الهی:
تو به یاد خودی و من بیاد تو
تو بر خواست خودی و من بر نهاد تو
الهی :
ای یادگار جانها و یاد رشتهٔ دلها
به فضل خود ما را یاد کن و بیاد لطفی ما را شاد کن...
🌹خواجه عبدالله انصاری
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
خدا پیش از آنکه انسان را بیافریند،
عـشـق را آفرید؛
چرا که می دانست انسان،
بدون عـشـق ،
درد روح را ادراک نخواهد کرد،
و بدون درد روح،
بخشی از خداوندی خدا را
در خویشتن خویش نخواهد داشت
#یک_عاشقانه_آرام
#نادر_ابراهیمی
در اَزل پرتوِ حسنت زِ تجلّی دَم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالَم زد
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
بنام یکتای بی همتا
بنام او که هرچه هست از آن اوست.
بنام خالق مخلوقین
بنام رب المربوبین
بنام کاتب مکتوبین
بنام محبوب محبوبین
ستایش ازآن خداوند عزّ و جلّ که
طاعتش صفای دل،
سجده اش وفای دل،
عبادتش دوای دل است
الهی !
پناه بردن به تو
کمال دل است ویادت جلای دل است و ذکرت ، شفای دل
ای قادر بی همتا!
ای شافع شفیعان
ای سرور عارفین
مددی رسان ضعیفان را
الهی!
ازدیده نهانی
اما بر دل آشکار
بنما جمال رویت دلخستگان کویت را
الهی!
ای رهنمای بی منت،
نشانی ده،تا ره یابیم که بی تو بس بی پناهیم
آمین یا رب العالمین🙏
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عاشقان تو همه
نام و نشانی دارند
آنکه در کوی تو
بی نام و نشانست منم
پایهی قرب مرا بین
که به خلوتگه یار
آنکه او محرم هر
راز نهانست منم
با تو پیمان وفا غیر
بسی بست و شکست
آنکه در عهد و وفای تو
همانست منم
رهرو عشق بسی هست
طبیبا، لیکن
آنکه در مرحله از
گرمروانست منم
#طبیب_اصفهانی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌼🍃🌼🍃🌼
هر کرا در دل بود بازار یار
عمر و جان و دل کند در کار یار
خاصه آن بی دل که چون من یک زمان
بر زمین نشکیبد از دیدار یار
کبک را بین تا چگونه شد خجل
زان کرشمه کردن و رفتار یار
بنگر اندر گل که رشوت چون دهد
خون شود لعل از پی رخسار یار
در جهان فردوس اعلا دارد آنک
یک نفس بودست در پندار یار
در همه عالم ندیدم لذتی
خوشتر و شیرینتر از گفتار یار
همچو سنگ آید مرا یاقوت سرخ
بی لب یاقوت شکر بار یار
باد نوشین دوش گفتی ناگهان
چین زلف آشفت بر گلنار یار
زان قبل امروز مشک آلود گشت
خانه و بام و در و دیوار یار
رشک لعل و لولو اندر کوه و بحر
زان عقیق و لولو شهوار یار
شد دلم مسکین من در غم نژند
من ندانم پیش ازین هنجار یار
دست بر سر ماند چون کژدم دلم
زان دو زلفین سیه چون مار یار
هوش و عقلم بردهاند از دل تمام
آن دو نرگس بر رخ چون نار یار
مر سنایی را فتاد این نادره
چون معزی گفت از اخبار یار
آنچه من میبینم از آزار یار
گر بگویم بشکنم بازار یار
📚 #سنایی - دیوان اشعار - غزل شماره ۱۶۳
درود بر یاران نیک اندیش
روزتان به عشق و زیبایی ....🌹🍃
https://eitaa.com/TAMASHAGAH