eitaa logo
تماشاگه راز
288 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
دل تنگی هایِ آدمی را باد ترانه ای می خواند رؤیاهایٓش را آسمانِ پُر ستاره نادیده می گیرد و هر دانه یِ برفی، به اشکی نریخته می مانَد... سکوت سرشار از سخنانِ ناگفته است از حرکاتِ ناکرده اعتراف به عشق هایِ نهان و شگفتی هایِ بر زبان نیامده در این سکوت حقیقتِ ما نهفته است حقیقتِ تو و من...! شاعر: برگردانِ : ــ محمد زرین بال مجموعه آثارِاحمدشاملو. دفترِ دوم. ترجمه ها. صفحه یِ :501 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
9.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ دستت را به من بده دست های تو با من آشناست... https://eitaa.com/TAMASHAGAH
1.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️ من آبگیرِ صافی‌ام، اینک! به سِحرِ عشق؛ از برکه‌های آینه راهی به من بجو! 📻شعر و دکلمه: https://eitaa.com/TAMASHAGAH
🌸 گنجشکِ کوچکِ من باش تا در بهارِ تو من درختی پُرشکوفه شوم
1.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️‍🔥 تو ... تو با من چه کرده‌ای که از یادم نمی‌روی تو را من چشم در راهم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
5.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در به درتر از باد زیستم در سرزمینی که گیاهی در آن نمی روید. ای تیز خرامان! لنگی یِ پایِ من از ناهمواریِ راهِ شما بود. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
تنهایی یک درختم و جز اینم هنری نیست که آشیان تو باشم. https://eitaa.com/TAMASHAGAH
نوبرگ‌های خورشید بر پیچک کنار درِ باغ کهنه رُست فانوس‌های شوخِ ستاره آویخت بر رواقِ گذرگاهِ آفتاب من بازگشتم از راه جان‌ام همه امید قلب‌ام همه تپش ... @TAMASHAGAH
تا دست تو را به دست آرم، از کدامين کوه می‌بايدم گذشت تا بگذرم از کدامين صحرا از کدامين دريا می‌بايدم گذشت تا بگذرم. روزی که اين‌چنين به زيبائی آغاز می‌شود به هنگامی که آخرين کلمات تاريک غم‌نامه‌ٔ گذشته را با شبی که در گذر است به فراموشی باد ِشبانه سپرده‌ام از برایِ آن نيست که در حسرت ِ تو بگذرد. تو باد و شکوفه و ميوه‌ای، ای همه‌ٔ فصول ِ من! بر من چنان چون سالی بگذر تا جاودا‌نگی را آغاز کنم... ، سرود پنجم، بخش دوازدهم، از دفتر: آیدا در آینه، ۱۳۴۲ @TAMASHAGAH
‌سکوتِ آب می‌تواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛ سکوتِ گندم می‌تواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛همچنان که سکوتِ آفتاب                                    ظلمات است ــ اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست: غریو را تصویر کن! ، مجموعه اشعار، نگاه، ۱۳۸۲:۷۴۶.
هوالحی🍃 از بیرون به درون آمدم از منظر به نظّاره به ناظر نه به هیأتِ گیاهی نه به هیأتِ پروانه‌ای نه به هیأتِ سنگی نه به هیأتِ برکه‌یی من به هیأتِ «ما» زاده شدم به هیأتِ پُرشکوهِ انسان تا در بهارِ گیاه به تماشای رنگین‌کمانِ پروانه بنشینم غرورِ کوه را دریابم و هیبتِ دریا را بشنوم تا شریطه‌ی خود را بشناسم و جهان را به قدرِ همت و فرصتِ خویش معنا دهم که کارستانی از این‌دست از توانِ درخت و پرنده و صخره و آبشار بیرون است. @TAMASHAGAH