🔺من منتظر توأم شب اول قبر...
اگه براتون مقدوره، لطف کنید برا آقا سیدرضا محبوبی نماز شب اول قبر بخونید.
🔖کیفیت نماز لیلةالدفن:
#رکعت_اول》سوره حمد و یک آیةالکرسی
#رکعت_دوم 》سوره حمد و ده سوره قدر
بعد نماز بگید: اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَابْعَثْ ثَوابَها اِلی قَبْرِ سیدرضا ابن سید مهدی
#نماز_لیلةالدفن
#سید_محبوب
#بخونیم_تابرامون_بخونن
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
31.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 ما امروز به #تبیین نیاز داریم
امروز، شبههافکنی یکی از کارهای اساسی دشمن است...
برنامهریزی میکنند
و پول خرج میکنند
برای اینکه ذهنیّتها را منحرف کنند
از حقیقت.
چه کسی باید جواب بدهد؟
چه کسی بایستی این خطّ کج را مستقیم کند؟
چه کسی بایستی تبیین کند؟
شما جزو کسانی هستید که میتوانید این کار بزرگ را انجام بدهید.
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سخنرانی.mp3
28.11M
🎶 نوا | #سخنرانی
🔺با موضوع > پیش فرض های ذهنی
🪑#حجت_الاسلام_حاجی_پور
⌛️زمان سخنرانی | حدود ۲۰ دقیقه
#هیئت_عاشقان_بقیع | #رشت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
روضه - بخش اول.mp3
10.34M
🎶 نوا | راه ما راه جهاد است...
🔺#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها
🎙با نوای #حجت_الاسلام_حاجی_پور
🔰اگه اشک ریختید و آهی کشیدید،
التماس دعا دارم | 🤲
#هیئت_عاشقان_بقیع | #رشت
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🍃 #خدایا_شکرت | خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد... با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.co
🔰#روایت_دیدار | بخش اول
برا منی که یک #طلبه_روضه_خوان هستم، چند تا مناسبت خیلی خاص هست. تا حدی که برای اومدنشون #لحظه_شماری می کنم.
ماه #رمضان، #غدیر، #محرم،
#اربعین، #فاطمیه
و ولادت #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها 😍
از بین همه مناسبتها، آخریش حس و جنس متفاوتی داره.
چون این روز، روز دیدار قدیمی و صمیمیِ جامعه #ستایشگران و #روضه_خوانان آل الله با حضرت آقاست.
فکر کنم تا حالا حدود ۴-۵ باری روزی شده که به زیارت #نائب_الامام برسم.
امسال هم مثه هرسال برای #رسیدن موعد این #دیدار بی قراری می کردم.
تا اینکه از یه جایی اسم و مشخصات ما رو برای دیدار آقا گرفتن ولی گفتن #صدور_کارتِ دیدار، احتمال داره قطعی نشه.
منم تا شب قبل دیدار توی #خوف و #رجاء بودم که آیا میشه، نمیشه...
که یهو پیام دادن که آقای فلانی... صبح ساعت ۷ و نیم خیابان #کشور_دوست باشید. 🥺
تا این خبر رو شنیدم #خدا_رو_شکر کردم که بحمدلله امسال هم توفیق دارم که به #دیدار_یار برم...
#ادامه_داره
✍》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
12.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰این درده...
شادی روح آقا #سیدرضا_محبوبی صلوات 🌹
#سید_محبوب
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش اول برا منی که یک #طلبه_روضه_خوان هستم، چند تا مناسبت خیلی خاص هست. تا حدی که ب
🔰#روایت_دیدار | بخش دوم
اومدم #شب زود بخوابم که ساعت ۴ یا ۵ صبح #حرکت کنم اما نتونستم.
نه از باب #شوق_دیدار که اونم بود ولی بیشتر به خاطر کار واجبی که باید تموم می کردم و تحویلش می دادم.
همین کار باعث شد تا ساعت ۴ صبح نخوابم.
نخوابیدنم همان و #سر_درد گرفتنم همان 🤕
خلاصه #ناچار شدم کار رو نصف و نیمه رها کنم و یه خرده بخوابم که #صبح به دیدار برسم.
همین که سر گذاشتم رو بالش، خوابم برد.
چشمتون روز بد نبینه... وقتی پاشدم ساعت شش و نیم بود. 😬
هنوز کمی سر درد داشتم.
پا شدم #نماز_صبح رو خوندم و اومدم که لباس بپوشم، خانومم گفت: شما که نخوابیدی، با این قیافه #خواب_آلود میخوای کجا بری، خطرناکه...
واقعاً خوابم میومد ولی خب دوست داشتم خودمو به دیدار برسونم.
چیزی که منو بی انگیزه می کرد #مسافت بیت ما تا #بیت_آقا بود که کمِ کم ۲ ساعت راه بود و منم باید جهت #تحویل_کارت ساعت ۷ و نیم صبح، #کشور_دوست می بودم.
حس بدی بود 🥴👇
ساعت ۶ و نیم صبح 🕰
یک ساعت تا موعد تحویل کارت 💌
دو ساعت راه 🚗
چشم خواب آلود من 😵💫
احتمال اینکه برم و پشت دَر بمونم🚪
توی #گرگ_و_میش هوای دلم و تحیّر اینکه برم یا نرم یهو یه ندایی شنیدم که گفت:
❤️📢 پاشو پسر...
پاشو تا فرصت دیدار قضاء نشده.
پس توکلت کجا رفته! 😠
حالا که دیدار #نائب_الامام نصیبت شده میخوای نری؟! چه تضمینی هست اگه زنده بودی و ظهور #حضرت_حجت ارواحنا فداه رو درک کردی، برا دیدار ایشون هم #بهانه نیاری و #تعلل نکنی...
#ادامه_داره
✍》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش دوم اومدم #شب زود بخوابم که ساعت ۴ یا ۵ صبح #حرکت کنم اما نتونستم. نه از باب #ش
🔰#روایت_دیدار | بخش سوم
بالاخره هر جور شد، دل رو زدم به #دریا و راه افتادم به سمت #تهران. 🌊
گفتم نهایتش اینه که یا نمیرسم و ان شاءالله مأجورم یا هم میرم و اگه #مسئول_کارت رو پیدا نکردم، میرم پشت در و میگم اگه میشه بذارید برم داخل... 🥺
مسیر تا ورودی تهران خوب بود ولی داخل شهر که رسیدم دیدم به خاطر #ترافیک رسیدن به #مقصد هی داره زمانش بیشتر میشه.⏱
من همینجوری یک #ساعت دیر رسیده بودم، زمان رسیدن به مقصد هم داشت #سوهان روحم میشد. تازه متوجه شدم که چرا یه عده زود #حرکت می کنن.🚦
برفرض اینکه به موقع هم می رسیدم، چالش جدی تر بحث پیدا کردن جای #پارک بود.
خلاصه با سلام و صلوات به #مسیر ادامه دادم و رسیدم به نزدیکای بیت و دنبال جای پارک می گشتم. همینجور که کوچه و پس کوچه ها رو نگاه می کردم یهو یه جای خالی بهم چشمک زد. ماشین رو سریع پارک کردم و دوئیدم به سمت خیایان #کشور_دوست.
جمعیت جلوی درب بیت و دیدن #آقا_میثم (مسئول توزیع کارت) جرقه امید رو توی دلم زیاد کرد.
هنوز چند قدم مونده بود بهشون برسم سلام کردم و دیدم رو به نشانه عذر تقصیر روی چشمم گرفتم.
گفت: کجایی حاجی... قرارمون ۷ و نیم صبح بود!
حرفی برای گفتن نداشتم. گفتم:
اگه دیر آمدم #مجروح بودم 👨🏻🦽
بهش #حق می دادم. خدا خیرش بده. به خاطر بنده و چند نفر دیگه تا اون موقع بیرون وایستاده بودن. در صورتی که می تونستن زودتر بره داخل... 😘
خلاصه کارت رو گرفتم. خودم رو رسوندم به جمعیتی که هنوز همه داخل نرفته بودن.
همین باعث شد یه آرامشی توو دلم و یه #خدا_رو_شکر به زبانم جاری و ساری بشه که بالاخره حرکت کردن و تلاشم #جواب داد. 🤲
#ادامه_داره
✍》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا عمار ۹۵ ساله؟
🔺عمار چه خصوصیتی داره که امیرمؤمنان او رو صدا می زنه؟
چرا حضرت، مالک اشتر رو صدا نمی زنه؟
🎙شما جهاد تبیین مرحوم حجت الاسلام
#سیدرضا_محبوبی رو می شنوید.
#این_عمار؟
#این_ابن_التیهان؟
#این_ذوالشهادتین؟
#سید_محبوب
#نهم_دی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش سوم بالاخره هر جور شد، دل رو زدم به #دریا و راه افتادم به سمت #تهران. 🌊 گفتم نه
🔰#دیدار_یار | بخش چهارم
امسال #ورودی_بیت رو از یه سمت دیگه ای قرار داده بودن. همین که #گیت_اول رو رد کردم، دیدم یه نوای آشنایی به گوش میرسه. یه خرده که رفتم داخل، دیدم یه جمعی پشت گیت دوم دارن به #زبان_گیلکی همخوانی و #مجلس_گرمی می کنن:
#علی_جان بَنَه تی پایَ می دو ته چومانَ سر... 😍
نزدیک که شدم رفقا و همشهریام رو دیدم که از #گیلان برای دیدار اومده بودن. بعد از سلام و احوال پرسی، متوجه شدم که حدود بیست دقیقه ای توی #صف_انتظار بودن. گفتن سربازای بیت گفتن #صبر کنید گیت بعدی که خلوت شد، ان شاءالله شما هم رد میشید.
بعد از دقایقی جمعیت یه حرکتی کرد و هممون #گیت_دوم هم پشت سر گذاشتیم. بعد از گیت با کیک و شیرکاکائو ازمون #پذیرایی کردن و رسیدیم به درب اصلی #حسینیه_امام. 🥛🥧
.
دیدم جمعیت زیادی پشت #درب_بزرگ حسینیه #ازدحام کردن و تعدادشون اصلاً کم نمیشه ولی کنارش یه درب کوچکی هر از گاهی باز میشه و یه عده میرن داخل.
یه عده ناراحت شدن که اون درب چرا هی باز میشه اما درب بزرگ رو باز نمی کنن. همین #اتفاق باعث شد که پنج شش نفر تا دیدن درب کوچک داره باز میشه لابه لای اون افراد برن داخل. 😬
رد شدن این پنج شش نفر همان و بیشتر جمعیت اومدن به سمت درب کوچک همان. #بچههای_بیت هرکاری کردن که درب رو از داخل و بیرون ببندن نشد که نشد. خلاصه ما هم #توفیق_اجباری شد که با موج جمعیت از همین درب بریم داخل. 🤩
داخل #راهروی_حسینیه که شدیم به #گیت_سوم رسیدیم. از توی #جمعیت یکی با صدای بلند گفت: آقا ما به خدا دیگه هیچی نداریم. بذارید بریم داخل. به نفر جلوئیم گفتم یه لحظه صداش کن. وقتی برگشت بهش گفتم: یه نگاه به اون وسایلای روی #کفشداری کناری بنداز. گفت کدوما؟ گفتم اون شکلات و کیک و عطر و... اینا رو علی الظاهر نمیذارن کسی ببره داخل.
گفت: اوه اوه راستی میگی منم کیکی که بیرون دادن رو هنوز نخوردم.
خلاصه هرجوری بود از #گیت_آخری هم رد شدیم و به سمت #ورودی_حسینیه رفتیم...
#ادامه_داره
✍️》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
هدایت شده از سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
📜 #فیش_روضه_حضرت_ام_کلثوم سلام الله علیها
🔺شروع با مدح حضرت
گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها
السَّلَامُ علیکِ یا بنتَ أَمیرِالمُؤمنین
یا أُمَ کُلثوم سلام اللّه علیها (۱)
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایۀ تاج سرت باشی
صدف باشی و بیاندازه فکر گوهرت باشی
خودت میخواستی تحتالشعاع خواهرت باشی
«نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب
قدم برداشتی گفتی فقط زینب فقط زینب»
مدینه از حسن هم یک نفر مظلومتر دارد
همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد
فدای ام کلثومی که فرمان از پدر دارد
که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد
«برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد
علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد»
در این مکتب که حفظ شأن کعبه میشود لازم
تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنیهاشم
برادرزادههایت از ادب پیش تو چون خادم
حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم
«چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود
که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود»
🔺امشب می دونی برا چه کسی میخوای گریه کنی؟
همون بانوی مظلومه ای که حتی بین محبین و شیعیان هم غریبه و کم ازش یاد می کنن.
بی بی جان شنیدم شما هم مثل حضرت زینب همه جا پا به پای حسینت بودی.
شنیدم توی این ایام اسارت شما هم مثل خواهرت بچه ها رو آروم می کردی و جای بچه ها تازیانه می خوردی.
آخ بمیرم شما هم مثل بی بی زینب سرِ روی نیزه ها دیدی...
حرف از سر و اسارت شد، اجازه بدید از زبان شعر برا شما روضه بخونم.
بی بی جان:
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها
سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها
«گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را»
بمیرم، در شلوغیهای شام آنچه نباید، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد
نه... از دروازۀ ساعات باید زودتر رد شد (۲)
🔺مگه چی شد پشت این دروازه... بزارید براتون بگم. همینکه کاروان رسید به شام بماند از اینکه چند روزی جلوی این درب نگهشون داشتن. بعد که خواستن وارد شهرشون کنن، حضرت ام کلثوم فرمودن: ما رو از مسیری وارد کنید که ازدحام نباشه، لااقل خلوت تر باشه. آخه ما ناموس رسول اللهیم، ما خانواده حیائیم.
فدای این همه حجب و حیای شما بشم بی بی جان. از دختر فاطمه و ناموس علی که اینجور عفیفه باشن، غیر از این انتظار نمیره...
آخه تا قبل کربلا کسی سایه این مخدرات رو هم ندیده بود...
اما خدا لعنت کنه شمر رو. تا دید دختر فاطمه چی براش مهمه و واسه چی نگران و مضطربه، گفت: حالا که اینجوریه از یه جایی شما رو وارد شهر می کنیم که از همه جا شلوغ تر باشه.
زبان حال بگم، گفت داداش:
کارَت کجا کشیده که پرده نشین شهر
با شمر بد دهن سر تو همکلام شد
یا الله... امام زمان معذرت میخوام.
اگه جمله عمه جانتون نبود نمی گفتم.
بی بی می فرماد:
فَقَدْ خُزِینَا مِنْ کَثْرَةِ النَّظَرِ إِلَیْنَا وَ نَحْنُ فِی هَذِهِ الْحَال...
آخ بمیرم؛ یعنی اینقدر توی این مسیر نامحرما به ما نگاه کردن که خیلی اذیت شدیم.
لذا بهشون گفت که این سرها رو از جمع زنها جلوتر ببرید تا مردم کمتر به ما نگاه کنن. (۳)
میخوام بگم بی بی جان فرمودی ما رو جایی که شلوغه رد نکنید. چون خاصیت بازار و گذر، شلوغی و ازدحامه.
اما اینجا اولین جایی نبود که ازدحام شد.
دلها رو روانه ی اون خونه ای کنیم که فاطمه و بچه هاش تووش بودن. نه تنها ازدحام کردن، نه تنها حرف مادر سادات که گفت برگردید این خونه خونه دختر رسول اللهست، بلکه شروع کردن هیزم آوردن.
بی بی خودش می فرماد:
فَجَمَعُوا الحَطَبَ الجَزلَ عَلی بابِنا وَ أتَوا بِالنارِ لِیُحْرِقُوهُ وَ یُحْرِقُونا... (۴)
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد (۵)
🌀 همه شهدا فیض ببرن. با تموم وجودت ناله بزن: یا زهرا...
📚منابع:
(۱) سلام به حضرت
(۲) مجید تال
(۳) مثیرالأحزان | ص۹۷
(۴) بحارالانوار | ج۳۰ | ص ۳۴۸
(۵) مرضیه نعیم امینی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🖋 | #حجت_الاسلام_حاجی_پور
🎁 | #انتشار_با_ذکر_صلوات
نثار #شهید_سید_رضی_موسوی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#دیدار_یار | بخش چهارم امسال #ورودی_بیت رو از یه سمت دیگه ای قرار داده بودن. همین که #گیت_اول رو ر
🔰#دیدار_یار | بخش پنجم
داشتم به سمت انتهای راهروی منتهی به #حسینیه می رفتم که دیدم سمت چپ یه عده روبه روی #ویدئو_پروژکشن نشستن و از اونجا دارن مراسم حسینیه رو دنبال می کنن. 📼
توی دلم گفتم: حیف نیست آدم این همه راه رو بیاد، بعد توی هوای حسینیه ای که #نائب_الامام اونجا نشسته، تنفس نکنه و آغوش چشماش رو برای دیدن آقاش ولو از دور باز نکنه... 😒
بی اعتنا به مسیرم ادامه دادم تا به ورودی خود حسینیه رسیدم.
همینجور که خواستم روی پنجه های پام وایستادم و آقا و فضای توی حسینیه رو ببینم یهو چشمم به #داداش_حمیدم افتاد.
خیلی از دیدنش خوشحال شدم...🥰
به خودم گفتم #کوه_به_کوه نمی رسه ولی #رفیق_به_رفیق می رسه 🏔
همونجا #دست_به_نقد یه دعا کردم...
گفتم: ان شاءالله #قیامت هم، ورودی #باب_الحسین همدیگه رو ببینیم با هم به دیدار و #زیارت آقا و مولامون برسیم. 🤲
خودمو رسوندم بهش. داشتیم خوش و بش می کردیم، که یهو #جمعیت آروم آروم به سمت داخل #حرکت کرد. کأنّه انگار یه عده کم کم از درب دیگه ای خارج بشن، برا ما جا باز شد و رفتیم داخل.
به خودمون که اومدیم #موج جمعیت ما رو تا داخل حسینیه آورد. 🌬
حالا آقا رو راحت داشتیم می دیدیم.
گفتم: #سلام_آقاجان... 👋
بالاخره واسه خاطرت، هرجوری بود خودم تا اینجا رسوندم.
#ادامه_داره
✍️》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
📦 بسته محتوایی مربوط به ماه رجب
🏞 #عکس_نوشته 》 دعای هر روز ماه رجب
https://eitaa.com/Soozosaz/2981
🎶 #صوت 》 دعای خاب الوافدون...
https://eitaa.com/Soozosaz/3017
🎥 #کلیپ 》 این کار رو انجام بده
https://eitaa.com/Soozosaz/3020
🎶#صوت 》 داستان بُشر حافی
https://eitaa.com/Soozosaz/3018
🏞 #عکس_نوشته 》 هرکس به توان خودش
https://eitaa.com/Soozosaz/3008
🎶 #صوت 》 مداحی یا من یعطی الکثیر
https://eitaa.com/Soozosaz/3024
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |