تمام جام عشق را سر کشید و با خون خود رمز شهادت را نگاشت.
او سر را بر در منزلگاه یار نهاد و بی سر شد.
بی سری رسم سر بداران عاشق خداست.
#سالارِ عاشقِ شهید عهد خود را
در راه #معشوق بزیبایی بجای آورد.
این #ذات الهی و سر سپردهی #حضرت حق در هر جامه و نامی که تجلی کرده سر داده .
در جامه #حسین بن علی
در جامه #عیسی
در جامه #منصور حلاج
در جامه عالی قلندر .
@TAMASHAGAH
رَو تو کَهگِل ساز بهر سقفِ خان
سقفِ گردون را ز کَهگِل پاک دان
ای اسیر در عالم جسم و مادّه، برو برای سقف خانه ات کاهگل فراهم آر که سقف آسمان
کاهگل نیازی ندارد. عالم معنا نیازی به علل و اسباب مادّی و محسوس ندارد.
آه که چون دلدارِ ما غم سوز شد
خلوتِ شب درگذشت و روز شد
افسوس که خلوت شبانه سپری شده و روز فرا رسید، زیرا که دلدار ما، اندوه میار بزدود. با خوانش بیت این سوالها مطرح می شود :
دلدار کیست؟ منظور از خلوت شب چیست؟ روز در اینجاچه مفهومی دارد؟ «آه» به کدام مصراع مربوط می شود؟دلدار» در اینجا کیست؟
منظور از او، روح الهی و معشوق حقیقی ست و مراد از خلوت شب، عالم جسمانی و منظور از روز، روز وصال و تجلّی حقیقت، با این شروح مفهوم بیت می شود :
ای اسیر روح حیوانی و مبتلا به غذای جسمانی، باید آه بکشی، زیرا دلدار ما که روح ماست، غم هجران ما را درمان نمود، دیگر خلوت شب تن از ما گذشت و روز وصلت فرا رسید و صبح حقیقت بردمید.
و یا اگر منظور از خلوت شب،حالت استغراق است یا خلوتی است که سالک با خود می کند و در آن خلوت، حضرت حق بر او تجلّی می کند و انیس او می شود.منظور از «روز» عالم کثرت است زیرا در روز همه اشیاء ظهور می کند.
جز بشب جلوه نباشد ماه را
جز بدرد دل مجو دلخواه را
ماه، تنها در شب می تابد و جلوه می کند، جز با دردِ دل نباید به دنبال محبوب برآیی.
ماه: ذات الهی است که در خلوت شبانه سالک بر أو تجلی میکند. انقروی می گوید مراد از "شب" شب تن و جسمانیت و منظور از «ماه»، روح الهی است:
اگر آشنایی و وصلت او را می خواهی، در خلوت شب تن با او آشنا شو.
ترک عیسی کرده خر پرودهای
لاجرم چون خر برون پردهای
تو عیسی را رها کرده ای و به جای آن، خر را پرورش داده ای، یعنی روح خود را پرورش نمی دهی بلکه فقط جسم خود را پروار می کنی، پس ناگزیر تو مانند خر، بیرون پرده مانده ای. یعنی به حریم اسرار الهی در نیامده ای.یعنی تو به جای اینکه به کمال روحی بپردازی و روحت را به زیور کمال بیارایی، تنها به پروار جسم خود توجه داری،
وقتی که چنین غفلتی در تو باشد ناگزیر مانند خران و نادانان از حریم عرفان و معرفت بیرون خواهی ماند و از آن بهره ای نخواهی برد.
عیسی: کنایه از روح ، عقل معاد
خر عیسی کنایه از جسم است. نفس اماره
شرح مثنوی شریف
استاد کریم زمانی
@TAMASHAGAH
هر راهی که رفتم، قومی دیدم. گفتم :
«خداوندا!
مرا به راهی بیرون بر که من و تو باشیم، و خلق را در آن راه نباشد».
راه ِ اندوه پیش ِ من نهاد، گفت:
«اندوه باری گران است، خلق نتواند کشید»
#تذکرة الاولیاء/ عطار/ ذکر ابوالحسن خرقانی
@TAMASHAGAH
یکی از مهترین پیامهای فراموش شده عاشورا
شب عاشورا امام حسین به یارانش فرمود:
هر کس از شما حق الناسی به گردن دارد برود و آن حق را ادا کند که
خداوند شهادتش را نمی پذیرد .
او به جهانیان فهماند که حتی شهید شدن درراه خدا در کربلا
بالاتر از رعایت حق الناس نیست .
در عجبم از کسانی که هزاران گناه میکنند .
و معتقدند یک قطره اشک بر حسین
ضامن بهشت آنهاست.
تصور مردم ازحق الناس همان مال مردم خوردن است که تصورصحیحی است
ولی رعایت اصول وقواعد عرفی وقانونی و عواطفی دیگران هم حق الناس است .
دل شکستن پدر مادر و خواهر و برادر به طرق مختلف کم محلی بی محلی و....
همسایه آزاری مردم آزاری به هرطریق ...
گران فروشی و کم فروشی و کم کاری
همه ی اینها حق الناس است و با یک گریه ی شما پاک نمیشود.
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🔥🕊
ندارد دل قراری …
نام قطعه : تمنای دوست
خواننده :مرحوماستاد محمدعلی کریمخانی
ملودی: استاد عباس خوشدل
شعر: کلامی زنجانی
تنظیم : آریا عظیمی نژاد
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🔥
«انّی وُلدت لکی أحبّک»
زاده شدم تا
تو را دوست بدارم...
محمود درویش
📻
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🔥🕊
«لَقَدْ عُلِّقَ بِنِيَاطِ هَذَا الْإِنْسَانِ
بَضْعَةٌ هِيَ أَعْجَبُ مَا فِيهِ
وَ ذَلِكَ الْقَلْبُ»
به رگهای درونی انسان،
پارهگوشتی آویخته
كه شگرفترین اعضای درونی اوست،
و آن #قلب است...
#کلام_مولا_امیرالمؤمنین(ع)
📻
@TAMASHAGAH
🤍🕊
گفتند:
نشانِ ایمان و توکّل چیست؟
گفت:
" آرامِ دل "
#تذکرة_الاولیاء_عطار
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌
سوال میکند
از خود هنوز آهویی
که بین دام و نگاهت کدام صیاد است...؟!
#سیدحمیدرضا_برقعی
@TAMASHAGAH
چیست دریا؟ چشم پر اشک زمین
در نگاهش آرزویی تهنشین
آرزوی پا گشودن، پر زدن
بر فراز کوهساران سر زدن
چشمه بودن، باز جوشیدن به کوه
دم زدن با آن بلند باشکوه
خویشتن از خویشتن انگیختن
از درون خویش بیرون ریختن
در شب دریایی خویشم اسیر
گر سراپا گریهام بر من مگیر
ماندهام با صبر دریا پایبند
ماهتابا بر سرشک من مخند!
بگذر از دریا و راه خویش گیر
شیوهی دریادلان در پیش گیر
من همان نایم که گر خوش بشنوی
شرح دردم با تو گوید مثنوی
من همان جامم که گفت آن غمگسار
با دل خونین، لب خندان بیار
من خمش کردم خروش چنگ را
گر چه صد زخم است این دلتنگ را
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمیدانست و خود را میستود
در رخ لیلی نمودم خویش را
سوختم مجنون خاماندیش را
میگرستم در دلش با درد دوست
او گمان میکرد اشک چشم اوست
گر جهان از عشق سرگشته است و مست
جان مستِ عشق بر من عاشق است
ناز اینجا مینهد روی نیاز
گر دلی داری، بیا اینجا بباز
📻 #سایه
@TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎼🔅موسیقی در عرفان
... در بهشت آن لحنها بشنودهایم
#دکتر_سوگل_مشایخی
@TAMASHAGAH
📎
🔅تفسیر دنیا از نظر مولانا:
#مولانا همچون سایرِ عارفان دنیا را نکوهش میکند اما باید دید که این دنیا کدامین دنیاست؟
بیگمان منظور مولانا از دنیای نکوهیده، عالمِ طبع و جهان محسوسات نیست چرا که به تصریحات قرآنی، آسمانها و زمین و موجودات، مُلک خداوند است و جملگی رهِ طاعتِ او را میپویند، نیز زمین و آسمان به تسبیح حق مشغولاند و به علاوه خداوند، آفرینش جهان را بر بنیاد حق آفریده است.
با این ملاحظه مگر ممکن است موجودِ مطیع، نیایشگر و حقپی، نکوهیده به شمار آید؟!
بنابراین منظور مولانا از دنیای مذموم
گیتی نیست بل حالتی قلبی است
و آن غفلتی است که بر دل عارض میشود
و یاد خدا را از دلها محو میکند.
چیست دنیا؟
از خدا غافلْ بُدَن
#شرح_موضوعی_مثنوی_معنوی
#دکتر_کریم_زمانی
@TAMASHAGAH
4_5917822973716205128.m4a
8.75M
❤️🔥🕊
کیست اینپنهان مرا در جان و تن...
✍#عمان_سامانی
پارههایی دلنشین از کتاب
#گنجینة_الاسرار
🎙خوانش: #عبدالحمید_ضیایی
@TAMASHAGAH
❤️🩹🕊
من از آن میترسم
که این ساعت
تو از وخامتِ فراق، غافلی!
#مقالات_شمس_تبریزی
@TAMASHAGAH
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌹
دلت در سَلامت بود سلامت در آغوشم
از او گرم و روشن بود شبِ سرد و خاموشم
سلامت کبوتر بود به تندی دلش میزد
تَنِش داشت در دستم پَرِش داشت بر دوشم
شبم مهربانی شد شبم همزبانی شد
غزل در سلامت بود چو آویزه در گوشم
تو از گوهرِ نوری که در جا نمیگنجی
جهان است سامانت نه گُنجای آغوشم
نه ملموس و نه ذاتی نه مجموعِ ذرّاتی
زِ رؤیا دهی مستی به جامی که مینوشم
خوشا خواب شیرینم که در او تو پیدایی
زِ خلقش نهان خواهم بر او پلک میپوشم
چنان از تو سرشارم که طاقت نمیآرم
حبابم که میترْکم شرابم که میجوشم
به چشمِ خریداری نظر میکنی در من
من از خویش میپرسم:
چه دارم که بفروشم؟
پس از سالها یاری سلامت گرامی باد
که با «والسلام» ایدوست نکردی فراموشم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🌹
#سیمین_بهبهانی
@TAMASHAGAH