eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
226 دنبال‌کننده
19هزار عکس
6.2هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
👤به مناسبت شهادت حماسه سازان هویزه، بخشی از نوشته های عارف شهید حبیب روزی طلب در مورد شهید رجبی👇 💠... "شهید محمدعلی رجبی " از بسیج شیراز كه كه در کربلای هویزه، جانانه‌ترین عبادت‌ها را می‌کرد و نمازهای نافله شبش ترک نمی‌شد و عبادت کردن‌های او ما را به یاد این روایت از امام صادق(ع) می‌انداخت که فرمود: بهترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد و با آن دست به گردن باشد و از دل‌وجان دوستش بداند و با پیکرش عبادت را به‌جا آورد. 💠... قبل از اذان با "شهید محمدعلی رجبی" برای تماشای غروب خورشید به پشت‌بام سپاه رفتیم. شهید رجبی طلوع و غروب خورشید را سخت دوست می‌داشت. ترک نشدن نماز شب‌هایش در جبهه، با قرآن و دعاها مأنوس بودنش، از او روح بزرگ و لطیفی ساخته بود که برای رسیدن به محبوبش و به فیض شهادت رسیدن لحظه‌شماری می‌کرد. وجود او در بینمان همیشه موجب سرور و بهجت بود وقتی‌که نبود، احساس کمبود می‌کردیم! او هم مثل رضا شیردل خیلی خدایی بود و معجزه‌وار به سوسنگرد و بعد به هویزه آمده بود. خدا این‌ها را برای دوستی و نزدیکی با خود برگزیده بود. 👆برشی از کتاب عشق و شهادت محمدعلی رجبی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد علی رجبی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
جمال به تمام معنا یک دانشجوی مسلمان بود. در حضور در کلاس بسیار منظم بود,اکثر جزوه هایش به عنوان منبع درس مورد استفاده دانشجو ها قرار می گرفت. از طرف دیگر به تمام معنا یک فرد مسلمان و مؤمن بود. نه تنها خودش که روی اطرافیان هم حساس بود. گذاشتن ناخن بلند و بازگشتن دکمه های پیراهن دانشجو ها اذیتش می کرد و تذکر می داد. حتی تقلب را خلاف شرع می دانست. می گفت ما شهره پیدا کردیم به اسم مسلمان, نباید در کارهایمان تقلب کنیم. 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید جمال ظل انوار 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠بعد از شهادت آقا کمال بود، یکی از دوستانش از جبهه به دیدار ما آمد( ظاهراً شهید محمد باصری). می گفت شب قبل از عملیات کربلای 5 بود که در خیمه ای که داشتیم توسلی به حضرت صاحب الزمان(عج) گرفتیم. دیدم حال آقا کمال دگرگون شد و از خیمه بیرون رفت. بعد از مدتی برگشت. به من گفت مطلبی را به شما می گویم، تا زنده ام به کسی نگو، بعد از شهادت به خانواده ام برسان! آقا کمال گفت بیرون که رفتم آقایی نورانی به من نزدیک شد و گفت: در عملیات پیش رو پیروز می شوید! گفتم شما که هستید؟ گفتند همان که صدایش می زدید! فهمیدم آقایم صاحب الزمان است. گفتم: آقا سرانجام من چه می شود؟ فرمودند: تو و برادرانت مهدی و جمال و سید محمد کدخدا شهید می شوید... تا آمدم سوال دیگری بپرسم از نظرم غائب شده بودند... کمال ظل انوار 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید کمال ظل انوار 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
بعــد از کربلاے ۴ خیـلی گـرفته و ناراحـت بود .... مے گفت: اسلامـی نسـب به الســابقون پیوســت و ما جا ماندیــم. می گفت :شــاید در فرمــانده گردان ها من از همه پرســابقه تر باشم... امـا جــا ماندم, شاید گناه عظیمـی ڪردم ڪه خــدا مــرا قبــول نمی کند.... مے خواســتیم ۴۸ ســاعت به شــیراز برگردیم... گفت: من نمی آیم. من خجالــت مےکشم زنده به شیراز برگردم....😔 این ناراحتی بود تا شب کربلای ۵... گفت: تو آماده اے؟ گفــتم: برای چی؟ گفــت: من دیگر خــودم را آماده کرده ام, این بار می خواهــم جــواب قاطعــانه اے به دشـــمن بدهم, من خودم را آماده ڪرده ام... ﻫﻤــﺎﻥ ﻋﻤلیاتﺑﻮﺩ ڪہ ﺑﻪ ﻣﻌــﺒﻮﺩﺵ ﺭﺳــﻴﺪ ... 🌸🌿🌺🍃🌷🍃 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید صفر علی ولی زاده 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
.... 🌷گفت: «شمشاد به نظرت، اگه گلوله به قلب آدم بخورد زودتر شهید می شود، یا توی سر!» با خنده نگاهش کردم و گفتم: «والله هنوز نه گلوله به قلبم خورده، نه به سرم که بدانم کدامش بهتره!» خیلی جدی دست به پیشانی اش گذاشت و گفت: «من که دوست دارم یه تیر بخورم، اون هم اینجام!» وقتی رفتیم بنیاد جنازه اش را ببینیم . دست کردم زیر سرش دستم شد پر از خون، ( بعد از یک هفته از شهادت هنوز خون تازه در بدنش بود) دیدم یک تیر نشسته به پیشانی اش، محل سجده اش. حتی از لبش که سیم خاردار ها آن را بریده بود، خون تازه می چکید. 🔰در وصیت نامه صوتی اش گفته بود: ... و از خدا می خواهم که مرگ من را شهادت در راه خود قرار بدهد، یک عمر از خدا خواسته ام که " اللهم الرزقنی توفیق شهاده فی سبیلک تحت رأیه نبیک" این پرچم لااله الا الله و محمد رسول الله روی دوشم باشد و در راه تو شهید شوم و خدایا از تو می خواهم در لحظه مرگم حب ائمه مخصوصاً حب حسین بن علی و حب امام زمان در دلم باشد و اعتقادم این است که اگر در راه او شهید شوم لحظه مرگ، سرمان به دامان آقا اباعبدالله است. 🌷🍃🌹🍃🌷 امان الله عباسی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدامان الله عباسی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌹ســید آرام نزدیک شــد و بے جلب توجه خــم شــد و دســت دوستــم را که به ماشــین تڪیه داده بود را بوسیــد. دوستــم با عصبــانیت گـفت: این چه کاریه ســـید! خندیـــد و گفــت:وقتی امام می گوید من دســت بسیجے ها را مے بوســم، ما باید پای بسیجی ها را ببوســیم! 🌹 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید سید محمد کدخدا 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠براي تشييع پيكر يكي از دوستان سيد محمد به دارالرحمه رفته بوديم. تا به حال اين قدر سيد محمد را بي‌تاب نديده بودم. بي وقفه اشک مي ريخت و هق هق مي کرد. پرسيدم: پسرم چي شده؟ چرا اين قدر گريه مي‌كني؟ گفت: «مي‌خواهم يك خواهشي از شما بكنم، به خاطر خدا نه نگو! مادر تو را به جدت... تو را به بي‌بي فاطمه(س) قسم، اين قدر برايم دعا نكن و آيت‌الكرسي نخوان. به خدا خمپاره كنارم زمين مي‌خورد، اطرافيانم شهيد مي‌شوند اما من حتي يك خراش هم بر نمي‌دارم.» به ردیف قبور شهدا اشاره کرد و ادامه داد« نگاه كن... همه رفيق هام اينجا هستن و من ماندم... مي‌دانم كه جواز شهادت من، با رضايت شما امضاء مي‌شه. مادر خواهش مي‌كنم رضايت بده.» تاب ديدن اشك هاي پسر دردانه ام را نداشتم. برايم سخت بود اما ديگر براي سلامتي اش آيت‌الكرسي نخواندم... و آن اعزام، آن شد که می خواست... سید محمد کدخدا 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید سید محمد کدخدا 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠خیلی پسرش, محسن را دوست داشت. او را محکم در آغوش گرفته بود, می بوسید و می گفت بیین پسرم چه خوشکله! ناگهان محسن را انداخت در آغوش پدرش و رویش را چرخواند. دلم ریخت. تا زمانی که از خانه خارج شد دیگر نگاهش نکرد. هر دو پسر دیگرمان اصرار داشتند برای پدرشان قرآن بگیرند . هر دو را در آغوش کشیدم و قرآن را به دستشان دادم. حاج جواد از زیر قرآن رد شد. چند قدم رفت و برگشت و در گوشم گفت: هیچ وقت جلو بچه ها گریه نکن، دور اندیش باش و جنبه های مثبت اتفاقات را ببین، قرآن زیاد بخوان تا تحمل سختی ها را برایت آسان کند. این را گفت و رفت، دیگر او را ندیدم تا روزی که پیکرش را اوردند، در شب شهادت حضرت زهرا، ترکش پهلویش را شکافته بود‌‌‌‌‌‌‌... 🌱🌷🍃 حاج محمد جواد روزی طلب 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید حاج محمد جواد روزی طلب 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠شهید هاشم پور به نماز شب، مناجات سحر، تلاوت قرآن و زیارت عاشورا اهتمام جدی داشت. شب‌ها آن طور که دوستانش متوجّه نشوند، برمی‌خواست و گوشه‌ای را برای عبادت برمی‌گزید و با خدایش مناجات می‌کرد. 💠کسالت در جذب کودکان، نوجوانان و جوانان در او معنایی نداشت. به صله‌ی رحم، زیارت اهل قبور و شهدا اهمّیت زیادی می‌‌داد و گاه که از حوزه‌ی عملیه‌ی مقدّسه‌ی قم به شیراز می‌‌آمد در مدّت کوتاهی به اقوام و خویشان و دوستان سر زده و نیز به زیارت شهدا و هم‌چنین گذشتگان خاک می‌‌رفت و به بزرگترها، پدر و مادر احترام زیادی می‌‌گذاشت. 💠در نمازجماعات و مجالس دعا و مدّاحی اهل بیت عصمت و طهارت: شرکت مداوم داشت. نسبت به استفاده از وجوهات شرعیه حسّاس بود. محمد کاظم هاشم پور 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید کاظم هاشم پور 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🔰یه برادر بسیجـےاومـده بود پیش چند تا از رفـقا روحانے و سـؤال کرد ادم باید چطـور باشـه تا شهـید بشـه؟ همگے حوالـش دادن به آشیخ صمد که تو حال خودش نشسته بود! آمد و سؤالــش رو پرسید. .. آشیخ صمـد یه نگاه بهـش ڪرد و گفـت:برو بعـدأ بهـت میـگم! برادر بسـیجے چند قدمـی ڪه دور شـدیه خمـپاره زمیـن خورد و شیـخ دوسـت داشتے غـرق خـون روی خاڪ گرم شلمـچه افتـاد و تقریبـأ نصف سرش رفــت! یکے از رفقـاے طـلبه صـداے آن برادر بسیجـی ڪه مےگفت آدم باید چطور باشه تا شهـید بشـه زد گفت برادر بیا.... و اشـاره به آ شیــخ صمد کرد و گفت آدم باید اینجورے باشـه تا بشه!🌹 شیخ صمد مرادی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید شیخ صمد مرادی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🔆 💠سید حسین تنها فرزند پسر خانواده هفت نفری ما بود، گاهی وقتی می خواست به جبهه برود، اصرار به ماندن سید حسین در شهر می کردیم و می گفتیم به وجود شما اینجا نیاز است و او را از رفتن به جبهه منع می کردیم، می گفت: شما مادرها باید که ما را از خانه بیرون کرده و روانه جبهه سازید، چگونه می خواهید که در این شرایط ما در شهر بمانیم! 💠آخرین باری که می خواست به جبهه اعزام شود وقتی از درب خانه خارج می شد گفت: مادر هرچه قدر که می خواهید صورت مرا ببوس! فهمیدم این وداع آخر است. 💠خواب دیدم بانویی بر مزاری نشسته و به شدت اشک میریزد. مرا که دید گفت: من حضرت زهرا هستم و این قبر حسین است به مادر حسین خبر بدهید! 💠حسین عاشق و دلسوخته حضرت زهرا بود. شب میلاد حضرت زهرا به دنیا آمد. شب شهادت حضرت زهرا در عملیات کربلای ۵ هم ترکشی به پهلویش نشست و شهید شد. سید محمد حسین انجوی امیری 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد حسین انجوی امیری 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠علی اکبر فرمانده سپاه میمند بود. روزی آمد و گفت: «سریع بلند شوید، باید به مأموریت برویم!» - «مأموریت؟چی هست؟» - «برویم، می فهمید.» ما را به یکی از روستاهای اطراف برد، کنار یک زمین کوچک در میان خانه های ده! زمین مال بیوه زنی با چند تا بچه قد و نیم قد بود. بنده خدا به سپاه مراجعه کرده و گفته بود که چیزی ندارم که در اینجا سرپناهی برای بچه هایم بسازم. علی اکبر گفت: « ما حتماً باید اتاقی برای اینها اینجا بسازیم.» - «اولاً ما ابزار و وسایل بنایی نداریم، ثانیاً کار ما چیز دیگری است، اصلاً بنایی و عملگی بلد نیستیم!» - « سپاه کاری به این حرف ها ندارد، ما باید وظیفه مان را انجام بدهیم. ابزار و وسایل را هم خودم تهیه می کنم، این خانه باید ظرف ده روز ساخته شود، تا این زن و بچه هایش این زمستان بی سر پناه نباشند.» رفت شهرداری وسایل و شن و ماسه و سیمان گرفت. بعد هم خودش مثل یک کارگر دست ها را بالا زد و ده روزِ برای آن زن بی سرپناه اتاقکی ساخت. علی اکبر حبشی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید علی اکبر حبشی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃