هر کس که در این دنیا بتواند شاد زندگی کند و از زندگیش لذت ببرد، بطور حتم در دنیا و بعد از مرگش نیز اسوده خواهد بود .
زیرا کسی که زندگی شادی داشته باشد به طور طبیعی نه به کسی ظلم می کند و نه تفکرات منفی نسبت به دیگران دارد.
پس دنیا و آخرتش برای او بهشت خواهد بود.
بنابراین نباید زندگی را به خود سخت گرفت و به خود وعده فردایی بهتر داد
👤حکیم عمر خیام
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍂🍃💐🍂🍃💐🍂🍃
🍃💐
💐
👞لنگه کفش
🚊پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت میرفت
به علت بی توجهی یک لنگه کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاد
مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف میخوردند
ولی پیرمرد بی درنگ لنگهی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت
همه تعجب کردند
پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بیمصرف میشود ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد، چه قدر خوشحال خواهد شد.
💐
🍃💐
🍂🍃💐🍂🍃💐🍂🍃
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
4_5823326786896790396.mp3
11.79M
🎵به رهی دیدم برگ خزان...
🎤ایرج بسطامی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍁🍁🍁🍁🍁
🌼زمانی که فیض کاشانی در قمصر کاشان زندگی می کرد ، پدر خانمش ، ملاصدرا ، چند روزی را به عنوان میهمان نزد او در قمصر به سر می برد .
🌼در همان ایام در قمصر ، جوانی به خواستگاری دختری رفت، والدین دختر پس از قبول خواستگار ، شرط کردند که تا زمان عقد نه داماد حق دارد برای دیدن عروس به خانه عروس بیاید و نه عروس حق دارد به بیرون خانه برود .
🌼از این رو ، عروس و داماد که عاشق و شیدای همدیگر بودند و می خواستند همدیگر را ببینند ، به فکر چهره ای افتادند که نه با شرط مخالفت بشود و نه والدین عروس متوجه بشوند .
🌼لذا عروس حیله ای زد و گفت : من فلان موقع به قصد تکاندن فرش به پشت بام می آیم و تو هم داخل کوچه بیا ، همدیگر را ببینیم .
🌼در آن وقت مقرر ، دختر فرش خانه را به قصد تکاندن به پشت بام برد و فرش را تکان می داد و داماد هم از داخل کوچه نظاره گر جمال دلنشین عروس خانم بود و مدام این جملات را می خواند :
🍃اومدی به پشت بوندی اومدی فرش و تکوندی
🍃اومدی گردی نبوندی اومدی خودت و نشوندی
🌼در این حال ، عارف بزرگوار ، ملاصدرا از کوچه عبور می کرد و این ماجرا را دید و شروع به گریه کردن کرد، او یک شبانه روز بلند گریه می کرد تا این که فیض کاشانی از او پرسید :
🌼چرا این گونه گریه می کنی ؟
🌼ملاصدرا گفت : من امروز پسری را دیدم که با معشوقه خود با خوشحالی سخن می گفت،
🌼 گریه من از این جهت است که این همه سال درس خوانده ام و فلسفه نوشتم و خود را عاشق خدای متعال می دانم اما هنوز با این حال و صفایی که این پسر با معشوقه خود داشت من نتوانستم با خدای خود چنین سخن بگویم، لذا به حال خود گریه می کنم .!
🍁🍁🍁🍁🍁
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
#حافظ
🔆به مِی عمارت دل کن که این جهان خراب
🔆بر آن سر است که از خاک ما بسازد خشت
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
☘بخشـے از دعـاے صحیـفہ سجادیه ☘
✨خـــداوندا...!
از گـزند معـاصے و گناهانم،
توبـہڪنان بہ سـویت گریـختہام،
پـس توبـہام را بپـذیـر.
✨بہ درگـاهت پنـاه آوردهام، پـس پناهـم ده.
✨از تو پنـاه مےجـویم، پـس مـرا خـوار مساز.
✨نیـاز خـواه تـواَم،
پـس نعمـت خـویش را از مـن دریـغ مـدار.
✨در تـو آویـختهام، پـس دسـتم را رهـا مڪن.
✨خواهـان لطـف تـواَم، پـس نومیـدم برمگـردان
🌼سلام روز تون پراز خیر و برکت🌼
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🍃🍃
✨محمد را نوری، که بر همه انوار غلبه کرده!
#شمس_تبریزی
🍃نبی، آخِر، آن صورت نیست.
🍃صورتِ او اَسپِ نبی است.
🍃نبی آن عشق است و مُحبّت،
🍃و آن باقی است همیشه.
#فیه_ما_فیه
✨✨دل هاتان سرشار از نور و عشق محمد
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
#مولانای_جان
✨ز فراق جان من گر
ز دو دیده در فشاند
✨تو گمان مبر که از
وی دل پرگهر ندارم
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
✨🍃ای جان تو و جانها چو تن
بیجان چه ارزد خود بدن
✨🍃دل دادهام دیر است من
تا جان دهم جانا بیا
#مولانای_جان
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
📘📗📕سعدی » دیوان اشعار » غزلیات
🍃ای لعبت خندان لب لعلت که مزیدهست
وی باغ لطافت به رویت که گزیدهست
زیباتر از این صید همه عمر نکردهست
شیرینتر از این خربزه هرگز نبریدهست
🍃ای خضر حلالت نکنم چشمهٔ حیوان
دانی که سکندر به چه محنت طلبیدهست
آن خون کسی ریختهای یا می سرخ است
یا توت سیاه است که بر جامه چکیدهست
🍃با جمله برآمیزی و از ما بگریزی
جرم از تو نباشد گنه از بخت رمیدهست
نیک است که دیوار به یک بار بیفتاد
تا هیچکس این باغ نگویی که ندیدهست
🍃بسیار توقف نکند میوهٔ بر بار
چون عام بدانست که شیرین و رسیدهست
گل نیز در آن هفته دهن باز نمیکرد
وامروز نسیم سحرش پرده دریدهست
🍃در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی
کشتی رود اکنون که تتر جسر بریدهست
رفت آن که فقاع از تو گشایند دگربار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیدهست
🍃سعدی در بستان هوای دگری زن
وین کشته رها کن که در او گله چریدهست
https://eitaa.com/TAMASHAGAH