفتاب و ماه
مگر تاریخ غربتزا! چه رخ دادهست در ساباط
که سجاده کشیده زیر پای خستۀ او آه
قیامش مستتر گشتهست در غمنامۀ صلحش
و صلحش میشناساند به مردم راه را از چاه
خجالت میکشد حتی زره زیر عبای او
از آن یاران ناهمراه، آن یاران ناهمراه
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»...
مدینه کوفه شد، کوفه دوباره از صدا افتاد
و اما بعد... یاد خطبههای مرتضی افتاد
و اما بعد... «این مردم خدایا خستهاند از من»
و پژواک صدایی مهربان در گوشها افتاد
مدینه کوفه شد کوفیتر از آنی که بنویسم
خدایا این چه آتش بود در دامان ما افتاد
بهپیش غیرت چشم برادرهای بیتابش
تنی - انگار کن پیراهن یوسف - رها افتاد
و امّا بعد... تابوت از هجوم تیرها گل داد
و باران شد، تو گویی اشک از چشم خدا افتاد
«الا ای تیرهایی که پی تشییع میآیید
نبوده یارِ او جز غم به یارانش بفرمایید»
شاعر/ رضا یزدانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |