eitaa logo
تماشاگه راز
279 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
اینجاپاتوق 👇🏻 شعر قطعات لطیف ادبی عکس نوشته ها طنز های اجتماعی و اندکی موسیقی فاخر است اگه دوست داشتید مطالب ما رو با لینک کانال منتقل کنید ! از همکاری شما صمیمانه ممنونم✍🏻🍒✍🏻
مشاهده در ایتا
دانلود
تیری ز کمانچهٔ ربابی بجهید از چنبر تن گذشت و بر قلب رسید آن پوست نگر که مغزها را بخلید و آن پرده نگر که پرده‌ها را بدرید @TAMASHAGAH «مولوی»رباعيات
🌱 مقصود از دوست عتاب او با تست و خطاب با اوست تا قصّۀ عشق دراز كند و زمانى با دوست راز كند. حكايت از گدشته خطاست و شكايت از دوست نه سزاست. عتاب با تو خود از بهر تست و بود تو بلاى تست چون عاشق نصيب خود برداشت و خودى خود بگداشت از غرور و پنداشت، پس معشوق با او خطاب كند و آغاز عتاب كند، گه مى‌سوزد و گه مى‌سازد و گه مى‌فروزد و گه مى‌گدازد. اگر پست شود گويد مست باش و اگر مست شود گويد پست باش ، و اگر خود نيست شود گويد به ما هست باش. هر زمان از نار خشم و مهر عاشق را به جوش كند و وى را مدهوش كند تا لذّت خطاب در صولت عتاب فراموش كند، چون از آن بى‌خودى با خود آيد هزاران خروش كند و اين بيت مى‌گويد: خوبان صنما عتاب چندين نكنند هر روز يكى اسب جفا زين نكنند عاشق‌كشى و دل ببرى هر دو بهم با دل‌شدگان و دلبران اين نكنند رسائل خواجه عبدالله انصاری @TAMASHAGAH
عشق شفاترین نیروی جهان است. هیچ‌چیزی نافذتر از عشق نیست. عشق نه فقط تن و روان ،بلکه روح را نیز شفا میدهد. اگر تو بتوانی عشق بورزی، تمام جراحت ها ناپدید میشود. آن گاه تو کل میشوی کل شدن همان پاک ومنزه شدن است. تا زمانی که کل نشوی پاک ومنزه نمیشوی. سلامت جسمانی ، پدیده ای ظاهری وسطحی است که با دارو ودانش میتوان به آن دست یافت. اما درونی ترین هسته ی وجود فقط به دست عشق شفا می یابد. کسانی که از راز عشق آگاهنداز بزرگترین راز زندگی آگاه اند. برای آنان هیچ بدبختی وپیری وهیچ مرگی وجود ندارد. البته تن پیر میشود وخواهد مرد اما عشق این راز را بر تو آشکار میکند که تو تن نیستی ،بلکه آگاهی ناب هستی. هیچ تولد ومرگی نداری. زندگی را دراین آگاهی ناب سپری کردن،همساز با هستی زیستن است وشادمانی پیامد همساز با هستی است. 🌾🌾🌾 دلا مگر که تو مستی که دل به عقل ببستی که او نشست نیابد تو را کجا بنشاند متاع عقل نشانست و عشق روح فشانست که عشق وقت نظاره نثار جان بفشاند هزار جان و دل و عقل گر به هم تو ببندی چو عشق با تو نباشد به روزنش نرساند به روی بت نرسی تو مگر به دام دو زلفش ولیک کوشش می‌کن که کوششت بپزاند چو باز چشم تو را بست دست اوست گشایش ولی به هر سر کویی تو را چو کبک دواند هر آنک بالش دارد ز آستان عنایت غلام خفتن اویم که هیچ خفته نماند مولوی🌱 @TAMASHAGAH
هرکس با خود حقیقتی را به همراه می آورد. این حقیقت را نباید اختراع کرد. باید آن را کشف کرد یا به عبارت بهتر باید آن را دوباره کشف کرد. ما از قبل آن را درخود داریم اما کاملا فراموشش کرده ایم. به خوابی عمیق فرو رفته ایم واز یاد برده ایم که کیستیم. پس یگانه چیز لازم یاد آوری است. تو باید هوشیارتر شوی. آگاه تر شوی. تو هیچ چیزی را گم نکرده ای. فقط در حال دیدن رویا هستی-رویای این که تو یک گدایی درحالی که به راستی گدا نیستی. وقتی خواب از سرت بپرد و بیدار شدی ناگهان در می یابی که درچه رویاهای مضحکی به سر می بری. بزرگترین گنج و زندگی جاودان از آن توست. پادشاهی خدا وند از آن توست. غایت ونهایت از آن توست وتو آن را همراه خود آورده ای. تو خود آن هستی !پس لازم نیست جایی را جست وجو کنی. فقط باید از تمام انرژی ات برای بیدار شدن استفاده کنی. 🌾🌾🌾 بیدار شو ای دل که جهان می‌گذرد وین مایهٔ عمر رایگان میگذرد در منزل تن مخسب و غافل منشین کز منزل عمر کاروان میگذرد 🌾🌾 مر تشنهٔ عشق را شرابیست مترس بی‌آب شدی پیش تو آبیست مترس گنجی تو اگر بیت خرابیست مترس بیدار شو از جهان که خوابیست مترس مولوی 🌱 @TAMASHAGAH
🍃 مرغِ شب با سایه‌ی مهتاب اگر سرخوش بُوَد من خوشم با سایه‌ی زلفِ خیال ‌انگیزِ او... @TAMASHAGAH
تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل هر جا گذاشت جلوه جانانه تو بود @TAMASHAGAH
ازان چون موی آتش دیده یک دم نیست آرامم که آتش طلعتان دارند نبض پیچ و تابم را 🍃 @TAMASHAGAH
🍃هوالنور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جان جانان من! تضمینی نیست که در دنیایت ازپانیفتم ، سرنخورم اگر روزی دیدی که در حال سقوطم، بال هایم را به من یادآوری کن! در دلم نجوا کن که چقدر نگران بعدِ سقوطِ مَنی! یقین دارم که با توجه و نگاه مهربانت ، بال می گیرم، پرواز می کنم. سپاسگزارم عشق جان سپاسگزارم🙏
دو کار است نیکو کزو آدمی به ناز بهشت و تنعم رسد یکی آن که فرمان ایزد برد دگر آنکه خیرش به مردم رسد 🍃 @TAMASHAGAH
سَلِ المَصانعَ رَکباً تَهیمُ فی الفَلَواتِ تو قدرِ آب چه دانی که در کنارِ فراتی؟ شبم به رویِ تو روز است و دیده‌ها به تو روشن و اِن هَجَرتَ سَواءٌ عَشیَّتی و غَداتی اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم مَضَی الزَّمانُ و قلبی یَقولُ إِنَّکَ آتٍ من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم اگر گِلی به حقیقت عَجین آبِ حیاتی شبانِ تیره امیدم به صبحِ رویِ تو باشد و قَد تُفَتَّشُ عَینُ الحیوةِ فِی الظُّلماتِ فَکَم تُمَرِّرُ عَیشی و أنتَ حاملُ شهدٍ جوابِ تلخ بدیع است از آن دهانِ نباتی نه پنج روزهٔ عمر است عشقِ رویِ تو ما را وَجَدتَ رائِحَةَ الوُدِّ اِن شَمَمتَ رُفاتی وَصَفتُ کُلَّ مَلیحٍ کما یُحِبُّ و یَرضیٰ مَحامدِ تو چه گویم که ماورای صفاتی؟ اَخافُ مِنکَ و اَرجو و اَستَغیث و اَدنو که هم کمندِ بلایی و هم کلیدِ نجاتی ز چشمِ دوست فتادم به کامهٔ دلِ دشمن اَحِبَّتی هَجَرونی کَما تَشاءُ عُداتی فراقنامهٔ سعدی عجب که در تو نگیرد و اِن شَکَوتُ اِلی الطَّیرِ نُحنَ فی الوُکَناتِ   کلیاتِ ، غزلیات به‌ تصحیحِ محمدعلی فروغی، تهران: هستان، ۱۳۷۸، ص ۶۶۳ @TAMASHAGAH
به خُردان مفرمای کار درشت که سندان نشاید شکستن به مشت رعیت نوازی و سر لشکری نه کاری است بازیچه و سرسری نخواهی که ضایع شود روزگار به ناکاردیده مفرمای کار @TAMASHAGAH
. بوی هجرت می‌آید: بالش من پُر آواز پَر چلچله‌هاست. صبح خواهد شد و به این کاسهٔ آب آسمان هجرت خواهد کرد. باید امشب بروم. من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم. هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود. کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد. هیچ‌کس زاغچه‌ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت. من به اندازهٔ یک ابر دلم می‌گیرد وقتی از پنجره می‌بینم حوری - دختر بالغ همسایه - پای کمیاب‌‌ترین نارون روی زمین فقه می‌خواند. چیزهایی هم هست، لحظه‌هایی پراوج (مثلاً شاعره‌ای را دیدم آن‌چنان محو تماشای فضا بود که در چشمانش آسمان تخم گذاشت. و شبی از شب‌ها مردی از من پرسید تا طلوع انگور، چند ساعت راه است؟) باید امشب بروم. باید امشب چمدانی را که به اندازهٔ پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست، رو به آن وسعت بی‌واژه که همواره مرا می‌خوانَد. یک نفر باز صدا زد: سهراب کفش‌هایم کو؟ . هشت کتاب؛ دفترِ حجم سبز، تهران: طهوری، ۱۳۸۲، صص ۳۹۰ _ ۳۹۳ @TAMASHAGAH
ظالم آن قومی که چشمان دوختند زان سخن‌ها عالَمی را سوختند جان آنان که با بی‌خردی، چشم بر هم نهاده و با سخنان آتش‌‌افروز خود جهانی را می‌سوزانند، ستمگرند! @TAMASHAGAH
قلب من در آرامش حضور تو می تپد . آنجا و فقط آنجاست که می توانم در خانه ی امن تو باشم. سلام شبتون بخیر🌱✋
ز اندازه بیرون تشنه‌ام ساقی بیار آن آب را اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را من نیز چشم از خواب خوش بر می‌نکردم پیش از این روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد چشمش بر ابرو افکند باطل کند محراب را من صید وحشی نیستم در بند جان خویشتن گر وی به تیرم می‌زند استاده‌ام نشاب را مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را وقتی در آبی تا میان دستی و پایی می‌زدم اکنون همان پنداشتم دریای بی پایاب را امروز حالا غرقه‌ام تا با کناری اوفتم آنگه حکایت گویمت درد دل غرقاب را گر بی‌وفایی کردمی یرغو به قاآن بردمی کآن کافر اعدا می‌کشد وین سنگدل احباب را فریاد می‌دارد رقیب از دست مشتاقان او آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را ! چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو» ای بی‌بصر! من می‌روم او می‌کشد قلاب را   🍃 @TAMASHAGAH
گفت حق تعالی سی سال آینه‌ی من بود اکنون من آینه‌ی خودم. یعنی آنچه من بودم نماندم که من و حق شرک بود . چون من نماندم حق تعالی آینه‌ی خویش است اینک بگویم که آینه‌ی خویشم حق است که به زبان من سخن گوید و من در میان ناپدید بایزید بسطامی 📚 @TAMASHAGAH
المعانى لقمان به پسرش گفت:«تا وقتى كه به دانسته‌هاى پيشين خود عمل نكرده‌اى،در يادگيرىِ آنچه نمى‌دانى،خيرى نيست؛چرا كه مَثَل آن،مَثَل كسى است كه هيزمى را جمع كرده و يك بسته آن را بر مى‌دارد و در حالى كه ناتوان از حمل آن است،يك بسته ديگر بر آن مى‌افزايد». القلوب لقمان به پسرش گفت:«اى پسرم!از آنچه خداى متعال به تو آموخته،بهره ببر،و همانا از دانش،كسى بهره مى‌برد كه از آن پيروى كند،و كسى كه آن را بياموزد و رها كند،از آن سود نمى‌برد». لقمان @TAMASHAGAH
فقط از دریچه‌ی قلب هست که یک نفر میتواند درست همه چیز را ببیند چیزهای مهم از دیدِ چشم‌ها مخفی‌اند... 📕شازده کوچولو ✍ @TAMASHAGAH
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری ، همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری... دکتر علی شریعتی @TAMASHAGAH
گاه آدم، خود آدم، عشق است. بودنش عشق است.رفتن و نگاه کردنش عشق است. دست و قلبش عشق است. در تو عشق می جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی. بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده... 📚جای خالی سلوچ ✍ @TAMASHAGAH
اوست که از زبان تو سخن می‌گوید . اوست که جاری در لحظه های توست . اوست که نفس می‌بخشد و جان می‌بخشد اوست که باتو می‌بیند... اوست که می‌شنود در تو قلب تپنده عشق ، دوستتت داااااارم ای جان! @TAMASHAGAH
مومن واقعی ، اَمن است... @TAMASHAGAH
.هر کس خواهان صحبت کسی شد،آن خواستِ اوَّل را گویند و چون میل زیادت گشت و مفرط گشت، آن میلِ مفرط را گویند و چون ارادت زیاد شد و مفرط گشت، آن ارادتِ مفرط را گویند و چون محبت زیادت شد و مفرط گشت، آن محبت مفرط را می‌گویند. 📘 انسان کامل ✍ @TAMASHAGAH