من نشستم زطلب،وین دلِ پیچان ننشست
همه رفتندونشستند و دَمی جان ننشست
هر که تشویش سر زلفِ پریشان تو دید
تا ابد از دل او فکرِ پریشان ننشست
هرکه درخواب ،خیالِ لب خندان تو دید
خواب ازاو رفت وخیالِ لب خندان ننشست
هرکه را بوی گلستان وصال تو رسید
همچنین رقص کنان تا به گلستان ننشست
🌹🌹
#مولانای_جان / ابیاتی از غزل شماره ۴۱۳
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
روح انسانی همانند "آیینه ای" است
که چون به صیقل عقل نظری صیقل خورد و از آن پرده و حجاب های طبیعت
و زنگار معصیت برطرف شد در ان هنگام نور معرفت و ایمان که نزد پیشوایان حکمت به نام "عقل بالفعل" نامیده می شود در ان تابان و نمایان می گردد
و به واسطه ی این نور ،حقایق ملکوتی و نهانی جبروت کشف و اشکار می گردد
هم چنان که صورت های مثالی (برزخی) در آیینه های صاف نمایان می گردد
البته اگر "براقی و جلای" ان
به واسطه طبیعت
و زنگار "تباه" نگردیده باشد...
# ملاصدرا
تفسیر سوره واقعه
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
"حکایت بِشر حافی"
نقل است که يکی با بِشر مشاورت کرد که دوهزار درم دارم، حلال،میخواهم که به حج شوم.
-- گفت: تو به تماشا میروی.
اگر برای رضای خدای میروی برو وام کسی بگزار،
يا بده به يتيم و يا به مردی مُقِل حال، که آن راحت که به دل مسلمانی رسد از صد حج اسلام پسنديدهتر.
-- گفت: رغبت حج بيشتر میبينم.
-- گفت: از آنکه اين مالها نه از وجه نيکو به دست آوردهای، تا به ناوجوه خرج نکنی قرار نگيری.
#تذکرةالاولیاء
#عطار
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
#باب_ششم
#در_ضعف_و_پیری
روزی به غرور جوانی سخت رانده بودم و شبانگاه به پای گریوهای سست مانده.
پیرمردی ضعیف از پس کاروان همیآمد و گفت: چه نشینی که نه جای خفتن است؟
گفتم: چون روم که نه پای رفتن است؟!
گفت: این نشنیدی که صاحبدلان گفتهاند: رفتن و نشستن به که دویدن و گسستن.
ای که مشتاق منزلی مشتاب
پند من کار بند و صبر آموز
اسب تازی دو تگ رود به شتاب
و اشتر آهسته میرود شب و روز
📖 گلستان
✍🏻 سعدی
https://eitaa.com/TAMASHAGAH
💠خاصیت آینگی :
آينه جان نيست الا روی يار
روی آن ياری كه باشد زان ديار
گفتم ای دل آينه كلی بجو
رو به دريا نه، كار برنايد به جو
ديده تو چون دلم را ديده شد
اين دل ناديده غرق ديده شد
آينه كلی تو را ديدم ابد
ديدم اندر چشم تو من نقش خود
(#مثنوی، #دفتر_دوم)
💠میگوید : آینهی جان، روی یار است.
یاری که نه از جنس جهان که از تبارِ جان است.
#مولانا میگوید دیدهی تو دیدهی دل من شد.
انگار با چشم تو و در چشم تو، دل خود را تماشا میکنم.
تو را آینه یافتم و نقش خود را در چشم تو دیدم.
مولانا میگوید نه تنها معشوق، آینهی جان توست،
که جهان، سرتاسر آینهای است برای تماشای نقش و رنگ خویشتنت:
«عالم همچون آينه است، نقش خود را در او میبينی»
(#فیهمافیه)
عارفان میگفتند در خدا، در قرآن، و در دیگران،
در پی شناسایی خود باشید. آنها را چون آینه بینگارید.
#عینالقضات می گوید :
شعر نیز چون آینه است و هر کس در آن شاهد احوال خویش است:
«جوانمردا! این شعرها را چون آینه میدان؛
آخر دانی که آینه را نیست صورتی در خود.
اما هر که نگر کند، صورت خود تواند دیدن.
همچنین میدان که شعر را در خود هیچ معنایی نیست.
اما هر کسی از او آن تواند دیدن که نقد روزگار و کمال کار اوست.»
(نامههای #عینالقضات، جلد یک)
#مولانا می گوید : «یار آیینه» است
و برای اینکه به دیدار آینه بروید،
لازم است شما هم آینه باشید:
«هر که نه چون آینه گشتست ندید آینه را»
آینهام آینهام مرد مقالات نهام
دیده شود حال من ار چشم شود گوش شما
https://eitaa.com/TAMASHAGAH