eitaa logo
تماشاگه راز
292 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
مرا جز عشق تو جانی نمی‌بینم نمی‌بینم دلم را جز تو جانانی نمی‌بینم نمی‌بینم ز خود صبری و آرامی نمی‌یابم نمی‌یابم ز تو لطفی و احسانی نمی‌بینم نمی‌بینم ز روی لطف بنما رو، که دردی را که من دارم بجز روی تو درمانی نمی‌بینم نمی‌بینم بیا، گر خواهیم دیدن که دور از روی خوب تو بقای خویش چندانی نمی‌بینم نمی‌بینم بگیر، ای یار، دست من، که در گردابی افتادم که آن را هیچ پایانی نمی‌بینم نمی‌بینم ز راه لطف و دلداری، بیا، سامان کارم کن که خود را بی تو سامانی نمی‌بینم نمی‌بینم را به درگاهت رهی بنما، که در عالم چو او سرگشته حیرانی نمی‌بینم نمی‌بینم @TAMASHAGAH
نگارا، وقتِ آن آمد که یکدم ز آنِ من باشی دلم بی‌تو به جان آمد، بیا تا جانِ من باشی دلم آنگاه خوش گردد که تو دلدارِ من باشی مرا جان آن‌ زمان‌ باشد که تو جانانِ من باشی @TAMASHAGAH
743.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️‍🔥🕊 بیا که جانِ مرا بی‌تو نیست برگِ حیات @TAMASHAGAH
هر دلی کو به عشق مایل نیست حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست زاغ گو، بی‌خبر بمیر از عشق که ز گل عندلیب غافل نیست دل بی‌عشق چشم بی‌نور است خود بدین حاجت دلایل نیست بیدلان را جز آستانهٔ عشق در ره کوی دوست منزل نیست هر که مجنون نشد درین سودا ای عراقی، بگو که: عاقل نیست... @TAMASHAGAH
743.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🕊 بیا که جانِ مرا بی‌تو نیست برگِ حیات @TAMASHAGAH
بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک به لطف صید کنی صدهزار دل هر دم ولی نگاه نداری تو خود دل غمناک کدام دل که به خون در نمی‌کشد دامن؟ کدام جان که نکرد از غمت گریبان چاک؟ دل مرا، که به هر حال صید لاغر توست چو می کشیش، میفگن، ببند بر فتراک کنون اگر نرسی، کی رسی به فریادم؟ مرا که جان به لب آمد کجا برم تریاک؟ دلم که آینه‌ای شد، چرا نمی‌تابد درو رخ تو؟ همانا که نیست آینه پاک چو آفتاب بهر ذره می‌نماید رخ ولیک چشم نمی‌کند ادراک @TAMASHAGAH
به بویت زنده‌ام هر جا که هستی به رویت آرزومندم، کجایی؟ @TAMASHAGAH
تماشاگه راز
بی رخت جانا دلم غمگین مکن #علیرضا_قربانی 👌 @TAMASHAGAH
بی‌رخت جانا، دلم غمگین مکن رخ مگردان از من مسکین، مکن خود ز عشقت سینه‌ام خون کرده‌ای از فراقت دیده‌ام خونین مکن بر من مسکین ستم تا کی کنی؟ خستگی و عجز من می‌بین، مکن چند نالم از جفا و جور تو؟ بس کن و بر من جفا چندین مکن هر چه می‌خواهی بکن، بر من رواست بی نصیبم زان لب شیرین مکن بر من خسته، که رنجور توام گر نمی‌گویی دعا، نفرین مکن در همه عالم مرا دین و دلی است دل فدای توست، قصد دین مکن خواه با من لطف کن، خواهی جفا من نیارم گفت: کان کن، این مکن با گر عتابی می‌کنی از طریق مهر کن، وز کین مکن
جز دیدن روی تو مرا رای دگر نیست جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست این چشم جهان بین مرا در همه عالم جز بر سر کوی تو تماشای دگر نیست وین جان من سوخته را جز سر زلفت اندر همه گیتی سر سودای دگر نیست یک لحظه غمت از دل من می‌نشود دور گویی که غمت را جز ازین رای دگر نیست یک بوسه ربودم ز لبت، دل دگری خواست فرمود فراق تو که: فرمای، دگر نیست هستند تو را جمله جهان واله و شیدا لیکن چو منت واله و شیدای دگر نیست عشاق تو گرچه همه شیرین سخنانند لیکن چو عراقیت شکرخای دگر نیست   @TAMASHAGAH
یارب، آن لعل شکرین چه خوش است؟ یارب، آن روی نازنین چه خوش است؟ با لبش ذوق هم نفس چه نکوست؟ با رخش حسن هم قرین چه خوش است ؟ از خط عنبرین او خواندن سخن لعل شکرین چه خوش است؟ ور ز من باورت نمی‌افتد بوسه زن بر لبش، ببین چه خوش است؟ مهر جانان به چشم جان بنگر در میان گمان یقین چه خوش است؟ من ز خود گشته غایب ، او حاضر عشق با یار هم چنین چه خوش است ؟ آنکه اندر جهان نمی گنجد در میان دل حزین چه خوش است ؟ تا فشاند بر آستان درش عاشقی جان در آستین چه خوش است ؟ در جهان غیر او نمی‌بینم دلم امروز هم برین چه خوش است؟ @TAMASHAGAH
هوالعزیز🌱 بیا، که بی‌تو به جان آمدم ز تنهایی نمانده صبر و مرا بیش ازین شکیبایی بیا، که جان مرا بی‌تو نیست برگ حیات بیا، که چشم مرا بی‌تو نیست بینایی بیا، که بی‌تو دلم راحتی نمی‌یابد بیا، که بی‌تو ندارد دو دیده بینایی اگر جهان همه زیر و زبر شود ز غمت تو را چه غم؟ که تو خو کرده‌ای به تنهایی حجاب روی تو هم روی توست در همه حال نهانی از همه عالم ز بسکه پیدایی عروس حسن تو را هیچ درنمی‌یابد به گاه جلوه، مگر دیدهٔ تماشایی ز بس که بر سر کوی تو ناله‌ها کردم بسوخت بر من مسکین دل تماشایی ندیده روی تو، از عشق عالمی مرده یکی نماند، اگر خود جمال بنمایی ز چهره پرده برانداز، تا سر اندازی روان فشاند بر روی تو ز شیدایی به پرده در چه نشینی؟ چه باشد ار نفسی به پرسش دل بیچاره‌ای برون آیی! نظر کنی به دل خستهٔ شکسته دلی مگر که رحمتت آید، برو ببخشایی دل عراقی بیچاره آرزومند است امید بسته که: تا کی نقاب بگشایی؟ @TAMASHAGAH
هوالعزیز🌱 تا کی از دست فراق تو ستم‌ها بینیم؟ هیچ باشد که تو را بار دگر وابینیم دل دهیم، از سر زلف تو چو بویی یابیم جان فشانیم، اگر آن رخ زیبا بینیم روی خوب تو که هر دم دگران می‌بینند چه شود گر بگذاری تو دمی ما بینیم؟ ما که دور از تو ز هجرانت به جان آمده‌ایم از فراق تو بگو: چند بلاها بینیم؟ خورد زنگار غمت آینهٔ دل به فسوس نیست ممکن که جمال تو در آنجا بینیم گم شد آخر دل ما، بر در تو آمده‌ایم تا بود کان دل گم‌کردهٔ خود وابینیم گر بیابیم دلی، بر سر کویت یابیم ور ببینیم رخی، در دل بینا بینیم روی بنمای، که امروز ندیدیم رخت ای بسا حسرت و اندوه که فردا بینیم! روی زیبای تو، ای دوست، به کام دل خویش تا عراقی بنمیرد نه همانا بینیم 📚 - غزلیات - غزل شماره ۲۰۰ @TAMASHAGAH