eitaa logo
تماشاگه راز
280 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️ از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای از دامن تو دست ندارند عاشقان پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک در دلبری به غایت خوبی رسیده‌ای منعم مکن ز عشقِ وی ای مفتی زمان معذور دارمت که تو او را ندیده‌ای آن سرزنش که کرد تو را دوست بیش از گلیم خویش مگر پا کشیده‌ای https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم روی و ریای خلق به یک سو نهاده‌ایم طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم در راه جام و ساقی مه رو نهاده‌ایم هم جان بدان دو نرگس جادو سپرده‌ایم هم دل بدان دو سنبل هندو نهاده‌ایم عمری گذشت تا به امید اشارتی چشمی بدان دو گوشه ابرو نهاده‌ایم ما ملک عافیت نه به لشکر گرفته‌ایم ما تخت سلطنت نه به بازو نهاده‌ایم تا سحر چشم یار چه بازی کند که باز بنیاد بر کرشمه جادو نهاده‌ایم بی زلف سرکشش سر سودایی از ملال همچون بنفشه بر سر زانو نهاده‌ایم در گوشه امید چو نظارگان ماه چشم طلب بر آن خم ابرو نهاده‌ایم گفتی که دل سرگشته‌ات کجاست در حلقه‌های آن خم گیسو نهاده‌ایم
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود گر تو بيداد کني شرط مروت نبود ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندي آن چه در مذهب ارباب طريقت نبود خيره آن ديده که آبش نبرد گريه عشق تيره آن دل که در او شمع محبت نبود دولت از مرغ همايون طلب و سايه او زان که با زاغ و زغن شهپر دولت نبود گر مدد خواستم از پير مغان عيب مکن شيخ ما گفت که در صومعه همت نبود چون طهارت نبود کعبه و بتخانه يکيست نبود خير در آن خانه که عصمت نبود علم و ادب ورز که در مجلس شاه هر که را نيست ادب لايق صحبت نبود 🌼🍃🌼🍃🌼 سلااام و رحمت خدا درود بیکران یاران ِجان ، همدلان مهربان عصرتون دلارام ، جانتان آباد 💐✋
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل باشی گرچه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی گر مدد از بخت بلندت باشد صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی @TAMASHAGAH
هر چند پیر و خسته‌دل و ناتوان شدم هر گَه که یادِ رویِ تو کردم جوان شدم شکرِ خدا که هر چه طلب کردم از خدا بر مُنتهایِ همَّتِ خود کامران شدم ای گُلبُن جوان بَرِ دولت بخور که من در سایهٔ تو بلبلِ باغِ جهان شدم اول ز تحت و فوقِ وجودم خبر نبود در مکتبِ غمِ تو چُنین نکته‌دان شدم قسمت حوالتم به خرابات می‌کند هرچند کـ‌این‌چُنین شدم و آن‌چُنان شدم آن روز بر دلم درِ معنی گشوده شد کز ساکنانِ درگهِ پیرِ مغان شدم در شاهراهِ دولتِ سرمد به تختِ بخت با جامِ مِی به کامِ دلِ دوستان شدم از آن زمان که فتنهٔ چشمت به من رسید ایمن ز شرِّ فتنهٔ آخرزمان شدم من پیرِ سال و ماه نیَم، یار بی‌وفاست بر من چو عمر می‌گذرد پیر از آن شدم دوشم نوید داد عنایت که بازآ که من به عفوِ گناهت ضمان شدم @TAMASHAGAH