eitaa logo
تماشاگه راز
275 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
قاعده چهاردهم شمس : به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگی ات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگی ات بهتر از رویش نباشد. 📕ملت عشق/ الیف شافاک
🍃هوالطیف
جان جانان من! راهها و چاره ها ،هر خیر و خوشی به ظاهر مُحال را به تو می سپارم . تمام درها را کوبیدم ،سودی نبود و نداشت جز تو چاره ای ندارم . پس هرگز برایت راهی نمی گویم؛چون تو از هزاران دستانت مرا به فیض می رسانی. جان جانان من! تو هزاران راه می دانی و هزاران کلید داری. می دانم ،یقین دارم .  هرگز نمی گویم : "آیا واقعا ممکن است ؟" چون" با تو" همه چیز" ممکن"  است. این باور و یقینم را از تو دارم ، سپاسگزارم ای عشق سپاسگزارم🙏
از بس که شب و روز کشم بیدادت چون موم شدم زان دل چون پولادت ای از در آن که دل نیارد یادت چندانکه مرا غمست شادی بادت اسکافی
هوالعزیز💐 عشقبازی کارِ بازی نیست، ای دل سر بباز زان‌که گویِ عشق نتوان زد به چوگانِ هوس! درودها یاران ِجان روز و روزگارتان متبرک به نگاه لطیف حضرت یار، تندرست و دلارام باشید و قرین عشق و آگاهی🙏✋💐🍃
الا ای زاهدان دین دلی بیدار بنمایید همه مستند در پندار یک هشیار بنمایید #ز دعوی هیچ نگشاید اگر مردید اندر دین کز اندرون هستید در بازار بنمایید هزاران مرد دعوی دار بنماییم از مسجد شما یک مرد معنی‌دار از خمار بنمایید من اندر یک زمان صد مست از خمار بنمودم شما مستی اگر دارید از اسرار بنمایید خرابی را که دعوی اناالحق کرد از مستی به هر آدینه صد خونی به زیر دار بنمایید اگر صد خون بود ما را نخواهیم آن ز کس هرگز اگر این را جوابی هست بی انکار بنمایید خراباتی است پر رندان دعوی دار دردی کش میان خود چنین یک رند دعوی‌دار بنمایید من این رندان مفلس را همه عاشق همی بینم شما یک عاشق صادق چنین بیدار بنمایید به زیر خرقهٔ تزویر زنار مغان تا کی ز زیر خرقه گر مردید آن زنار بنمایید چو عیاران بی جامه میان جمع درویشان درین وادی بی پایان یکی عیار بنمایید ز نام و ننگ و زرق و فن نخیزد جز نگونساری یکی بی زرق و فن خود را قلندروار بنمایید کنون چون توبه کردم من ز بد نامی و بد کاری مرا گر دست آن دارید روی کار بنمایید مرا در وادی حیرت چرا دارید سرگردان مرا یک تن ز چندین خلق گو یکبار بنمایید شما عمری درین وادی به تک رفتید روز و شب ز گرد کوی او آخر مرا آثار بنمایید چه گویم جمله را در پیش راهی بس خطرناک است دلی از هیبت این راه بی‌تیمار بنمایید چنین بی آلت و بی دل قدم نتوان زدن در ره اگر مردان این راهید دست‌افزار بنمایید به رنج آید چنان گنجی به دست و خود که یابد آن وگر هستید از یابندگان دیار بنمایید درین ره با دلی پر خون به صد حیرت فروماندم در این اندیشه یک سرگشته چون عطار بنمایید
علی بن ابیطالب بدون هیچ‌گونه شک و تردیدی می‌فرماید: «نشانه‌ی ایمان آن است که راستی را، هرچند به ضرر تو باشد، بر دروغ ترجیح دهی، اگرچه تو را سود بخشد و اینکه سخن تو زیادتر و بیشتر از کردار و عمل تو نباشد»! پس کاملا روشن است که علی بن ابیطالب هرگز در دروغ چیز مفید، و در راستی چیز زیان‌بخشی نمی‌بیند، بلکه مسئله را درست به طور معکوس می‌بیند. اما برای آن گروهی که با دید سطحی و نظر غیر عمیق خود، چنین می‌پندارند که شاید گاهی دروغ سودبخش بوده و راستی زیان بخش باشد، در چهارچوب تصورات خودشان، سخن می‌گوید تا گفتارش در دل آنان به خوبی جای گیرد و ثمر بخش گردد. و برای تأكید و تأییدِ همین نکته است که امام می‌فرماید: «در همه‌ی کارها، راستی و صدق را پیشه‌ی خود سازید» و باز می‌گوید: «از دروغ بپرهیزید، زیرا که فرد راستگو همیشه در وادی نجات و عزت است و دروغگو پیوسته در پرتگاه سقوط و نابودی است». ✍ 📕 امام علی صدای عدالت انسانی ج۳، ص۷۳
کی میتوانم ذکر او کی میتوانم فکر او کی میتوانم شکر او سبحانه سبحانه گه منع و گه احسان کند گه درد و گه درمان کند او هر چه خواهد آن کند سبحانه سبحانه گاهی ازو گریان شوم گاهی ازو خندان شوم او هرچه خواهد آن شوم سبحانه سبحانه گه سازدم گه سوزدم گه درّدم گه دوزدم گه مستیی آموزدم سبحانه سبحانه
هر چه هست از قامتِ ناسازِ بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست
تا ز خود گم نشود دل به هدایت نرسد درد درمان نشود تا به نهایت نرسد راه طی گشت و همان دوری منزل برجاست که شنیده است که منزل به نهایت نرسد؟
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت در نمی گیرد نیاز و ناز ما با حُسن دوست خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت خیز تا بر کِلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر ذکر تسبیح ملک در حلقه زُنار داشت چشم زیر بام قصر آن حوری سرشت شیوه جَناتُ تَجری تَحتِها اَلانهار داشت
⭕️ اهمیت شناخت حقیقی یکدیگر دوستان را بیشتر که خاطرم می‌خواهد که ببینم و در ایشان سیرسیر نظر کنم و ایشان نیز در من، تا چون این‌جا بسیار دوستان گوهرِ همدگر را نیک‌نیک دیده باشند، چون در آن عالَمِ حَشر شوند، آشنای‌ای قوّت گرفته باشد، زود همدگر را بازشناسَند و بدانند که ما در دارِ دنیا به هم بوده‌ایم. و به هم خوش بپیوندند. زیرا که آدمی یارِ خود را زود گُم می‌کند! نمی‌بینی که در این عالَم که با شخصی دوست شده‌ای و جانانه و در نظرِ تو یُوسفی است، به یک فعلِ قبیح، از نظرِ تو پوشیده می‌شود و او را گُم می‌کنی و صورتِ یوسفی به گُرگی مُبدّل می‌شود؟! همان را که یوسف می‌دیدی اکنون به صورتِ گُرگَش می‌بینی! هرچند که صورتِ او مبدّل نشده است و همان است که می‌دیدی به این یک حرکتِ عارضی گُمَش کردی فردا که حَشرِ دیگر ظاهر شود و این ذات به ذاتِ دیگر مبدّل گردد، چون نیک او را نشناخته باشی و در ذاتِ وی نیک‌نیک فرو نرفته باشی، چُونش خواهی شناختن؟! حاصل، همدیگر را نیک‌نیک می‌باید دیدن و از اوصافِ نیک و بَد که در هر آدمی مُستعار است از آن گذشتن و در عینِ ذاتِ او رفتن و نیک‌نیک دیدن، که این اوصاف که مردم همدگر را برمی‌دهند(نقل می‌کنند)، اوصافِ اصلی ایشان نیست. حکایتی گفته‌اند که شخصی گفت که: من فلان مرد را نیک می‌شناسم و نشانِ او بدهم. گفتند: فرما! گفت: مُکاریِ(کسی که اسب و شتر و غیره را کرایه دهد) من بود، دو گاوِ سیاه داشت!. اکنون همچنین بر این مثال است! خَلق گویند که فلان دوست را دیدیم و می‌شناسیم و هر نشانی که دهند در حقیقت همچنان باشد که حکایتِ دو گاوِ سیاه داده باشد! آن نشانِ او نباشد، و آن نشان به هیچ کاری نیاید. اکنون از نیک و بَدِ آدمی می‌باید گذشتن و فرو رفتن در ذاتِ او که چه ذات و چه گوهر دارد، که دیدن و دانستن، آن است. جان