💢 آمریکا و مشکل جدیدی به نام نفتکش های ایران💢
🔰یک سال و نیم است #آمریکایی ها به دنبال سرنگونی حکومت قانونی و مردمی #ونزوئلا هستند و این کشور از سال 2017 تحت شدیدترین تحریمهای #آمریکا قرار گرفته است. با #تحریم شرکت نفت دولتی این کشور "پترولئوس" اینک به کمبود #بنزین دچار شده است. کشوری که خود ظرفیت تولید 1.3 میلیون بشکه فرآورده های نفتی داشت، و قیمت بنزین در آن نزدیک صفر دلار بود حالا به معضل گرانترین بنزین جهان دچار شده و قیمت بنزین در آن 400 برابر شده است.
تحریم های ظالمانه و بی منطق که گریبانگیر دیگر کشورهای مخالف سلطه آمریکا خصوصا #ایران نیز شده است. خصوصا با وجود بحران #کرونا که علیرغم اعتراضات جهانی گسترده به آمریکا، همچنان این تحریم ها ادامه دارد.
🔰 از این رو، ایران و ونزوئلا تصمیم گرفته اند تحریم های آمریکا را با تهاتر و افزایش مبادلات تجاری دوجانبه به چالش بکشند. طی هفته های گذشته اخباری منتشر شد که ایران با پروازهایی به ونزوئلا، مواد اولیه و قطعات پالایشگاهی برای تولید بنزین به همراه تکنسینهای ایرانی به این کشور فرستاده است و در ازای آن چند تن #طلا دریافت کرده است.
از چند روز پیش نیز خبر جنجالی حرکت 5 #نفتکش ایران حامل بنزین و با پرچم ایران، به ونزوئلا در صدر اخبار جهان قرار گرفته است. هم حرکتی شجاعانه از سوی ایران، هم حرکتی انسان دوستانه برای کمک به مردم بحران زده ونزوئلا و هم حرکتی مدبرانه برای تامین درآمد و دور زدن تحریم های آمریکا.
اقدامی که بر اساس قواعد بین المللی است و هیچیک از #حقوق_بینالملل را نقض نمیکند. از لحاظ حقوق بین الملل و #حقوق_دریاها، ایران در یکی از بنادر خود محموله را بارگیری کرده و در مسیر آبهای آزاد بینالمللی به سمت کشور مقصد در حال حرکت است.
هر نوع واکنش آمریکا به این اقدام جسورانه و انسان دوستانه آمریکا، چوب دو سر سوخت است.
هر حرکت تحریک آمیز یا ایجاد اخلال در روند کشتی ایرانی، اقدامی آشکار علیه منافع ایران، و بر خلاف حقوق دریاها و نوعی #دزدی_دریایی محسوب میشود که ایران مجاز است پاسخ متناسب با آن را در همان سطح به کشور متجاوز بدهد و ابزارهای حقوقی در محکومیت امریکا را به کار بندد. و این به منزله تشدید تنش در دریای کارائیب یا خلیج فارس خواهد بود که مشخص نیست #ترامپ حاضر است در ماههای منتهی به انتخابات آمریکا ریسک این جنگ افروزی را بپذیرد یا خیر.
سال گذشته نفتکش ایرانی هنگام عبور از تنگه جبل الطارق توسط نیروی دریایی #انگلیس ربوده شد و در مقابل ایران، نفتکش انگلیسی را در #خلیج_فارس و تنگه هرمز توقیف کرد تا نفتکش خود را آزاد کرد.
از سویی بی تحرکی و تماشاگری صرف آمریکا نیز به منزله تمسخر و استهزای تحریم های این کشور و نشان اقتدار و پذیرش ابرقدرتی ایران است.
✍️محمد_عبدالهی
🌺🌺🌺
📸 کاربر آمری.کایی:
تورم 6.5 درصده هنوز:
#تخم مرغ از 1$ شده 9 $
#بنزین از 1.25$ شده 4.19 $
اجاره ها از 700$ رسیده به 2500$
ماشینها از 30000$ رسیدن به 50000$
خونه ها از 200000$ رسیده به 500000 $
اما رئیس جمهور ایالات متحده میخواد باور کنیم که #تورم در حال کاهشه
#غربگدایی
#غرب_بدون_روتوش
#پزشکیان گفته اگر کولر رو خاموش کنید مشکل برق حل میشه، در همین راستا منم چند راه حل کارشناسی آماده کردم
برای حل کمبود #بنزین، ماشینا رو خاموش کنید.
برای حل قطعی آب، از امروز آب نخورید.
برای حل کمبود گاز، غذا نپزید.
برای حل #تورم ، بازار نرید، منچ بازی کنید.
🆔 @eittwitter عیار
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_دوم
💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونوادهات فرق داشتی و بهخاطر همین تفاوت در نهایت ترکشون میکردی! چه من تو زندگیات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانوادهام را در محضر و سر سفره #عقد با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای #سوری، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست.
از سکوتم فهمیده بود در #مناظره شکستم داده که با فندک جرقهای زد و تنها یک جمله گفت :«#مبارزه یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی میزد که ترسیدم.
💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک میلرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شبنشینی #عاشقانه ندارم که خودش دست به کار شد.
در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی #بنزین حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده #مستانه سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«میخوای چیکار کنی؟»
💠 دو شیشه بنزین و #فندک و مردی که با همه زیبایی و #عاشقیاش دلم را میترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمیشد در شیشههای دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟»
بوی تند بنزین روانیام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی میکرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا میگفتم اونروزها بچه بازی میکردیم؟»
💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سالها انتظار برای چنین روزی برمیآمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از #تونس و #مصر و #لیبی و #یمن و #بحرین و #سوریه، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!»
گونههای روشنش از هیجان گل انداخته و این حرفها بیشتر دلم را میترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگیاش زمزمه کرد :«من نمیخوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! #بن_علی یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! #حُسنی_مبارک فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز #ناتو با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار #قذافی هم دیگه تمومه!»
💠 و میدانستم برای سرنگونی #بشّار_اسد لحظهشماری میکند و اخبار این روزهای سوریه هواییاش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار میکنه! حالا فکر کن ناتو یا #آمریکا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!»
از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر میشد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان میگرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه میخوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت میتونه به #ایران ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!»
💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانهاش فشار میداد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمیدانستم از من چه میخواهد که صدایش به زیر افتاد و #عاشقانه تمنا کرد :«من میخوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمیشنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟»
نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده میشد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانهای چنگ میزدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درسمون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس میکنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته #کشته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟»
💠 به هوای #عشق سعد از همه بریده بودم و او هم میخواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمیبری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، میتونی تحمل کنی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃