eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمی‌دانم 🌱به تاریکی در افتادم ره روشن نمی‌دانم 🌱ندارم من درین حیرت به شرح حال خود حاجت 🌱که او داند که من چونم اگرچه من نمی‌دانم 🌱چو من گم گشته‌ام از خود چه جویم باز جان و تن 🌱که گنج جان نمی‌بینم طلسم تن نمی‌دانم 🌱چگونه دم توانم زد درین دریای بی پایان 🌱که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمی‌دانم 🌱برون پرده گر مویی کنی اثبات شرک افتد 🌱که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمی‌دانم 🌱در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه می‌چیند 🌱همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمی‌دانم 🌱از آنم سوخته خرمن که من عمری درین صحرا 🌱اگرچه خوشه می‌چینم ره خرمن نمی‌دانم 🌱چو از هر دو جهان خود را نخواهم مسکنی هرگز 🌱سزای درد این مسکین یکی مسکن نمی‌دانم 🌱چو آن گلشن که می‌جویم نخواهد یافت هرگز کس 🌱ره عطار را زین غم به جز گلخن نمی‌دانم https://eitaa.com/TAMASHAGAH
چون در رهت یقین و گمانی همی رود ای برتر از یقین و گمان از که جویمت در بحر بی نهایت عشقت چو قطره‌ای گم شد نشان مه به نشان از که جویمت 🍂🍁 https://eitaa.com/TAMASHAGAH
«تو مباش اصلا کمال این است و بس » منطق الطیر🌿🌿 "هيچ كس را تا نگردد او فنا نيست ره در بارگاه كبريا" https://eitaa.com/TAMASHAGAH ☘☘☘☘
ز عشقت سوختم ای جان کجایی بماندم بی سر و سامان کجایی نه جانی و نه غیر از جان چه چیزی نه در جان نه برون از جان کجایی ز پیدایی خود پنهان بماندی چنین پیدا چنین پنهان کجایی https://eitaa.com/TAMASHAGAH
من چنان در درد خود درمانده‌ام کز همه آفاق دست افشانده‌ام گر دریغ و درد من بشنودیی تو بسی حیران‌تر از من بودیی جسم و جان رفت وز جان و جسم من نیست جز درد و دریغی قسم من https://eitaa.com/TAMASHAGAH
هوالعزیز💐 ای بی نشان محض نشان از که جویمت گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت تو گم نه‌ای و گمشدهٔ تو منم ولیک تا یافت یافت می‌نتوان از که جویمت دل در فنای وحدت و جان در بقای صرف من گمشده درین دو میان از که جویمت پیدا بسی بجستمت اما نیافتم اکنون مرا بگو که نهان از که جویمت چون در رهت یقین و گمانی همی رود ای برتر از یقین و گمان از که جویمت در بحر بی نهایت عشقت چو قطره‌ای گم شد نشان مه به نشان از که جویمت تا بود که بویی از تو بیابد دلم چو جان بیرون شد از زمان و مکان از که جویمت در جست و جوی تو دلم از پرده اوفتاد ای در درون پردهٔ جان از که جویمت عطار اگرچه یافت به عین یقین تورا ای بس عیان به عین عیان از که جویمت https://eitaa.com/TAMASHAGAH
عمری به هوس در تک و تاز آمد دل تا محرم راز دلنواز آمد دل پس رفت به پیش باز و جان پاک بباخت انصاف بده که پاکباز آمد دل @TAMASHAGAH
هر آنکس کو ندارد پیر رهبر بود همراه شیطانش بره در اگر خواهی که با تدبیر گردی بگرد آسمان پیر گردی جوانی کو ببوسد پای پیران به پیری دست بوسندش امیران به خودره رفتن نادیده جهلست بره رفتن براه رفته سهلست درخت بیشه میوه برنیاید بود رعنا ولی خوردن نشاید درخت باغبان پرورده را بین که شکل خوب دارد بار شیرین 🕊🌿🕊🌿🕊🌿🕊 @TAMASHAGAH
تو مرغ آشیان آسمانی چو بازان مانده دور از آشیانی چو زاغان بر سر مُردار مردی ز صافی گشته خرسندی به دردی چو بازان باز کن یک دم پر و بال برون پر زین قفس وین دام آمال چو بازان ترک دام و دانه کردی قرین دست او شاهانه کردی به پری بر فلک زین تودهٔ خاک همی گردی تو با مرغان در افلاک وگرنه هر زمان بی بال و بی پر چو مرغ هر دری گردی به هر در گهی در آب گردی همچو ماهی گهی چون آب باشی در تباهی @TAMASHAGAH
تو اینجا پوست بگذار و یقین پوست که چون شد پوست محو اندر یقین اوست تو مغزی و طلب کن مغز جانت که ازجان بنگری راز نهانت تو مغزی پوست همراه تو آمد چو دامی بند این راه تو آمد چرا در بند دام اینجا بماندی دلِ سرگشتهٔ مانندهٔ گوی سخن تا چند گوئی ای دل مست کنون چون دیده با دیدار پیوست @TAMASHAGAH
بس نظر تیز که تقدیر کرد تا رخ زیبای تو تصویر کرد روی تو عقلم صدف عشق ساخت چشم تو جانم هدف تیر کرد نرگس جادوت دل از من ربود گفت که این جادوی کشمیر کرد جادوی کشمیر نیارد همی پیش تو یک مسئله تقریر کرد زلف تو باز این دل دیوانه را حلقه درافکند و به زنجیر کرد هر که سر زلف تو در خواب دید کافریش عشق تو تعبیر کرد با سر زلف تو همه هیچ بود هرچه دلم حیله و تدبیر کرد کفر از آن خاست که در کاینات کوکبهٔ زلف تو تأثیر کرد زلف تو اسلام برافکنده بود لیک نکو کرد که تاخیر کرد مرغ دلم تا که زبون تو شد قصد بدو عشق زبون گیر کرد در ره عشق تو دلم جان بداد تا جگر سوخته توفیر کرد نالهٔ شبگیر من از حد گذشت چند توان نالهٔ شبگیر کرد کس بنداند که دل عاشقم در ره عشق تو چه تقصیر کرد لاجرم اکنون چو به دام اوفتاد دانهٔ جان در سر تشویر کرد بر دل عطار ببخشای از آنک روز جوانیش غمت پیر کرد @TAMASHAGAH