eitaa logo
تماشاگه راز
289 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
"دیگران را ببخشید" بی عقلی ها ، تهمت ها، خیانت ها و بی ادبی ها نشانه عدم بلوغ روحی انسان هاست. انسان های نارس این موارد را زیاد دارند؛ شما انسانی رسیده باشید! با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید،و بدون اینکه از این حرف ها ناراحت شوید، از کنار این ها رد شوید. اگر هوای دلتان ابری شد و چشمهایتان باریدند،بگذارید این اشک ها باران رحمت و بخشش باشند برای آنها که نمی دانند و زمین دلشان خشک شده است. اینجاست که دل بخشنده شما چشمه جوشانیست که به منبع عظیم لطف خدا متصل است.. @TAMASHAGAH
آیا من بخیل هستم که بنده ام به من رجوع نمی کند؟ قدسی به شب و قصه های مگوی سر در آغوش حضرت ِدوست سلااام✋
✨🍃بسم الله الرحمن الرحیم✨🍃
الهی ! نزدیک نفس های دوستانی حاضـر دل ذاکرانی! از نزدیک نشانت می دهند و تو برتر از آنی و از دورت می جویند و تو نزدیک تر از جانی ندانم که در جانییا جان را جانی نه اینی و نه آنی جان را زندگی می باید ، تو آنی ! عبدالله انصاری @TAMASHAGAH
خدا بینهایت است و لامکان و بی زمان ، اما به قدر فهم تو کوچک می شود ؛ به قدر نیاز تو فرود می آید ؛ به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کار گشا . @TAMASHAGAH
باران باش و ببـار! مپرس کاسه های خالی از آنِ  کیست؟! سلاااام یاران جان شبتون بخیر چتر رحمت بیکرانش هماره بر سر ِدل و جانتان گسترده باد 💐✋ @TAMASHAGAH
برایت رویاهایی آرزو می‌کنم تمام نشدنی و آرزوهایی پرشور که از میان‌شان چندتایی برآورده شود برایت آرزو می‌کنم که دوست داشته باشی آنچه را که باید دوست بداری و فراموش کنی آنچه را که باید فراموش کنی. برایت شوق آرزو می‌کنم آرزو می‌کنم برایت آرزو می‌کنم که با آواز پرندگان شوی و با آرامش خانواده به خواب روی برایت آرزو می‌کنم دوام بیاوری در رکود، بی ‏تفاوتی و ناپاکی روزگار بخصوص برایت آرزو می‌کنم که باشی"... @TAMASHAGAH
ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد 🍃 @TAMASHAGAH
 هر که شد محرمِ دل در حرمِ یار بِمانْد وان که این کار ندانست در انکار بِمانْد اگر از پرده برون شد دلِ من عیب مکن شُکر ایزد که نه در پردهٔ پندار بِمانْد صوفیان واسِتَدَنْد از گروِ مِی همه رَخْت دلقِ ما بود که در خانهٔ خَمّار بِمانْد محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد قصهٔ ماست که در هر سرِ بازار بِمانْد هر مِیِ لعل کز آن دستِ بلورین سِتَدیم آبِ حسرت شد و در چشمِ گهربار بِمانْد جز دلِ من کز ازل تا به ابد عاشق رفت جاودان کس نشنیدیم که در کار بِمانْد گشت بیمار که چون چشمِ تو گردد نرگس شیوهٔ تو نَشُدَش حاصل و بیمار بِمانْد از صدایِ سخنِ عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبدِ دَوّار بِمانْد داشتم دلقی و صد عیبِ مرا می‌پوشید خرقه رهنِ مِی و مطرب شد و زُنّار بِمانْد بر جمالِ تو چنان صورتِ چین حیران شد که حدیثش همه جا در در و دیوار بِمانْد به تماشاگَهِ زلفش دلِ حافظ روزی شد که بازآید و جاوید گرفتار بِمانْد @TAMASHAGAH