eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
شیخ یک بار به طوس رسید. مردمان از شیخ استدعای مجلس کردند. اجابت کرد. بامداد در خانقاه استاد تخت بنهادند. مردم می آمد و می‌نشست. چون شیخ بیرون آمد مقریان قرآن برخواندند و مردم بسیار درآمدند، چنانک هیچ جای نبود. معرف بر پای خاست و گفت: «خدایش بیامرزاد که هر کسی از آنجا که هست یک گام فراتر آید.» شیخ گفت: «و صلی الله علی محمد و آله اجمعین.» و دست به روی فرو آورد و گفت: «هر چه ما خواستیم گفت، و همه پیغمبران بگفته‌اند، او بگفت که از آنچ هستید یک قدم فراتر آیید.» کلمه‌ای نگفت و از تخت فرو آمد و برین ختم کرد مجلس را. فی مقامات ابوسعید ابوالخیر https://eitaa.com/TAMASHAGAH
آورده‌اند که کسی از بغداد برخاست و به میهنه آمد به نزدیک شیخ ما و از شیخ ما سؤال کرد که: «ای شیخ! حق سبحانه و تعالی این خلایق را به چه آفرید؟ حاجتمند آفرینش ایشان بود؟» شیخ ما گفت: «نه، اما از جهت سه چیز آفرید: اول، آنک "قدرتش" بسیار بود" نظارگی" می‌بایست. دوم، آنک "نعمتش" بسیار بود"خورنده" می‌بایست. سوم،"رحمتش"بسیار بود ،"گناه‌کارش" می‌بایست.» محمد بن منور میهنی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
زشت می باید دید و انگارید خوب... شیخ ما را پسری خرد فرمان یافت "فوت کرد"، و شیخ او را عظیم دوست داشتی. چون او را به گورستان بردند شیخ ما او را به دست خویش در خاک نهاد و چون از خاک برآمد اشک از چشم مبارک او می جست و این بیت می گفت، بیت: زشت می باید دید و انگارید خوب زهر باید خورد و انگارید قند توسنی کردم ندانستم همی کزکشیدن سخت تر گردد کمند و بعد از آن پسری دیگر خرد از آن شیخ ما فرمان یافت. بر زفان شیخ رفت که «اهل بهشت از ما یادگاری خواستند، دو دستنبویه " نوعی میوه شیرین شبیه طالبی "شان فرستادیم تا رسیدن ما بود.» /باب_دوم @TAMASHAGAH