پیرمرد به زنش گفت :بیا یادی از گذشته های دور بکنیم ، من میرم تو کافه منتظرت و تو بیا سر قرار بشینیم حرفای عاشقونه بزنیم..! 😂
پیرزن قبول کرد. فردا پیرمرد به کافه رفت ،دو ساعت از قرار گذشت ولی پیرزن نیومد وقتی برگشت خونه دید پیرزن تو اتاق نشسته و گریه میکنه.
ازش پرسید : چرا گریه میکنی؟
پیرزن اشکاشو پاک کرد و گفت :
بابام نذاشت😂 #طنز
❣️Join
💘@stiker369💘
به یک مترجم با سابقه و زبر دست...
ترجیحا خانم
جهت ترجمه اس ام اس های دوست دخترم نیازمندم...
نمونه :
(پیسی میسی، تجایی؟
جلا حال عجیجتو نمیپلسی؟)
هر صفحه 30 هزار تومن!!! 😂 😂
#طنز
❣️Join
💘@stiker369💘