eitaa logo
تماشاگه راز
283 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
دل با تو سفر کرد و تهی ماند کنارم اکنون چه دهم عرض خود؟ آیینه ندارم چون شمع در این بزم، پناهی دگرم نیست جز گردش رنگی‌ که قضا کرد حصارم هرچند سرشکم همه‌تن لیک چه حاصل ابری نشدم تا روم و پیش تو بارم رحم است به حال من گم‌کرده‌حقیقت آیینهٔ خورشیدم و با سایه دچارم در انجمن یأس، چه‌ گویم به چه شغلم؟ در کارگه عجز، ندانم به چه کارم بارم سر خویش است، به دوش که ببندم؟ خارم دل ریش است، ز پای‌ که برآرم؟ دل‌ گفت به این بی‌کسی، آخِر تو چه چیزی؟ گفتم گلم و دور فکنده‌ست بهارم ای انجمن ناز! تو خوش باش و طرب کن من بیدلم و غیر دعا هیچ ندارم @TAMASHAGAH
‌می‌دانم اگر قضاوت نادرستی درمورد کسی بکنم، دنیا تمام تلاشش را می‌کند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند، در تاریکی همهٔ ما شبیه یکدیگریم! کتاب: مردی که می‌خندد هوگو @TAMASHAGAH
تنها انسان عاشق است كه از احوال ديگری باخبر می‌شود؛ با او همدلی می‌كند، به درون كشتی ديگری می‌رود و اگر طنابی سست شده است، آن را محكم می‌كند و اگر شكستگی‌ پيش آمده است به اصلاح آن می‌كوشد. آن كس كه عاشق نيست خبری جز از خويشتن ندارد و یقیناً خويشتن را نيز درست نمی‌شناسد. @TAMASHAGAH
در کوچه_های_کاهگلی_یزد ای با من و پنهان چو دل از دل سلامت می کنم تو کعبه‌ای هر جا روم قصد مقامت می کنم جان @TAMASHAGAH
آتش عشق میپزاند ما را من لبان خويش را با آتشي مقدس تطهير کردم تا از عشق سخن بگويم اما وقتي دهان گشودم زبانم بند آمده بود . پيش از آن که عشق را بشناسم عادت داشتم نغمه هاي عاشقانه سر دهم اما شناختن را که آموختم کلمات در دهانم ماسيد و نوا هاي سينه ام در سکوتي ژرف فرو افتادند . خلیل جبران @TAMASHAGAH
مرا گویی که رایی من چه دانم چنین مجنون چرایی من چه دانم مرا گویی بدین زاری که هستی به عشقم چون برآیی من چه دانم منم در موج دریاهای عشقت مرا گویی کجایی من چه دانم مرا گویی به قربانگاه جان‌ها نمی‌ترسی که آیی من چه دانم مرا گویی اگر کشته خدایی چه داری از خدایی من چه دانم مرا گویی چه می جویی دگر تو ورای روشنایی من چه دانم مرا گویی تو را با این قفس چیست اگر مرغ هوایی من چه دانم مرا راه صوابی بود گم شد ار آن ترک ختایی من چه دانم بلا را از خوشی نشناسم ایرا به غایت خوش بلایی من چه دانم شبی بربود ناگه شمس تبریز ز من یکتا دو تایی من چه دانم   جان @TAMASHAGAH
ذات تو ز عیب ها جدا دانستم موصوف به مغز کبریا دانستم من دل چه کنم چونکه به تحقیق و یقین خود را چو شناختم تو را دانستم @TAMASHAGAH
ور به تیغ ام بزنی با تو مرا خصمی نیست خصم آن ام که میان من و تیغ ات سپر است جان @TAMASHAGAH
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما با آدم بد مشکلی نداریم . درِ میخانه ببستند خدایا مپسند که درِ خانهٔ تزویر و ریا بگشایند… @TAMASHAGAH
جمله بی قراری ات از طلب قرار تو است عاشـــــق بیقرار شــو تا که قـــــرار آیدت جمله نامرادیات از طلب مـــــراد تو است عاشـــــق نامرادشـــــو تا که مـــراد آیدت @TAMASHAGAH