روزی مولوی از راه بازار به خانه بازمیگشت که عابری ناشناس گستاخانه از او پرسید:
«صراف عالم معنی، محمدبرتر بود یا بایزید بسطامی؟»
مولانا با لحنی آکنده از خشم جواب داد:
«محمد (ص) سر حلقهٔ انبیاست،
بایزید بسطام را با او چه نسبت؟»
درویش تاجرنما بانگ برداشت:
«پس چرا آن یک سبحانک ما عرفناک گفت و این یک سبحانی ما اعظم شأنی به زبان راند؟»
مولانا فرو ماند و گفت: درویش، تو خود بگوی. گفت:
اختلاف در ظرفیت است که محمد را گنجایش بیکران بود، هر چه از شراب معرفت در جام او میریختند همچنان خمار بود و جامی دیگر طلب میکرد.
اما بایزید به جامی مست شد و نعره برآورد:
شگفتا که مرا چه مقام و منزلتی است!
سبحانی ما اعظم شانی!
پس از این گفتار، بیگانگی آنان به آشنایی تبدیل شد.
#ديدار_مولانا_شمس
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم
و سخنی بِه ،از بی سخنی نشنیدم
ساکن سرای سکوت شدم..
و صُدره ی صابری در پوشیدم
مرغی گشتم..
چشم او از یگانگی
پَر او از همیشگی..
در هوای بی چگونگی می پریدم
کاسه ای بیاشامیدم
که هرگز تا ابد
از تشنگی او سیراب نشدم..."
بایزید بسطامی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من نمیدانستم آسمانیم و دراین جسم حبس گشته ام
چو به پرواز درآوردند به این حقیقت آگاه شدم
☘☘☘
"فاصله "
هزاران فرسنگ فاصله است
از پاسخ بودا به مفهوم رنج تا دلبستگی ما آدمیان ِامروز .
از حضور محمد در سکوت غار حرا تا ازدحام ذهن انسانِ امروز .
از دغدغه ابراهیم ادهم و ترک تاج و تخت تا حرص ِافزون ِبشر امروز .
از خلوت شبانه شهاب الدین سهروردی در قلب کوه تا بزمِ جوان امروز .
از راز سحرخیزی جناب حافظ تا شب بیداری مردم ِامروز .
از نگرانی سهراب سپهری برای آب خوردن یک کبوتر تا بی رحمی ِکاسبانه امروز .
از سلوک شیخ خرقان و عظمت روح بزرگ او تا خودخواهی بی مروت ایرانی ِامروز .
از اناالحق منصور حلاج و مثله شدن او تا مثله شدن حقیقت به دست فرد فرد ما ،امروز .
از غربت مولانا در نیستان تا غربت ما از جهان معنا در امروز .
هزاران فرسنگ فاصله است
از سُکر عارفان خراسان
تا .... .
اما می توان شمس تبریزی شد و بی تقلید
بی تایید خلق سر در کار فروبسته خود داشت
می توان بایزید شد و مهر طلبید
وذره ای صداقت داشت.
زهرا _لواسانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃🌼🍃🌼🍃🌼
هر لحظه جمال خود نوع دگر آرائی
شور دگر انگیزی شوق دگر افزائی
جامی قدس سره العزیز
https://eitaa.com/TAMASHAGAH