عشق مرغی است که آشیان جز در آستان کریمان و جان لطیفطبعان نسازد.
عشق مسافری که جز با دل غمگین و جان نازنین آشنایی نکند.
عشق مهمانی که جز دل کباب و چشم پر آب نخواهد.
عشق پادشاهی که در کیش او قربانی جز دل احرار و جان ابرار نباشد.
#انیسالنّاس/شجاع شیرازی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"جست و جویی در دلم انداختی
تا زجست و جو، روم در جوی تو"
#علامه مروجی سبزواری
✨بنام فرمانروای جهان ، دارای شکوه و بخشش، عادل، گرداورنده،توانگر، بی نیاز کننده، بازدارنده✨
"وَلَسَوْفَ يُعْطِيكَ رَبُّكَ فَتَرْضَی"
"و به زودى پروردگارت آنقدر به تو عطا خواهد كرد كه راضی شوى."
«ضحی/ ۵»
"این حال را هم آخری باشد."
#تاریخ_بیهقی
@TAMASHAGAH
هوالعزیز💐
فریب رهزن دیو و پری تو چون نخوری
که راه آدم و حوا زده است دیو و پری
به پرده داری شب بود عیب ما پنهان
ولی سپیده دمان میرسد پرده دری
سرود جنگل و دریاچه سنفونیهایی است
برون ز دایره درک و رانش بشری
به باغ چهچه سحر بلبلان سحر
به کوه قهقه شوق کبکهای دری
زمینه ایست سکوت از برای صوت و صدا
ولی سکوت طبیعت ز بان لال و کری
از آن زمان که دلم در به در ترا جوید
حبیب من چه دلی داده ام به در به دری
سرشک و دیده جمال تو می نمایندم
یکی به آینه سازی دگر به شیشه گری
به تیر عشق تو تا سینه ها سپر نشود
چه عمرها که به بیهوده می شود سپری
پناه سایه آزادگی است بر سر سرو
که جور اره نبیند به جرم بی ثمری
تو شهریار به دنبال خواجه رو تنها
که این مجامله هم برنیامد از دگری
📚 #شهریار - غزلیات - غزل شماره ۱۳۶
@TAMASHAGAH
ای مسکین!
از فرق تا قدم ِتو مُهر بر نهادهاند،
و مُهر از مِهر بود،
مُهر بر آنجا نهند که مِهر در آنجا دارند.
ای رضوان، بهشت تو را،
ای مالک، دوزخ تو را،
ای کرّوبیان، عرش شما را،
ای #دل سوخته؛ که بر تو #مُهر #مِهر است،
#تو مرا و #من تو را
#شیخرشیدالدین_میبدی
#کشف_الاسرار
@TAMASHAGAH
🍃🍃🍃
چو برشکست صبا زلفِ عنبرافشانش
به هر شکسته که پیوست تازه شد جانش
کجاست همنفسی؟ تا به شرح عرضه دَهَم
که دل چه میکشد از روزگارِ هجرانش
زمانه از ورقِ گُل مثالِ رویِ تو بست
ولی ز شرمِ تو در غنچه کرد پنهانش
تو خفتهای و نشد عشق را کرانه پدید
تبارک الله از این رَه که نیست پایانش
جمالِ کعبه مگر عذرِ رهروان خواهد
که جانِ زنده دلان سوخت در بیابانش
بدین شکستهٔ بیتُ الحَزَن که میآرد؟
نشان یوسفِ دل از چَهِ زَنَخدانَش
بگیرم آن سرِ زلف و به دستِ خواجه دهم
که سوخت #حافظِ بیدل ز مکر و دستانش
🍃🍃🍃
@TAMASHAGAH
ساقی خمار آلودهام
بگشا درِ میخانه را،
قربان چشم مست تو
لبریز کن پیمانه را
#مولانای جان✨
@TAMASHAGAH
ساقی از جامی اگر خاطر ما شاد کند
به ازان است که صد میکده آباد کند
چشم خفته است غزالی که ندارد شوخی
من و آن صید که خون در دل صیاد کند
آخر ای پادشه حسن چه انصاف است این؟
که در ایام تو عشق اینهمه بیداد کند
یاد ایام جنون بر سر من بارد سنگ
کودکان را چو ز مکتب کسی آزاد کند
جز خط سبز که فرمان سلیمان دارد
آدمی را که تواند که پریزاد کند؟
گل رخسار ترا اینهمه عاشق بس نیست؟
که نظر باز دگر از عرق ایجاد کند
نایتیمانه ز دیوانه ام آن طفل گذشت
می توانست به سنگی دل من شاد کند
ماتم واقعه لیلی و مجنون دارد
هر درایی که درین بادیه فریاد کند
چون رسد وقت، دهد جان به دم تیشه خویش
بیستون گر چه سپرداری فرهاد کند
اگر از سختی ایام شود آدم نرم
روی من تربیت سیلی استاد کند
بخل بهتر ز سخایی که به آوازه بود
تیرگی به ز چراغی است که فریاد کند
خنده کبک شود ناله خونین #صائب
بیستون یاد چون از رفتن فرهاد کند
🍃
@TAMASHAGAH
شمس به مولانا چه آموخت؟
شمس به او آموخت که خود را از قيد علم فقيهان برهاند، قیل و قال خاطر پریش طالب علمان را در درون خود خاموش سازد.
دستاری را که سر در زیر آن دچار سودا میگردد و استری را که سواری آن، چهارپایان زبان بسته را به دنبال وی میکشاند از خود دور کند، اطوار زاهدمآبانهیی را که او را در نزد فریفتگان نایب خدا، ولی خدا و وسیله اجرای مشیت و حکم خدا نشان میدهد کنار بگذارد و مثل همه انسانهای دیگر خود را مخلوق خدا و تسلیم حکم او نماید.
به او آموخت که تا او به پندار ناشی از قیل و قال مدرسه خویشتن را گزیده خدا ، وسيله اجرای قهر و لطف خدا، و واصل به مرتبه نیابت والای او میپندارد، این دعوی فضولانه او را از ورود به راه خدا باز میدارد.
به او آموخت که علم و حتی زهد و حال آمیخته به تظاهر و ریای اهل خانقاه حجاب اوست، و تا این حجاب تعلقات را ندرد ملاقات خدا که در کتاب وی از آن به لقای رب تعبير رفته است برایش ممکن نخواهد بود.
برگرفته از کتاب #پله پله تا ملاقات خدا، نوشته #استاد عبدالحسین زرین کوب
@TAMASHAGAH
هوالمحبوب✨
🔆غمِ زمانه که هیچش کَران نمیبینم
دَواش جز مِیِ چون ارغوان نمیبینم
🔆به تَرک خدمتِ پیرِ مُغان نخواهم گفت
چرا که مصلحتِ خود در آن نمیبینم
🔆ز آفتابِ قَدَح ارتفاعِ عیش بگیر
چرا که طالعِ وقت آن چُنان نمیبینم
🔆نشانِ اهل خدا عاشقیست، با خود دار
که در مشایخِ شهر این نشان نمیبینم
🔆بدین دو دیدهٔ حیران من هزار افسوس
که با دو آینه رویش عیان نمیبینم
🔆قدِ تو تا بِشُد از جویبارِ دیدهٔ من
به جایِ سرو جز آبِ روان نمیبینم
🔆در این خُمار کَسَم جرعهای نمیبخشد
ببین که اهل دلی در میان نمیبینم
🔆نشانِ مویِ میانش که دل در او بستم
ز من مَپرس که خود در میان نمیبینم
🔆من و سفینهٔ حافظ که جز در این دریا
بضاعت سخن دُرفشان نمیبینم
@TAMASHAGAH
تماشاگه راز
❤️🩹🕊 اگر توانگرى و درويشى ، قصد عالم عشق كند، مثلا در دست توانگر،
عصاره مطلب عراقی به برکت وجودی درویشان و دل شکستگان عالم ملک دارد که در وادی حق دل از هر چه غیر او برداشته و بی نیاز از عالم ملک و ابنای بشر هستند..
از کران تا به کران لشگر ظلم است ولی
از ازل تا به ابد فرصت درویشان است
تو خود با خدا انداز کار و دل خوش دار
که مدعی اگر نکند رحم خدا کند
گر میفروش حاجت رندان روا کند
ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند
و اینگونه است که اسباب عالم ملک در هر شکل و صورت آن برای سالک رحمت و نعمت و خیر و برکت است
از سبب سازیش من حیران شدم
وز سبب سوزیش سرگردان شدم
🍃🍃🍃🍃
🔅
#مراقبه در لفظ به معنیِ
پاسبانی و نگاهداشتن است و در اصطلاح
یکی از احوالِ سلوک عرفانی است
و مقصود از مراقبه این است که:
بنده یقین کند که خداوند در
جمیع احوال بر قلب و ضمیر او عالِم است.
این اصطلاح مقتبس از آیات قرآنی است چنان که در سوره نساء آیه ۱ میفرماید: «انّ الله علیکُم رقیباً» همانا خداوند مراقب شماست.
#غزالی در تعریف مراقبه گوید: "تا بدانی که وی بر تو رقیب است در همهٔ احوال"
از نظر #حضرت_مولانا مراقبه صفای قلب میآورد و همه زوائد آدمی را میزداید و روح را پالایش میکند
در نتیجه:
هین مراقب باش گر دل بایدت
✍ #دکتر_کریم_زمانی
@TAMASHAGAH
🔅🕊
بیمارِ زار داند قدر طبیب را،
مرده چه داند قدر طبیب را؟
دارو کسی را به کار آید که دردی دارد
آن که درد ندارد به گوش میشنود:
او چه داند قدر دارو را؟!
#مجالس_سبعه
#حضرت_مولانا
@TAMASHAGAH
🤍🕊
گفت: خدای را دوست داری؟
گفت: دارم
گفت: چند دل داری؟
گفت: یک #دل!
گفت: به یک دل
دو دوست توانی داشت؟!
#فضیل_عیاض
#تذکره_الاولیاء
@TAMASHAGAH
گر نظر در شیشه داری گُم شوی
زانک از شیشه ست اعداد دُوی
ور نظر بر نور داری وا رهی
از دُوی وَاعداد جسم مُنتَهی
از نظرگاهست ای مغز وجود
اختلاف مؤمن و گبر و جُهود
#مثنوی_مولانا دفتر سوم
🌼🍃🌼🍃🌼
📘مولانا در تمثیل زیبایی اصل وحدت در عالم را به سادگی تبیین می کند...
هنگام عبور نور از شیشه اگر توجه ما به شیشه های متعددی باشد که نور از آن ها در حال عبور است گرفتار کثرت می شویم...
حال اگر نگرش خود را تغییر دهیم و فارغ از تعدد شیشه ها، به نوری که از آن ها عبور می کند توجه کنیم در می یابیم که نور حقیقتی واحد است...
مولانا بر این باور است که اختلاف ها و جدل ها حاصل اختلاف در زاویه دید است...
مهم است که در کدام نقطه ایستاده ایم و به واقعیت می نگریم.
نگاه عارف که به نور واحد توجه می کند با نگاه فردی که تنها به کثرت ها می نگرد متفاوت است و به همین سبب است که سخن عارف درک نمی شود و گاه با آن مخالفت می گردد...
@TAMASHAGAH
"مکر کن تا وارهی از مکر خَود
مکر کن تا فرد گردی از جسد
مکر کن تا کمترین بنده شوی
در کمی رفتی خداونده شوی"
#مثنوی_مولانا دفترپنجم
🌼🍃🌼🍃🌼
📘تدبیر کن تا در مسیر خودخواهی های
خویش قرار نگیری...
تدبیر کن تا از خود رها گردی..
تدبیر کن تا تواضع و فروتنی داشته باشی و نه برتری طلبی, که این گونه به بزرگی دست می یابی...
@TAMASHAGAH