eitaa logo
ولایت ، توتیای چشم
227 دنبال‌کننده
19هزار عکس
6.2هزار ویدیو
92 فایل
فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی ، مذهبی ، اخلاق و خانواده . (در یک کلام ، بصیرت افزایی) @TOOTIYAYCHASHM http://eitaa.com/joinchat/2540306432Cdd24344a89
مشاهده در ایتا
دانلود
💠آخرین باری که می خواست برود جبهه ، مادرش بهش گفت : عید حتما بیا تا کنار خانواده باشی... یه لبخند زیبا زد و گفت: چشم مادر! عید یا می‌آیم یا مرا می‌آوردند . نوروز ۶۱، همون وعده موعود شهید آسمانی شیراز با مادرش بود .... ✍فرازی از وصیت‌نامه شهید محمدهادی آسمانی: « … ای کسانی که به این انقلاب مؤمنید! مبادا خدای ناکرده شهادت جوانانی که در راه خدا به شرف شهادت می رسند، شما را ناراحت کند و حرفی بزنید که مورد پسند و رضای خدا و رسول و ائمه طاهرین علیهم السلام نباشد و بدانید تا این خون‌ها نباشد، درخت پیروزمند اسلام به ثمر نخواهد نشست… » محمد هادی آسمانی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید محمد هادی آسمانی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠شب جمعه بود. من و حسن نگهبان بودیم. یک صندلی گذاشده بودیم روبروی پنجره و از آنجا حواسمان به بیرون از ساختمان بود. نوبت نگهبانی حسن بود. رادیو را روشن کرده و دعای کمیل گوش می داد. یک لحظه رد شدم، دیدم صدای هق هق گریه اش همراه با فرازهای کمیل بلند است. صبح، دوباره نوبت نگهبانی به حسن افتاد. دوباره روی همان صندلی نشست و این بار دعای ندبه گوش می داد. دعا به فراز های أین بقیه الله رسیده بود. صدای افتادن چیزی آمد. به سمت اتاق دویدم. دیدم اسلحه یک سمت افتاده، حسن هم یک سمت. حسن به شدت می لرزید. مثل کسانی که دچار تشنج می شوند. هر چه صدایش زدم فایده نداشت. یک خودکار گذاشتم بین دو انگشت پایش و محکم فشار دادم. از درد به حال اولش آمد و شروع به گریه کرد. هرچه پرسیدم چه شد نگفت. یکی دوماه گذشت. حسن مقدمات اعزامش را انجام داده و آماده رفتن بود. با موتور از جایی رد می شدیم. گفتم حسن، آخر جریان آن صبح را نگفتی؟ موتور را نگه داشت. گفت: می گم، اما تا زنده ام به کسی نگو! گفت: آن روز صبح خیلی صدای آقایم زدم که بیاید. بالاخره آمد. اما آقا یک دریا بود، ظرفیت وجودی من به اندازه یک استکان، بنابراین تاب دیدنش را نداشتم و افتادم! - خوب؟ - خوب، آن چیزی را که از ایشان می خواستم گرفتم! - چی؟ - بماند! وقتی خبر شهادتش را شنیدم، فهمیدم چه خواسته... 🌹🍃🌷🍃🌹 محمد حسن روزی طلب 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد حسن روزی طلب 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠 او همیشه احترام خاصی به سادات و خانواده شهدا داشته است و روحیه شهادت طلبی را در خود زنده نگه داشت. همواره شیفته اهل بیت(ع) بود و در هر مناسبتی به ویژه نیمه شعبان سعی می‌کرد تا عشق و ارادتش را به خاندان ولایت نشان دهد. هر سال درنیمه شعبان جشن مفصل و باشکوهی برای ولادت صاحب الزمان می گرفت. 💠قسمتی از وصیت شهید: … خدا را شاکرم که به من توفیق پوشیدن لباس مقدس را داده و لیاقت لبیک به حضرت زهرا (س) و امام حسین (ع) و حضرت زینب (س) را داشته باشم و خدا را قسم به حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) که شهادت در راه بی بی حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) را نصیب بنده کند... قدرت الله عبودی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید قدرت الله عبودی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
اگر ریختن خون ناقابل من فرج مولایم امام زمان را نزدیک‌تر مى‌کند پس اى خمپاره‌ها خونم را بریزید به امید دیدار در بهشت موعود کنار دست امام حسین (ع) وهمه خوبان عالم... حاج شير علي سلطانی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید شیر علی سلطانی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠حسام تصمیم به ازدواج گرفته بود، خیلی روی انتخاب همسر حساس بود و تحقیق می کرد. به این نتیجه رسید که خصوصیات شریک زندگی اش را از قرآن پیدا کند. یک فهرست قرآنی آورد و آیات مربوط به ازدواج و زن و مرد را پیدا کرد، آیه ای که چشم ایشان را گرفت و انتخاب کرد و مرتب با خودش تکرار می کرد، آیه ای بود که در آن صفات مردان و زنان مؤمن با کلمات مترادف بیان می کرد، همین صفاتی که در این آیات برای زنان مؤمن آمده بود را به عنوان شاخص شریک زندگی اش انتخاب کرد! بعد از ازدواجش دقت کردم، دیدم همسری که برای زندگی انتخاب کرده است دارای همان ویژگی ها هست که به عنوان شاخص قرانی انتخاب کرده بود. 🌷🍃🌷 حسام دوست فاطمه 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید حسام دوست فاطمه 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
♨️ﻗﺒﺮ ﻋﺠﻴﺐ ﻳﻚ ﺷﻬﻴﺪ اﺳﺘﺎﻥ فارسی.. بمناسبت ۸ شوال، سالروز تخریب قبور ائمه بقیع🖤 ✍: قبر حقیر به یاد مظلومیت چهار امام در بقیع ﺧﺎﻛﻲ و بی نام و نشان در میان شهدا جای دهید شاید این بتواند مظلومیت شیعه را اثبات و از گناهان حقیر بکاهد..." 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید صمد فخار 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🔸شهیدی جان بیش از هشتاد رزمنده رو نجات داد و خودش شهید شد... شب از نيمه گذشته بود و من به همراه حبيب از جلسه فرماندهی که توی قرارگاه خاتم(ص) برگزار شده بود، به سمت مقر يگان در حرکت بوديم. نزديک موقعيت شهيد نبوی ناگهان متوجه شديم که دشمن از گلوله‌های شيميايی استفاده کرده، و منطقه کاملاً آلوده‌ست... نگهبان مقر قبل از اينکه بتونه عکس‌العملی نشون بده، بر اثر استنشاقِ گازهای شيميايی شهيد شده و رزمنده‌ها بی‌اطلاع از آلودگیِ شيميايی توی سنگرهاشون در حال استراحت و بعضاً خواب بودند. درنگ جايز نبود و به‌ سرعت از خودرو پياده شديم. اصرار کردم که حبیب توی محوطه امن و به دور از مواد شیمیایی بمونه، اما فایده نداشت و می‌گفت: من چه فرمانده‌ای هستم که نیروهایم درخطر هستند، ولی خودم بجای نجات اونا، تنهاشون بذارم و برم جای امن؟ حبیب سریع رفت سمت بچه‌ها. سنگر به سنگر نيروها رو بيدار می‌کرد، بهشون ماسک ضد شیمیایی می‌داد و از مقر خارج می‌کرد. وقتی به آخرين سنگر رسید، سرش به لبه آهنی سنگر برخورد کرد و روی زمین افتاد؛ و در اثر استنشاق بیش‌ از حد گازهای شيمياي که عمدتاً هم عامل سيانور بود، اون شب بعد از نجاتِ جان بیش از هشتاد نفر از نیروهاش، به شهادت رسید... 👤 شهادت حبیب‌الله کریمی به روایت سردار نوشادی 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید حبیب الله کرمی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
💠سوم راهنمایی بود که بیماری پدرش پیش آمد و این شهید بزرگوار بخاطر پرستاری از پدر ترک تحصیل کرد. پدرش که مریض شد می گذاشتش پشتش و جا به جاش می کرد. هر وقت که پدرش میخواست بلند شود مدام بالای سرش بود و ازش مراقبت میکرد. پدرش که چشم باز میکرد میدید جواد بالای سرش نشسته.... میگفتم: مامان شما دیگه خسته شدی، برو استراحت کن. میگفت : نه 💠تک پسر خانواده بود و چشم و چراغ فامیل و محله و آشناها. مراسم یکی از شهدای جنگ بود که برای به دنیا اومدنش نذر کردم. خدا محمد جواد رو بعد از ۲۰ سال به ما داد. محمد جواد یاقوت 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمحمد جواد یاقوت 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
: ﻫﻤﺴﺮاﻧﻪ✍: آن لحظه استرس شدیدی گرفته بودم. سینی چای را به خاله برگرداندم و گفتم: من اصلا نمی توانم... شما چای را ببرید. شیرینی را برداشتم و آرام وارد اتاق شدم. پس از پذیرایی در کنار مادرش نشستم. پس از دقیقه ای پدر اجازه داد تا چند کلمه را با یکدیگر صحبت کنیم. وقتی صحبت را شروع کردیم. اولین موردی که اشاره کرد، بود او گفت: "من یک هستم ماموریت های زیادی می روم و ." برایم عجیب بود که چرا روز اول از شهادت صحبت می کند ✍ دستنوشته شهید مجتبی ذوالفقارنسب در روز 13 فروردین (ﺩﻩ ﺭﻭﺯ ﻗﺒﻞ ﺷﻬﺎﺩﺕ)/سوریه: امیدوارم سالی همراه با تغییر و دگرگونی در درون و احوال ما به سمت و سوی احسن الحال خداوند رقم بزند. عاقبت هم ختم به خیر شود و جمیع شیعیان و محبین حضرت علی علیه السلام در مورد آمرزش و مغفرت قرار گیرد و نهایت عمر من هم به در راه خدا رقم بخورد. 🌹 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدمجتبی ذوالفقار نسب 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
🌷 چند روز قبل از شهادت؛ "سید جواد" شیرینی در دست وارد مقر شد. خوشحال بود و می گفت: بخورید... این شیرینی خوردن دارد، آخه شیرینی شهادت منه... من دیگه بر نمی گردم... بعدا نگید شیرینی نداده رفت. همه خندیدم و کسی حرف جواد را جدی نگرفت. جواد راننده بود زیرا به این کار علاقه داشت. از ابتدای وردوش در سوریه رانندگی به او محول شده بود. عملیات آغاز شد. خبر رسید چند تن از بچه ها شهید شدند. ولی به علت محاصره نتواتسند پیکر شهدا را به عقب برگردانند. بعد از اتمام محاصره فرمانده گفت: چند نفری داوطلب می خواهم تا پیکر شهدا را برگردانیم. "سید جواد" سریع دستش را بالا برد. فرمانده اعتنایی به حرکت سید نکرد. "سید جواد" به سراغ فرمانده رفت و شروع کرد به اصرار کردن ولی فرمانده مخالفت کرد. بچه های داوطلب وقتی اصرار"سید جواد"را دیدند رو به فرمانده گفتند: ما مراقب سید هستیم. به هر حال فرمانده راضی شد و پذیرفت. و گفت به شرطی که نگذارید جواد جلو برود. عملیات شروع شد. جواد پیشتاز بود. هر چه سعی کردیم که جلوی او را بگیریم نشد. پس از کمی درگیری جواد به شهادت رسید و ما پیکر شهدا و جواد را به مقر برگرداندیم. وقتی پیکر خونی "سید جواد" را دیدم یادم به خنده ها و شیرینی شهادتش افتاد... تیپ فاطمیون 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهید سید جواد سجادی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
ـ بعد از مراسم دارالهدایه ﺣﺮﻡ هرکس آرزویی کرد و نوبت به نجمه رسید . آرزوی همیشگی : شهادت در رکاب پسر زیباروی فاطمه (س) ـ یک روز قبل از شهادتش خواب شهیدی رو دیده بود که اصرار داشت باید قبرش رو پیدا کنم ، اما این دنیا فرصت نشد . آنجا در حریم مهربانی ارباب حتماً پیداش می کنه .  ـ در دیدار خانواده شان دکتر خیلی منقلب بود . وقتی با بغض حرفش رو زد ، سیل اشک صورت همه رو پوشوند . « ضربه شدید به سرش ، صورتش رو پر از خون کرده بود . وقتی حس کرد من بالای سرش هستم با عجله چادرش رو روی بدنش کشید و این اولین و آخرین حرکتش بعد از انفجار بود . »  ـ مسئولِ بیدار باشِ اعضای خانواده بود برای نمازصبح . ابتدای اذان یکی یکی همه را صدا می زد . « نماز اول وقتش خوبه ، بلند شید . »  🌹🌱 ﺭﻫﭙﻮﻳﺎﻥ ﻭﺻﺎﻝ 🌱🌹🌱🌹 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیده نجمه قاسمپور 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃
.... 💢شهید ارتشی که صدام را تحقیر کرد...💢 🌷صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلوزیون عراق گفت:به هر جوجه کلاغ (خلبان ) ایرانی که بتواند به ۵۰ مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم داد. تنها ۱۵۰ دقیقه پس از این مصاحبه صدام،علی به همراه شهید عباس دوران و شهید علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند! در یک مستند جنگی، معاون نیروی هوایی امریکا خطاب به صدام گفت: آسمان ایران عقابهایی همچون علی خسروی و عباس دوران دارند باید خیلی مواظب بود! 🍃🌹۱۴‌گل‌صلوات‌هدیه‌به‌شهیدان علی خسروی وشهيد علیرضا یاسینی 🌹🍃 🍃🌹کانالِ‌یادوخاطره‌شهدا🌹🍃 http://sapp.ir/rostmy 🍃🌹🍃