eitaa logo
تماشاگه راز
278 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم 🍃 @TAMASHAGAH
دو کار است نیکو کزو آدمی به ناز بهشت و تنعم رسد یکی آن که فرمان ایزد برد دگر آنکه خیرش به مردم رسد 🍃 @TAMASHAGAH
سَلِ المَصانعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فراتی؟ شبم به رویِ تو روز است و دیده‌ها به تو روشن و اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم مَضَی الزَّمانُ و قلبی یَقولُ إِنَّکَ آتٍ من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم اگر گِلی به حقیقت عَجین آبِ حیاتی شبانِ تیره امیدم به صبحِ رویِ تو باشد و قَد تُفَتَّشُ عَینُ الحیوةِ فِی الظُّلماتِ فَکَم تُمَرِّرُ عَیشی و أنتَ حاملُ شهدٍ جوابِ تلخ بدیع است از آن دهانِ نباتی نه پنج روزهٔ عمر است عشقِ رویِ تو ما را وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ اِن شَمَمتَ رُفاتی وَصَفتُ کُلَّ مَلیحٍ کما یُحِبُّ و یَرضیٰ مَحامدِ تو چه گویم که ماورای صفاتی؟ اَخافُ مِنکَ و اَرجو و اَستَغیث و اَدنو که هم کمندِ بلایی و هم کلیدِ نجاتی ز چشمِ دوست فتادم به کامهٔ دلِ دشمن اَحِبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی فراقنامهٔ سعدی عجب که در تو نگیرد و اِن شَکَوتُ اِلی الطَّیرِ نُحنَ فی الوُکَناتِ   کلیاتِ ، غزلیات به‌ تصحیحِ محمدعلی فروغی، تهران: هستان، ۱۳۷۸، ص ۶۶۳ @TAMASHAGAH
به خُردان مفرمای کار درشت که سندان نشاید شکستن به مشت رعیت نوازی و سر لشکری نه کاری است بازیچه و سرسری نخواهی که ضایع شود روزگار به ناکاردیده مفرمای کار @TAMASHAGAH
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نشاب را مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را ! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو» ای بی‌بصر! من می‌روم او می‌کشد قلاب را   🍃 @TAMASHAGAH
من از حکایت عشق تو بس کنم؟ هیهات! مگر اجل که ببندد زبانِ گفتارم @TAMASHAGAH
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟ ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است برادران طریقت نصیحتم مکنید که توبه در ره عشق، آبگینه بر سنگ است دگر به خُفیه نمی‌بایدم شراب و سماع که نیکنامی در دین عاشقان ننگ است چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگ است به یادگار کسی دامن نسیم صبا گرفته‌ایم و دریغا که باد در چنگ است به خشم رفتهٔ ما را که می‌برد پیغام؟ بیا که ما سپر انداختیم اگر جنگ است بکش چنان که توانی که بی مشاهده‌ات فراخنای جهان بر وجود ما تنگ است ملامت از دل فرونشوید عشق سیاهی از حبشی چون رود؟ که خودرنگ است @TAMASHAGAH
یکی را که عادت بُوَد راستی خطایی رَود درگذارند از او وگر نامور شد به قول دروغ دگر راست باور ندارند ازو ✍ 📕 مردم از خطای کسی که راستگو و درست‌کردار باشد چشم‌پوشی می‌کنند، اما سخن کسی را که به دروغگویی شهرت یافته است را نمی‌پذیرند، حتی اگر سخنش راست باشد! @TAMASHAGAH
من از آن گذشتم ای یار که بشنوم نصیحت برو ای فقیه و با ما مفروش پارسایی تو که گفته‌ای تأمل نکنم جمال خوبان بکنی اگر چو سعدی نظری بیازمایی در چشم بامدادان به بهشت برگشودن نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی… شیرازی🍃 @TAMASHAGAH
از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد می‌برم جور تو تا وسع و توانم باشد گر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافت؟ ور کشی زار چه دولت به از آنم باشد؟ چون مرا عشق تو از هر چه جهان باز استد چه غم از سرزنش هر که جهانم باشد؟ تیغ قهر ار تو زنی قوت روحم گردد جام زهر ار تو دهی قوت روانم باشد در قیامت چو سر از خاک لحد بردارم گرد سودای تو بر دامن جانم باشد گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست تا شبی محرم اسرار نهانم باشد هر کسی را ز لبت خشک تمنایی هست من خود این بخت ندارم که زبانم باشد جان برافشانم اگر سعدی خویشم خوانی سر این دارم اگر طالع آنم باشد کلیاتِ ، غزلیات به‌ تصحیحِ محمدعلی فروغی، تهران: هرمس.، ١٣٩٩، چاپِ ۴، ص ۴۹۵ @TAMASHAGAH
بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد مِن‌بعد بدان شرطم، کز توبه بپرهیزم @TAMASHAGAH
سعدی اگر عاشقی میل وصالت چراست؟ هر که دل دوست جست مصلحت خود نخواست... @TAMASHAGAH
چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی... @TAMASHAGAH
بی‌حسرت از جهان نرود هیچ‌کس به در إِلّا شهیدِ عشق به تیر از کمانِ دوست ... @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش که در قیامتش بار دگر بدیدمی کانچه گناه او بود من بکشم غرامتش @TAMASHAGAH
بيا که در غمِ عشقت مُشَوشم بی‌تو بيا ببين که در اين غم چه ناخوشم بی‌تو شب از فراقِ تو می‌نالم ای پری‌رخسار چو روز گردد گويی در آتشم بی‌تو دمی تو شربت وصلم نداده‌ای جانا هميشه زهرِ فراقت همی چَشَم بی‌تو اگر تو با منِ مسکين چنين کنی جانا دو پایْ از دو جهان نیز درکشم بی‌تو پيام دادم و گفتم بيا خوشم می‌دار جواب دادی و گفتی که من خوشم بی‌تو کلیات، به تصحیح محمدعلی فروغی، تهران: انتشارات هرمس، چاپ اول، ۱۳۸۵، ص۸۴۲. @TAMASHAGAH
هرکه به جور رقیب یا به جفای حبیب عهد فرامش کند مدعی بی وفاست @TAMASHAGAH
✨✨ خرّم آن روز که بازآیی و سعدی گوید: آمدی؟ وَه که چه مشتاق و پریشان بودم @TAMASHAGAH
هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم..... 🍁🍁 @TAMASHAGAH
هوالعزیز🍃 هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری بار دوم ز بار نخستین نکوتری انصاف می‌دهم که لطیفان و دلبران بسیار دیده‌ام نه بدین لطف و دلبری زنار بود هر چه همه عمر داشتم الا کمر که پیش تو بستم به چاکری از شرم چون تو آدمیان در میان خلق انصاف می‌دهد که نهان می‌شود پری شمشیر اختیار تو را سر نهاده‌ام دانم که گر تنم بکشی جان بپروری جز صورتت در آینه کس را نمی‌رسد با صورت بدیع تو کردن برابری ای مدعی گر آنچه مرا شد تو را شود بر حال من ببخشی و حالت بیاوری صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری صبری که بود مایه دگر نماند سختی مکن که کیسه بپرداخت مشتری @TAMASHAGAH