eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
239 دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
4.7هزار ویدیو
91 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚 ساعت ۸ به وقت امام هشتم 💚 💚صلوات خاصه امام رضا «ع» 💚 🌷 اللهم 🌷 🌷 صل علیٰ 🌷 🌷عليِ بْنِ موسَی 🌷 🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ 🌷 التَّقيِ النَّقي و حُجَّتكَ 🌷 🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷 🌷ومَن تَحتَ الثَّريٰ 🌷 🌷 الصِّديقِ 🌷 🌷الشهید🌷 🌷صَلاةً 🌷 🌷كَثيرةً تامَّةً 🌷 🌷 زاكيةً مُتَواصِلةً 🌷 🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷 🌷 كَأَفْضَل ماصَلَّيْتَ عَلى🌷 🌷 أَحَدٍ مِن اَوْليائِك. 🌷 🌷صلوات الله علیک🌷 🌷و علی آبائك🌷 🌷وأوﻻدك🌷 💚♻️کاش میشد پر بگیرم تا حرم 💚♻️پیشِ سلطان پیشِ آقایِ کرم 💚♻️کاش دعوت میشدم با زائران 💚♻️در حرم پر میزدم با عاشقان 💚♻️کاش من راهم صدایم میزدی 💚♻️یک زیارت را به نامم میزدی 💚♻️کاش گردد این گدا پابوسِ تو 💚♻️بندهٔ عاشق تر و مخصوصِ تو 💚♻️درشبِ قبرم کنی من راخطاب 💚♻️میکنی آقا قدم‌ها را حساب 💚♻️باتوعاشق‌ترشدن عشقِ منست 💚♻️عشقِ زیبای شما رزق منست @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
📜 صلوات کبیرۀ فاطمیّه؛ تحفۀ عسکریّه علیهماالسلام ✍🏻 صلوات بر آن بانوی عرشی کیمیای احمری است که اول، وجود مصلّی را تجرید و تصفیه نموده و سپس او را به بالاترین درجۀ قرب ربوبی که الحاق به خاتم‌الانبیاء صلی‌الله‌علیه‌وآله است، می‌رساند. ✍🏻 این صلوات که اکسیر اعظم و تحفۀ عسکریّه علیه‌السلام است، همانا صلوات کبیرۀ فاطمیّه علیهاالسلام است که نزد عامۀ مردم شهرت ندارد. این متن عرشی از مُنشئات علمی امام حسن‌ عسکری علیه‌السلام تلقی می‌شود: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ الزَّكِيَّةِ حَبِيبَةِ حَبِيبِكَ وَنَبِيِّكَ وَأُمِّ أَحِبَّائِكَ وَأَصْفِيَائِكَ الَّتِي انْتَجَبْتَهَا وَفَضَّلْتَهَا وَاخْتَرْتَهَا عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ كُنِ الطَّالِبَ لَهَا مِمَّنْ ظَلَمَهَا وَاسْتَخَفَّ بِحَقِّهَا وَكُنِ الثَّائِرَ اللَّهُمَّ بِدَمِ أَوْلَادِهَا اللَّهُمَّ وَكَمَا جَعَلْتَهَا أُمَّ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَحَلِيلَةَ صَاحِبِ اللِّوَاءِ وَالْكَرِيمَةَ عِنْدَ الْمَلَإِ الْأَعْلَى فَصَلِّ عَلَيْهَا وَعَلَى أُمِّهَا خَدِيجَةَ الْكُبْرَى صَلَاةً تُكْرِمُ بِهَا وَجْهَ أَبِيهَا مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَتُقِرُّ بِهَا أَعْيُنَ ذُرِّيَّتِهَا وَأَبْلِغْهُمْ عَنِّي فِي هَذِهِ السَّاعَةِ أَفْضَلَ التَّحِيَّةِ وَالسَّلَامِ.¹ ✍🏻خدایا درود فرست بر صدیقه، فاطمۀ پاک، حبیبۀ حبیبت و پیامبرت و مادر دوستان و برگزیدگانت که او را برگزیدی و برتری دادی و بر سایر زنان عالَم اختیار کردی؛ خدایا تو منتقم او باش از کسانی که به او ظلم کردند و حقش را کوچک شمردند و خدایا تو خونخواه فرزندانش باش. ✍🏻خدایا همان‌گونه که او را مادر پیشوایان هدایت و همسر صاحب لواء و بزرگوار در ملأ اعلی قرار دادی، بر او و بر مادرش خدیجۀ کبری علیهاالسلام درود فرست؛ درودی که به واسطۀ آن روی پدرش محمد -درود خدا بر او و خاندانش- بزرگی یابد و چشم فرزندانش به آن روشن گردد؛ و بهترین سلام‌ها و تحیت‌ها را در این ساعت از طرف ما به ایشان برسان. ✍🏻 باری این صلوات شریفه، مشحون² از اسرار عجیبه، معارف عالیه و خواص غریبه است و بی‌شک اهلش با ظرافت روحی بدان نائل خواهند شد؛ و در میان ادعیۀ مأثوره، از جلائل دعوات و خزائن قُرُبات محسوب می‌شود. 👈🏻 در این متن نورانی به همۀ منسوبین حضرت زهراء علیهاالسلام اشاراتی شده است که این مطلب دلالت بر جامعیّت خاصّۀ این صلوات دارد؛ از این رو تصدیق وجودی امورات در بَطن این تحفۀ آسمانی مندرج است. اینکه متن شریف مصدّر³ به اسم صدیقه شده است، خود فتح بابی به این معنا خواهد بود. 👈🏻 در نهایت مهم‌ترین اثر این صلوات این باشد که مداومت و استمرار به خواندن آن سِرّ خفیّه، انسان را لطافت می‌بخشد. 👈🏻 و موجب می‌شود که با لطافت سِرّی خویش، با سِرّ لطیفۀ خاتم صلی‌الله‌علیه‌وآله که وجود پُرنور حضرت زهراء علیهاالسلام است، مرتبط شود و با این ربط، اصل‌الاصول که توحید باشد تأمین می‌گردد. 📔 تسبیح کوثر، اثر استاد محقق حاج‌آقای موسوی دام‌ظلّه‌الوارف، ج۲، ص۱۳۸ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ۱. مصباح المتهجد: ج۱، ص۴۰۱. ۲. یعنی مملو و پُر. ۳. یعنی آغاز شده. صلوات الله علیه @Tobeh_Channel
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۹ و ۱۰ یک هفته گذشت وچه سخت وطاقت فرسا گذشت,علی ازبیمارستان مرخص شد و با اینکه زخمش هنوز خوب نشده بود از پا ننشست وشب وروز در تلاش بود تا ردی از عباس پیدا کند.اما هرچه جستجو میکرد کمتر ردی از عباس وربایندگانش,پیدا میکرد, اما مطمئن بودیم که کار کار اسراییل و شیاطین یهودیست. بچه ها هرروز بهانه ی عباس رامیگرفتند وزینب این دختر حرف گوش کن من ,مدام بهانه های مختلف میگرفت وگریه سرمیداد ومن میدانستم انتهای تمام گریه ها به نبودن عباس ختم میشود....خدایاااا توکه یک بار مرا با ربودن عزیزانم امتحان نمودی, ایا هنوز ابدیده نشدم که دوباره گرفتار درد هجرانم نمودی؟؟ زهرا با یاداوری دوران کودکی واسارتش درچنگال صهیونیست وازادی اش به دست قدرتمند مجاهدان ایرانی,مدام به من و بچه‌ها امید میداد که عباس برمیگردد و بااطمینان میگفت باید از حاج قاسم بخواهیم, کمکمان کند....این دخترک شیرین زبان وباهوش ,انقدر گفت وگفت که من متقاعد شدم ,گره کور این اسارت فقط به دستان ابوالفضلی ,حاج قاسم ونیروهای شجاعش بازمیشود.. پس با علی صحبت کردم و برای عزیمت به ایران اعلام امادگی نمودم,تا از نزدیک به محضر حاج قاسم برویم وعقده دل واکنیم وبه مدد این مرد الهی,عباس را پیدا کنیم.. سوار هواپیما شدیم به مقصد ایران_تهران, داخل هواپیما بچه ها مدام حرف از حاج قاسم میزدند,انگار مطمین بودند که دست عباس ,برادرشان بامعجزه ی دستان حاج قاسم در دستشان قرارمیگیرد,حسن و حسین مدام از شکل وشمایل حاج قاسم میپرسیدندومن عکس سردار را که مثل گنجی گرانبها داخل گوشیم نگهداری میکردم را نشان آنها دادم,یکدفعه حسن وحسین با دیدن عکس باهم گفتند: _من هم ازاین لباسها میخوام.... علی به هردوشان چشمکی زد وگفت: _ای به چشم...سربازان کوچک امام زمان... ازاین لباسهاهم براتون میخرم. قرارشد به محض رسیدن به ایران به سمت حرکت کنیم,چون من خیلی دوست داشتم انجا زندگی کنم ,اخه تجربه ی چند سال زندگی دربین یهودیهای صهیون وترسی که یهودیا از ایران خصوصا مردم شهرقم داشتند باعث میشد که من برای زندگی در قم ترغیب بشوم.علی جوری برنامه ریزی کرده بود که ما درقم مشکلی نداشته باشیم ویک خانه قدیمی و ساخته شده به سبک ایرانی اسلامی,برایمان فراهم کرد وحتی برای همه مان شناسنامه ایرانی هم گرفت ونام خانوادگی مارا گذاشت ,نجفی, اخه ما ساکن نجف بودیم دیگه.... یک هفته ای طول کشید تا درخانه جدیدمان مستقر شدیم,هرشب تا صبح خواب به چشمام نمیامد وتا چشم روی هم‌ میگذاشتم, مدام صدای کودکی درتاریکی رامیشنیدم که من را صدا میزد ومیگفت:_مامان.... یک روز دم دمهای عصر علی با دودست لباس پسرانه که شبیه لباسهای مدافعان حرم ایرانی ,مثل لباسهای سردار سلیمانی به خانه امد,حسن وحسین باشوقی فراوان لباسها رابرتن کردند ویک دفعه زینب زد زیرگریه وباز بهانه ی عباس راگرفت, ناخوداگاه این گریه ,بغض همه‌مان را شکست, زهرا زینب رابه بغل میفشرد و دلداریش میداد که علی گفت: _گریه نکنید بچه ها,یه خبرخوب دارم براتون, قرارشده همه مان باهم بریم پیش حاج قاسم و... با هیاهوی بچه ها ،علی نتوانست بقیه ی حرفش رابزند,برای بچه ها طوری جا افتاده بود که رفتن پیش حاج قاسم,مساوی است با پیدا شدن عباس... بچه ها توحال خودشان بودند,روکردم به علی وگفتم: _راست راستی میریم پیش حاج قاسم؟!! 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💢به مناسبت یادواره شهیدان فولادفر ، امروز در گلزار شهدای شیراز 💠شهید سعید ابوالاحرار تازه از جبهه برگشته بود، برای اعزام مجدد به بسیج آمده بود. در آن اعزام، مشکلی پیش آمد که نیروها مجبور شدند حدود 48 ساعت در بسیج بمانند تا هماهنگی‌های اعزام گروه آنها انجام شود. سعید خیلی کم با کسی صمیمی و اُخت می‌شد. اما در همین دو روزی که آنجا بود "کریم فولادفر " را پیدا کرد. اولین‌بار بود که همدیگر را می‌دیدند. اما سعید علاقه و محبت عجیبی نسبت به کریم پیدا کرد، به حدی که وقتی راه می‌رفتند، کنار هم شانه‌به‌شانه هم، حتی دست در گردن هم راه می‌رفتند. انگار با هم رفاقتی دیرین دارند. اُنس عجیبی بین این دو ایجاد شده بود، یک حالت دلدادگی که برای من که چندین سال بود با سعید آشنا بودم خیلی عجیب و ندیده بود. فقط می‌دانستم سعید یک پله بالاتر از ما را می‌دید و خوب و سریع افرادی را که هم سنخ خودش بودند را پیدا می‌کرد. این راز برای من بود، تا زمانی که شنیدم هر دو با هم با یک خمپاره شهید شده‌اند و قبرهایشان شانه‌به‌شانه هم، چسبیده هم برای ابد قرار گرفت. محمد کریم فولادفر 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد کریم فولادفر🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄═﷽═┄ ✍🏻چرا برخی توجه ندارند وقتی به مجلس امام حسین علیه السلام می‌روند یاگریه وتوسل دارند فقط خواسته های مادی نداشته باشند، بلکه حوایج اخروی، لقای الهی،، معرفت نفس را ازخداوند درخواست کنند. 📔مطلع معرفت نفس ص۵۹ @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️ *قرار شبانه با مولای غریبمان💚* *بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد...* *دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد...* *💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠* *🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸* *⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜* *ترجمه:* *خدايا گرفتارى بزرگ شد، و پوشيده بر ملا گشت، و پرده كنار رفت، و اميد بريده گشت، و زمين تنگ‏ شد، و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى، و شكايت تنها به جانب تو است، در سختى و آسانی تنها بر تو اعتماد است، خدايا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى، و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى، پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك‏ همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر، اى محمّد و اى على، اى على و اى محمّد، مرا كفايت كنيد، كه تنها شما كفايت‏ کنندگان منيد، و ياریم دهيد كه تنها شما ياری كنندگان منيد، اى مولاى ما اى صاحب زمان، فريادرس، فريادرس، فريادرس، مرا درياب، مرا درياب، مرا درياب، اكنون، اكنون، اكنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، اى مهربان‏ترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او.* *💠دعــای ســـلامتی* *امــام زمــــان(عج)💠* *⚜"اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن، صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ، فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ، وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً، حَتَّی تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا"⚜* *⛅️اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجُ⛅️* @Tobeh_Channel ❄️🌧️❄️🌧️❄️🌧️❄️
‌‌‏ ‌‌‏ ﷽✨✨✨✨✨✨✨﷽ 💌سر آغاز هر نامه نام خداست که بی نام او نامه یکسر خطاست💌 💓الهی روزمان را با عطر نام و یاد تو آغاز می کنیم 💓و تو را صدا می کنیم با نامهای نیکویت ... 💚یا اَللهُ یا رَحْمنُ ❤️یا رَحیمُ یا خالِقُ 💚یا رازِقُ یا بارِیُ ❤️یا اَوَّلُ یا آخِرُ 💚یا ظاهِرُ یا باطِنُ ❤️یا مالِکُ یا قادِرُ 💚یا حَکیمُ یا سَمیع ❤️ُیا بَصیرُ یا غَفورُ 🔆 🔆 💔 درد ما از هجر یوسف کمتر از یعقوب نیستـــــ... او پســر گم کـــرده بود و ما پدر گم کرده ایم... 😭 ❤️سلام امام زمانم❤️ 💚سلام مهدی جان💚 ... حتما گناه باعث دوری ما دوتاست آری منم دلیل تمام فراق ها😭😔 ؟؟💔😔 💚 🧡 🌸سلام صبح آدینه تون مهدوی🌸 📤بانشرمطالب در فراگیری معارف مهدوی سهیم باشیم اگر یک نفر را به او وصل کردی برای سپاهش تو سردار یاری 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷🕊🍃 هر که شد گمنام‌تر زهرا(س) خریدارش‌ شود بر درِ این‌ خانه از نام‌ ونشان‌ باید‌ گذشت 🕊 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
♥️ ظهورت حال همه چیز را خوب می‌کند حال عاقبت من گناهکار را، حال دنیای پر ظلم را، حال روزگار پر درد را حال مشتاقان شما را، در هر حال دعاگوی سلامتی و ظهورتان هستم 🌤أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪَ ألْـفَـرَج🌤 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ شبهه چه فرقی کرد؟ قبل از انقلاب دست شاه را می‌بوسیدن، بعد از انقلاب دست امام خمینی !! ✅ پاسخ حجت‌الاسلام دکتر را بشنوید ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... 👈پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @Shobhe_ShenaSi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 مگه نمی‌گفتن مردم از دین، زده شدن؟! 👈 استقبال پرشور و زیبای مردم اراک از برنامه‌ی روز گذشته‌ی "محفل" رو ببینید و بفرستین برای اونایی که چنین ادعای اشتباهی دارن 👇هنر جنگ شناختی .. عضو شوید👇 @iwebnevis
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 بسیار مهم ✔️ استدعا دارم تا آخر ببینید 🔻افشای شیخ قمی از ناگفته‌های سّری از مرگ پروژه هوش مصنوعی در جهان به واسطه عملیات طوفان_الأقصى ✍ نبینی ضرر کردی ✅ الحق که فلسطین کلید رمزآلود ظهور است
نوشته پشت پیراهن یک نظامی صهیونیست: با زدن یک زن باردار شما با یک تیر دو نشون میزنی! ‌#فلسطین
🔴 امروز سالگرد شهادت روحانی مبارز و مجاهد، آیت الله سید حسن مدرس است. نمایندگانی که اکنون بر کرسی مجلس تکیه زده اند و آنان که قصد دارند در آینده نزدیک بر این مسند بنشینند با خود تأمل نمایند که چه اندازه از حریت، شجاعت، دینداری و فقاهت، غیرت، تهذیب نفس و بی اعتنایی به دنیا، تدبیر و تیزهوشیِ این الگوی مثال زدنی را در وجود خود متبلور می بینند؟ ❌ مبادا جایگاهی را اشغال کنیم که موجب شود دربهای دوزخ به رویمان گشوده شود. ✍ مریم اشرفی گودرزی ☑️ به وارد شوید. @PastoyeFarhangVaSiyasat
در :👇 💥یکی از ویژگی‌های بارز شهید مدرس در سخن وی مبنی بر همراهی دیانت و سیاست متجلی شد. رهبر معظم انقلاب در این رابطه اظهار کردند: «این‌که ما می‌گوییم سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست - که مرحوم مدرّس حرف درستی زد و امام آن را تأیید کرد - معنای واضحی دارد؛ اما یک روی دیگرش این است که سیاست ما باید دیندارانه و پرهیزگارانه باشد. هر کار سیاسیای خوب نیست. بعضی کسان هستند که به کار سیاسی، فقط مثل یک کار سیاسی‌ای که هیچ گرایشی به دینداری ندارد، نگاه می‌کنند. هدف این است که این کار، سیاسی پیش برود. این درست نیست؛ کار سیاسی باید متدیّنانه باشد». (بیانات در دیدار رئیس جمهوری و اعضای هیئت دولت‌ ۱۳۸۰) 💥شهید مدرس ویژگی‌های منحصر بفرد دیگری داشت که در کلام رهبری می‌توان آنها را یافت: «مدرس خصوصیت عمده‌اش این بود که هیچ عامل ارعاب و تهدید و تطمیع و فریبگری در او اثر نمی‌کرد. همان وقتی که علی‌الظّاهر فضا را بر ضد او آن‌چنان متشنج کرده بودند که علیه‌اش شعار می‌دادند، او ایستاد و حرف خودش را زد». (بیانات در دیدار کارگزاران حج‌ ۱۳۷۸) 💥«اگر کسی هم مثل مرحوم مدرس رضوان‌ اللَّه‌ علیه، سرسخت بود، کتکش می‌زدند، محبوسش می‌کردند، تبعیدش می‌کردند و بعد هم به دست قلدری مثل رضاخان، بادهان روزه، در ماه رمضان، شهیدش می‌کردند». (بیانات در خطبه‌های نمازجمعه ۱۳۷۳) روزی یکی از دوستان مدرس طلبه ‏ای را نزد مدرس آورد تا سید حجره‏ ای در مدرسه سپهسالار جهت تحصیل به وی بدهد، دوست سید ضمن معرفی طلبه به مدرس گفت: این آقا از آقازاده های شیراز است. مدرس نگاهی به سر و وضع طلبه انداخت و گفت: آقا شیخ این آقازاده طلبه نمی ‏شود بی ‏خود حجره را اشغال نکند. شیخ عرض کرد: آقا چطور شما این فرمایش را می‏ فرمائید؟ پدرش فلان مجتهد است. مدرس گفت: ایشان قبا و لباده ‏اش دکمه قیطانی دارد فقط وقتش صرف باز و بسته کردن این دکمه ‏ها می‏ شود وقت درس خواندن ندارد!  مدرس از پدرش نقل می ‏کند که پدرم بما می‏ فرمود: یاد بگیرید در شبانه روز به یک وعده غذا قناعت کنید و پوشاک خود را تمیز نگاه دارید تا در قید لباس نو نباشید. او اجداد ما را سرمشق عبرت قرار می ‏داد و می‏ گفت: حلم و بردباری را از جد بزرگوارمان رسول خدا (ص) بیاموزیم، شهادت و قناعت را از جد طاهرین علی علیه ‏السلام و تسلیم ناپذیری در برابر زور و ستم را از جد شهیدمان سیدالشهداء (ع) بیاموزیم. پدرم همیشه می‏ گفت: کسی که به افراط عادت نکرده در برابر زور تسلیم نمی ‏شود. 💥زندان، تبعید، شهادت در سال ۱۳۰۵ مدرس مورد سوءقصد قرار گرفت اما جان سالم به در برد. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، آرای مدرس را حذف کرد تا مانع ورود وی به مجلس شود. پس از این بود که راه برای دستگیری و تبعید مدرس برای رضاخان هموار شد. مدرس در سال ۱۳۰۷ دستگیر و به شهرهایی همچون دامغان، مشهد و نهایتاً خواف تبعید شد. مدرس پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به کاشمر تبعید شد تا نقشه شوم رضاخان مبنی بر قتل سیدحسن مدرس عملیاتی شود. غروب دهم آذرماه سال ۱۳۱۶ مصادف با ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ قمری عاملان رژیم پهلوی به نام‌های جهان سوزى، خلج و مستوفیان وارد خانه مدرس شدند. آنها ابتدا قصد داشتند با چای مسموم مدرس را از پای درآورند اما نهایتاً در حین نماز او را با انداختن عمامه به دور گردنش به شهادت رساندند. ، منبع: مردان علم در میدان عمل، ج 1 منبع: خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)
  (۱۲۴۹ش-۱۳۱۶ش) فقیه و سیاستمدار شیعی بود. مدرس از علمای اصفهان در دوران مشروطه بود که به حمایت از مشروطه‌خواهان پرداخت. وی در دوره دوم مجلس، از طرف فقها به‌عنوان یکی از مجتهدانی تعیین شد که طبق قانون اساسی مشروطه می‌بایست بر هماهنگی مصوبات مجلس با شرع اسلام نظارت داشته باشند. او از دوره سوم تا دوره ششم نیز برای چهار دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی بود. در دوره جنگ جهانی اول، کمیته دفاع ملی را تشکیل داد و به قم مهاجرت کرد. سید حسن مدرس با اقدامات رضاخان مخالفت می‌کرد. رضاخان او را تبعید کرد و به شهادت رساند. ۱۰ آذر در جمهوری اسلامی ایران، به مناسبت شهادت او، به نام «روز مجلس» نامگذاری شده است.
🌷 مدرس در آیینه کلام امام خمینی امام خمینی (ره) مکرر از مرحوم مدرس به عنوان نمایندۀ واقعی مردم و حامی استقلال، امانت دار ملت و مبارزه گر با قلدران روزگار خود یاد می کند و در سخنانش می فرماید: «شما ملاحظه کرده اید، تاریخ مرحوم مدرس را دیده اید؛ یک سیّد خشکیدۀ لاغر (عرض می کنم با لباس کرباس)… یک همچون آدمی در مقابل آن قلدری که هرکس آن وقت را ادراک کرده می داند، که زمان رضا شاه غیر از زمان محمد رضا شاه بود، آن وقت یک قلدری بود که شاید تاریخ ما کم مطّلع بود، در مجلس در مقابل او آن طور ایستاد. یک وقت رضا شاه گفته بود: سید چه از جان من می خواهی؟ گفته بود: می خواهم که تو نباشی، می خواهم تو نباشی». 🌷به شهید مدرس تا آخرین لحظه عمر خود مستأجر بود، وقتی به تهران آمد دو منزل به او پیشنهاد شد که ایشان ارزان‌ ترین خانه را انتخاب کرد، او حقوق خود راصرف خرید کتاب برای کتابخانه مجلس وساختن بیمارستان می‌کرد. مدرس نسبت به افراد زورگو با قدرت و از بالا صحبت می‌کرد. مدرس از آخوند‌هایی که در خانه بنشیند و مریدها بیایند و دست‌بوسی کنند و به هیچ یک از ماجراهای جامعه کار نداشته باشند نبود، دشمن از خر مقدس‌ها و آخوندهایی که سکوت کنند و به هیچ چیزی کار نداشته باشند خوشش می‌آید.... نفس, مدرس:👇 مدرس از همان آغاز حركت از اصفهان می‌دانسته كه با مسائل بزرگ و مخاطراتی روبروست لذا قبل از سفر، وصیت نامه اش را می نویسد... هنگامی كه به تهران می رسد، دو خانه، یكی دو اطاقه با اجارة ماهی 30 ریال و دیگری سه اطاقه با اجارة ماهی 35 ریال به وی عرضه می‌كنند. مدرس منزل دو اطاقه را انتخاب می‌كند. از او سئوال می‌كنند: «آیا مبلغ 5 ریال صرفه جویی می‌كنی؟» جواب می دهد: «بلی، آنچه استقلال و آزادی و عقیده را از بین می‌برد، احتیاج است. من نمی‌خواهم محتاج كسی باشم. باید برنامه زندگیم را طوری تنظیم كنم كه محتاج به كسی نشوم و این زبان تند و تیزم آزاد باشد.» 💥چك دولت انگلیس برای :👇 یك شب نیمه های شب یك مرد خارجی با یك مترجم به منزل مدرس آمدند. شخص خارجی شروع به صحبت كرد و دیگری هم ترجمه می نمود و معرفی كرد كه, آقا! ایشان نمایندة دولت انگلیس هستند. یك چك سفید برای شما آورده‌اند كه مبلغ آن را هر طور می‌خواهید بنویسید و به هر طریق كه می خواهید خرج كنید...مدرس گفت: «این چك چیست؟» جواب داد: «آقا! چك كاغذی است كه می‌نویسند و می‌برند در بانك، آنجا امضا می‌كنند و هر مبلغی كه در آن نوشته از بانك می‌گیرند.» مدرس گفت: «چرا حالا (نصف شب) آوردی؟» جواب داد: «ما شنیده بودیم شما پول نمی‌گیرید؛ حالا نصف شب چك را آوردیم.» مدرس اظهار داشت: «نه، هر كه به شما گفته بی خود گفته. من پول می‌گیرم منتهی به این صورت نه. اولاً، باید طلا باشد آن هم بار شتر و در میان روز روشن و بعد از نماز در مدرسة سپهسالار با شتر بیاورند. در این صورت می‌گیرم و هیچ اشكالی ندارد. » وقتی پاسخ را ترجمه می‌كند، نماینده یا سفیر می‌گوید: «مدرس می‌خواهد آبرو و حیثیت سیاسی ما را در تمام دنیا ببرد.» در نتیجه بلند می‌شوند و می‌روند...👌 انتخاب كنید:👇 یك روز وقتی كه از مجلس به خانه بازگشت، عده‌ای از مردم به منزل مدرس ریخته و با سر و صدای زیاد گفتند: آقا! این چه لایحه‌ای بود كه امروز تصویب شد؟ مصلحت است.... مدرس پاسخ داد: اگر بیست رأس اسب و الاغ و یك آدم را در مجلسی جمع كنند و از آنها بپرسند كه ناهار چه می خورید، جواب چه می‌دهند؟... "همه گفتند: جو." گفت: آن یك نفر هم ناچار است سكوت كند. این وكلایی كه شما انتخاب كرده‌اید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب كنید... گردآوری: ع .رضوانی
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۱ و ۱۲ علی با لبخندی برلباش گفت: _اره دیگه,هماهنگی کردم قرارشده هفته اینده,یه روز بهمون خبر بدهند,تا بریم‌خدمت سردار,اخه الان سردار سوریه است وبعدشم عراق میرود وقراره بعداز اینکه ازماموریتش برگشت ,هماهنگی کنن وما بریم از نزدیک ببینیمش... دل توی دلم نبود ,تا به این فکر میکردم که قراره با چه انسان وارسته ای دیدارکنم,هول و ولا برم میداشت وگاهی دلشوره عجیبی به تنم مینشست...نمیدونستم این دلشوره برای چی هست؟اما بود... بچه ها هم ازشوق دیدار حاجی لبریز بودند, اخه خیلی وقتا من داستان دلاورمردیهای حاج‌قاسم و سربازانش را لالایی درگوششان میخواندم,برام مهم نبود که من عربم و او عجم, برام مهم بودکه اوهم پهلوانیست مثل حضرت عباس ع,دلاورمردیست که به داد ناله‌ی مظلومان دنیا میرسد وبرایش مهم نیست این ناله از عراق باشد,یمن باشد سوریه باشد لبنان باشد و...او درخدمت به مظلومان پیش قدم بود وچشم امید تمام شیعیان زجرکشیده ی دنیا بود ,او علمداری ست که تن تمام یهودیان صهیونیست رامیلرزاند .....کاش وای کاش این هفته به ساعتی مبدل میشد ودیدار نزدیک میگشت..... سحرگاه جمعه بود ,برای خواندن نماز آهسته, از جا بلند شدم,علی دررختخواب نبود,دیگه به این رفتنهای گاه وبیگاه و بی‌موقع علی عادت کرده بودم وهروقت اعتراض میکردم میگفت _یک سرباز امام زمان, روز وشبش یکیست وهمیشه باید آماده خدمت ودرحال خدمت باشد. زهرا رابیدار کردم وباهم نمازخواندیم.خوابم نمیبرد,دعای ندبه را برداشتم ومشغول خواندن شدم...دعا را که تمام کردم,دوباره دلشوره ای خوره وار به جانم افتاد.گوشی رابرداشتم وبه علی زنگ زدم,مشترک مورد نظر خاموش میباشد....دلشوره ام بیشتر شد... یعنی چی؟؟امکان نداره علی گوشیش خاموش باشه....اصلا اینموقع صبح کجا رفته؟؟خداااا.... مثل مرغ سرکنده داخل خونه راه میرفتم, زهرا هم بیداربود وانگار نگرانی من هم به اون سرایت کرده بود,مثل یک کدبانو رفت داخل اشپزخانه تا برای راحتی اعصابم دم نوش گاوزبان برام بیاره... نشستم روکاناپه انتظار وتلویزیون را روشن کردم..... با دیدن صفحه ی تلویزیون همه چی دستم اومد,بی وقت رفتن علی،گوشی خاموشش... نه نه...امکان نداره....خدااااا... توحال خودم نبودم,صفحه ی تلویزیون‌جلوی چشمام, کدر وکدرتر میشدوناله ی من بلند وبلندتر...از صدای گریه ام,زهرا خودش را به من رساند,درست است فارسی رانمیتوانست صحبت کند اما عکس روی صفحه تلویزیون وعبارت قرانی زیرش از هر زبان الکنی گویا تر بود....نگاه کردم به زهرا....وای من ،حال دخترم خیلی بدتر از من بود...نباید میشکستم...اگر من فرومیریختم بچه هایم نابود میشدند.... زهرا را محکم به اغوشم گرفتم وفشردم.... گریه نکن زهرا....گریه نکن عزیزم....دل من هم شکسته....باورم نمیشه.....سردار پر کشید ورفت.....همیشه فکرمیکردم ,سردار شیعه تا ظهور مولا هست ودررکاب مولا جانفشانی میکنه.... اختیار از کف دادم وبرسروصورتم زدم وشروع کردم به واگویه: _آقا نیامدی.....مولا دیرکردی....انقدر امدنت طول کشید که سردار سپاهت راکشتند...آقا بیاااا,به جان مادرت زهرا بیاااا ,بیا وانتقام خون به ناحق ریخته ی حاج قاسم رابستان.... زهرا هم با من هم ناله شده بود, _عموو....کجا رفتی...عمو.... از صدای شیون ما ,حسن وحسین وزینب هم بیدارشده بودند,وقتی متوجه حضورشان شدم که کار از کار گذشته بود وهرکدام یک طرف زانوی غم دربغل گرفته بودند و زار میزدند....انگار این خانواده عزیزترینش را از دست داده بود...انگار دنیا یکی از اولیایش را از دست داده بود....غم عروج حاج قاسم, غم از دست دادن عباس را از یادم برده بود. خداااا....چراااا....اخربه چه گناهی؟؟؟………… 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۱۳ و ۱۴ عصر جمعه علی باچشمهایی قرمز وپف کرده به خانه امد,تا درهال راباز کرد بچه ها به سمتش حمله کردند. حسن وحسین باهم دادمیزدن: _بابا حاج قاسم راکشتند... علی خم شد وبچه ها راتوبغلش گرفت و همه باهم زار زدیم....خونه که نبود ماتم‌سرا شده بود,نه من ,حتی بچه ها وعلی هم نبود عباس را فراموش کرده بودیم وحالا فقط پرکشیدن سردار دلهامون ,دلمان را عزادار کرده بود. یادم میاد روز,تشیبع سردار,قم قیامت کبری شده بود,جمعیت از هر طرف سرازیر بود , انگار تمامی نداشت....عشق سردار تودل همه لونه کرده بود,کوچک وبزرگ ,کودک و پیر همه وهمه برسروسینه زنان دنبال‌ ماشین حامل پیکر مقدس سردار راه افتاده بودند,زمین وآسمان,ایران وجهان عزادار شده بود... پیکر سردار که در دیدم قرارگرفت بلند فریاد زدم: _کجا سردار؟هنوز زود بود که پربکشی,مگه ندیدی که مهدی زهراس تنهاست,میخواستم پسرهام رابیارم محضرت تا درمکتب پراز نورت درس شجاعت بگیرند.... وناخوداگاه همراه جمعیت تکرار میکردم: سردار دلها،خدانگهدار ای ارباٍ ارباً,خدانگهدار ای یار رهبر،خدانگهدار مالک اشتر،خدانگهدار مدافع یاس،خدانگهدار شبیه عباس،خدانگهدار ای فخر کرمان،خدانگهدار ای شیر ایران،خدانگهدار أعجوبه ی قرن،خدانگهدار راهت چو روشن،خدانگهدار ای خارِچشم دشمنان,خدانگهدار شد سوگوار تو جهان،خدانگهدار مدافع حریم زینبی،خدانگهدار ای عاشق مولا علی،خدانگهدار منتقم تو، یوسف زهراس سرباز مهدی،خدانگهدار . وقتی به خودم امدم که زینب وزهرا در آستانه‌ی بیهوش شدن بودند اخه این درد زیادی بزرگ بود حتی,برای این بچه ها که تمام امیدشان به نفس حق سردار بود.... زندگی سخت وتلخ وگزنده شده بود,همه سردرگم بودیم ,یک ماهی از مستقرشدنمان درایران گذشته بود,سردار که به ملکوتیان پیوسته بود وامید ماهم برباد رفته بود , علی صبح زود به مأموریتی چندروزه رفت, دوباره من بودم وبچه ها که بهانه هایشان شروع شده بود ,نزدیک اذان ظهر خوابم برد دوباره کابوس گریه ی عباس را دیدم اما اینبار ,عباس ،من راصدانمیزد,مدام میگفت عمووو ومن با یقین قلبی میدانستم که منظورش حاج قاسم است.به سرعت از خواب پریدم,دریک آن تصمیم را گرفتم,باید از اول همین کار رامیکردم. گوشی رابرداشتم وشماره جدید علی را گرفتم, اخه از عراق که به ایران امدیم به ماگفتند که ازسیمکارتهای قبلی استفاده نکنیم ,البته برای امنیت خودمان گفتند. اما عباس شماره من وعلی راحفظ بود,دلم نمیامد سیمکارت را خاموش کنم.پس سیمکارت‌ها را دادیم دست,همرزمان و یا بهتر بگم همکاران علی درعراق وانها هم قول دادند ,همیشه روی گوشی وروشن باشند که اگر احیانا عباس ,تماس گرفت, متوجه شوند وما سیمکارت جدید ایرانی گرفتیم. هرچه زنگ میخورد ,علی گوشی را برنمیداشت که بالاخره با اخرین زنگ صدای خسته علی درگوشی پیچید: _الو...جانم سلما...چی شده؟ من : _علی تا کی مأموریتی؟ علی: _صبح که بهت گفتم,احتمالا چهارروز طول میکشه.. من: _چهارروز که دیره....علی ....توگفتی ایران برای ما امنه درسته؟ علی: _خوب الان هم میگم ,امن امنه...مگه اتفاقی افتاده؟ من: _نه ,اجازه دارم یه سفر یک روزه با بچه ها بریم؟ علی: _سلما,توکه جایی را نمیشناسی,بزارخودم بیام بعد باهم,هرجا دلت خواست میبرمت.. من: _نه نه ...دیر میشه...عباس الان کمک خواسته.. علی: _سلما دوباره کابوس دیدی؟بزار خودم بیام باتحکم وخیلی محکم گفتم: _علی ....ربطی به کابوس نداره...من باید برم...زود برمیگردم...قول میدم احتیاط کنیم...قول میدم سالم برگردیم...یادت رفته من چه بلاهایی رااز سر گذروندم... وبا ناامیدی گفتم , _علی....جان حاج قاسم اجازه بده... علی انگار که پشت گوشی مستأصل شده بود گفت: _سلما,اسم کسی رااوردی که خیلی‌ سنگینه... باشه مراقب باشین,هرجا میخوای بری,برام پیامک کن...هرجا مستقر شدی ,ادرسش رابفرست,هروقت برگشتین , من را باخبرکن,یه شماره هست برات میفرستم مال اقای محمدی ست اگر با مشکلی مواجه شدی بهش زنگ بزن , هرمشکلی باشه ,رفعش میکنه... بااجازه دادن علی,لبخندی رولبم نشست وگفتم: _ممنون,جای خوبی میرم,بی خطره,الان بهت نمیگم اما به مقصدرسیدیم باهات تماس میگیرم. گوشی راقطع کردم,باید بلیط میگرفتم,شماره دفتر آژانس‌های هوایی جلوم بود وبا نام خدا شماره راگرفتم... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر بپرسی کِی بمیرم با چه ذکری در کجا؟ پاسخ آید در محرم ، یا حسین ، کربلا 💚
🍃🍃🍃💫اَللّٰهُمَّ💫🍃🍃🍃 🍃🍃💫عَجِّل💫🍃🍃 🍃💫لِوَلیِکَ الفَرَجْ💫🍃 🕋فصل دوم 🕋رمان جذاب 🕋قسمت ۷ و ۸ به سرعت چادرم رابه سرکردم وخودم را جلوی در رساندم,دررابازکردم وبدون اینکه متوجه باشم وسلام علیکی کنم ,گفتم: _ابومحمد...از علی چه خبر؟ازظهر رفته , هنوز نیامده.. ابومحمد همینطور که سرش پایین بود گفت: _سلام همشیره,ابوعباس(به علی میگفت ابوعباس)حالشون خوب هست,خداراشکر خطر رفع شده,من امدم شما وبچه ها را به جای امنی ببرم... خدای من ,این چی میگفت,خطررر؟!مگه چه اتفاقی برای,علی وعباس افتاده؟زانوهام شل شد وهمون جلوی در,روی زانو نشستم وگفتم: _مگه چی شده؟علی رفت که زود برگرده, عباس کجاست؟ ابومحمد درحالی که اشاره به من میکردتا لیوان اب را از دست زهرا بگیرم گفت:_اصلا نترسید,یه سوءقصدبود که نافرجام موند, شما برید اماده بشید ووسایل مورد نیازتان رابردارید واشاره کرد به ماشین پشت سرش وادامه داد: _داخل ماشین منتظرتان هستم,برای اینکه خدای نکرده به جان شما وبچه هاتون گزندی وارد نشه باید به یه جای امن برویم, احتمال داره خونه شما شناسایی شده باشه.مستقرکه شدیم ,همه چی را براتون تعریف میکنم. یه حسی ته دلم میگفت,یک اتفاق بد افتاده وابومحمد داره دست دست میکنه وبه من نمیگه....خدای بزرگ...من دیگه طاقت اینهمه بلا وآزمایش راندارم....جان علی وعباسم رابه توسپردم..چمدانهایی را که بسته بودیم تا از نجف بریم ,ابومحمد داخل ماشین گذاشتشان وبچه ها را هم آماده کردم وبرای اخرین بار به خونه ام ,خونه ای که مملو از خاطرات ریز ودرشت من وعلی وبچه ها بود,نگاهی انداختم.درها را قفل کردم وسوار ماشین ابومحمد شدیم.. ابومحمد نزدیک خانه خودش درمنطقه ای که اکثرا نظامیها باخانواده شان زندگی میکردند, خانه ای را نشانمان داد وهمینطور که پیاده میشد گفت: _فعلا به طور موقت وخیلی کوتاه اینجا میمانید, اینجا الان امن هست ,بفرمایید.. خانه کوچک ودوخوابه ای بود با وسایل مورد نیاز یک خانواده...وارد هال که شدیم, چمدانها را وسط هال رها کردم وگفتم:_ابومحمد تورا به جان مولاعلی ع که همجوارش هستیم ,قسمت میدهم,حقیقت رابگو من طاقت هرچیزی را دارم,من سربریدن پدرومادرم را جلوی چشمام دیدم وطوریم نشد,الان راستش رابگو چه برسر علی وعباسم امده...بگو ,این پنهان کاری بیشتر اذیتم میکند... با اشاره ابومحمد,به زهرا گفتم بچه ها را داخل یکی از اتاقها ببرد وسرگرمشان کند. ابومحمد وقتی از نبود بچه ها مطمئن شد گفت: _ببین ام عباس,توالان تمام امید این طفلهای معصوم هستی,اگر توبهم بریزی, روح وروان این بچه ها بهم میریزد,خواهش میکنم خونسردیت راحفظ کن,ان شاالله لطف خدا شامل حالمان میشود واین‌مشکل هم رفع میشود,راستش انگار عوامل موساد محل کار ابوعباس راشناسایی میکنند ووقتی علی با عباس میاید طرف اداره,به سمتش شلیک میکنند,خوشبختانه موتور چپ میشود و فقط یک گلوله به پهلوی علی,اصابت میکندکه انهم به دلیل اینکه زود به بیمارستان رساندنش وسریع تحت عمل جراحی قرارگرفت,گلوله را دراوردندومانع خونریزی شدند والان حالش خوب خوب است . نفس راحتی کشیدم و لبخندی زدم وگفتم خداراشکر,وناگهان با به یاد اوردن عباس, لبخند روی لبم خشکید وباصدای ضعیفی گفتم: _عبااااس؟!! ابومحمد: _نگران نشین,طبق گفته ی شاهدان عینی, عباس هیچ صدمه ای ندیده اما انگار توسط همان افرادی که تیراندازی کرده بودند,ربوده شده...ولی اصلا نگران نباشید ,تمام نیروها و سربازان گمنام امام زمان عج درتلاشند تا درمدت زمانی کوتاه ,عباس را پیدا کنند وبه دست شما برسانند.. دیگه چیزی نفهمیدم مدام صدای ابومحمد در سرم اکومیشد: _عباس را ربودند.... 💫ادامه دارد .... 🕋نویسنده ؛ طاهره سادات حسینی 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
       👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇       👇👇👇کانال عمومی👇👇👇                   (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ شنبه 👈11 آذر/ قوس 1402 👈18 جمادی الاول 1445👈2 دسامبر 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز برای همه امور خوب و شایسته است خصوصا برای امور زیر: ✅مسافرت. ✅شراکت و امور مشارکتی. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅داد و ستد و تجارت. ✅بنایی عمارت. ✅و خرید دکان و ملک خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. 💠 به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و ادعیه همراه بپیوندید مناسبترین قیمت و مطمئن.👇 @Herz_adiye_hamrah 🚘مسافرت: سفر خوب است. 💑مباشرت امشب: مباشرت دلیلی وارد نشده است. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ورود به منزل نو. ✳️خرید خانه و املاک. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️اغاز به درمان و معالجه. ✳️خرید حیوان و چهارپایان. ✳️تعهد گرفتن از رقیب. ✳️و شروع به کار نیک است. 🟣امور کتابت ادعیه و حرز و نماز و بستن آن خوب است. 🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه می شود. 💉💉 حجامت: فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری، باعث قوت بدن می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب یکشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 19 سوره مبارکه "مریم علیها السلام" است. قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که فرستاده ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطر خواه به او برسد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 استخاره: وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. @taghvimehamsaran 📚 منبع مطالب: تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن. 09032516300 02537747297 09123532816 📛📛📛📛📛📛📛📛 ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran تماس با ادمین ایتا👇کانال تقویم همسران در ایتا و سروش و تلگرام. 👇ادمین...👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
شب حمله همه پیشانی‌بندها را ریخته بود به هم، داشت دنبال سربند «یا فاطمة الزهرا علیهاالسلام» می‌گشت. بچه‌ها گفتند: مگر فرقی می‌کند، یکیش را بردار؟ گفت: من مادر ندارم. دلم خوش است وقتی شهید شدم، حضرت فاطمه علیهاالسلام بیایند بالای سرم و برایم مادری کنند. شهید🕊🌹 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد ابراهیمیان 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
هدایت شده از کانال توبه
🌙🌙اذان به افق تهران☀️☀️ ‍ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙 الله اکبر☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان لا اله الا الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان محمدا رسول الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙اشهد ان علیا ولی الله☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الصلاه☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی الفلاح☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙حی علی خیر العمل☀️ 🌙الله اکبر ☀️ 🌙الله اکبر☀️ 🌙لا اله الا الله ☀️ 🌙لا اله الا الله☀️ ☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️🌙☀️ عَجِلوُابا لصلاة 👋التمــــــــــاس دعــــا @Tobeh_Channel
هدایت شده از کانال توبه
⚡️هرگاه که در نمازمان عجله کردیم و خواستیم آن را زودتر به پایان برسانیم ❕ بیاد بیاوریم ......... 🔘 همه ی آنچه که می خواهیم بعد از نماز به آنها برسیم و همه ی آنچه که می ترسیم از دست بدهیم ✅ بدست همان ذات مقدسی است که در مقابلش ایستاده ایم!!!