بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
دوستان عزیز به کانال شخصی این بندهی حقیر تحت عنوان «طاها مهاجر» خوش آمدید. حالا چرا #طاها_مهاجر؟ بماند!
این کانال رو ایجاد کردم که دلنوشتههایم رو بنویسم؛ اگر در مورد مسائل کلان جامعه تحلیلی داشتم، بنویسم؛ مطالبی رو در کانال قرار بدهم که کمتر کسی به آن توجه میکند یا اصلاً به آن فکر نمیکنند.
نکتهای که بسیار مهم است بدانید، واژههایی که در نوشتههایم مینویسم، به معنی واقعی و حقیقی کلمه میباشد. یعنی آنچه این واژهها نزد عرف تفسیر میشود، نیست.
خوشحال میشوم کانال اینجانب رو به دوستان خودتان معرفی فرمائید.
از صبر و شکیبایی شما سپاسگزارم
@TahaMohajer1444
⚫️ السلام علیک یا بنت فاطمة الزهرا
🕖 ساعاتی بیشتر تا پایان روز عظیم #ام_داوود باقی نمانده و مهمترین ویژگی این روز و انجام اعمال شریف آن در #دفع_ظلم ستمکاران بیان شده است.
🔹 برای دفع ظلم دشمنان ایران در این جنگ گستردهی اقتصادی و مقاومت هرچه بیشتر مردم عزیزمان دعا کنید....
🔹 دعا کنید خدا به ما صبر، مقاومت و استقامت عطا کند و در این مبارزه ثانیهای از نفس نیفتیم و همتمان لحظهای در برابر سختیها فروگذار نشود.
🔹 بخواهید ما ملت ایران آنگونه الهی شویم که خدا ما را لایق پیروزی در این جنگ نابرابر قرار دهد...
📖 صدَقَ اللّهُ العظیم. اَلَذی لاإلهَاِلاّ هُو الحیُّ القیّومُ، ذوالجلالِ و الإکرامِ الرَّحمنُ الرَّحیمُ، الحَلیمٌ الکَریمُ...
یا علی
التماس دعا🙏
@TahaMohajer1444
💠 #جامعهی_نمازخوان چه نوع جامعهای است؟
✅ چرا نماز؟
اولین نکتهای که چرا باید نماز بخوانیم؟ وقتی «اللَّهُ الصَّمَد»، خدا چه نیازی به نماز ما دارد؟
یکم اینکه نماز اطاعت فرمان خداوند متعال است. برای اینکه از خداوند اطاعت و فرمانبری داشته باشیم این است که #عظمت_خداوند در قلب و فؤاد ما، #جعل شود. راه اینکه عظمت خداوند در قلب و فؤاد ما بنشیند، «رعایت ادب در مقابل خداوند» است و اولین جایی که باید #ادب را در مقابل خداوند رعایت کنیم، سر #نماز است. پس ادب اولین امری است که یک عبد در مواجهه با مولا باید تمرین کند و فرا بگیرد.[1]
دوم بله خدا نیازی به نماز ما ندارد اما ما که نیاز داریم! چه نیازی؟ آیا انسان بدون هدف زندگی میکند؟ انسان برای رسیدن به هدف، نیازی به یکسری وسایلی دارد که به آن هدف برسد. به عنوان مثال آرامش، سرزندگی و سرِ حال بودن. هرکسی که انسان مؤمن و معتقدی است بداند که امام محمدباقر علیهالسلام میفرماید: «هر کس در امور زندگیاش بیحال باشد و سرزنده نباشد در امور اخروی و معنویاش بیحالتر و کسلتر است.[2]» چنین کسی از بندگی خودش هم لذتی نمیبرد. خیلی دوست داشتم بیشتر توضیح بدهم اما چون بسیار این موضوع موسع و گسترده است پیشنهاد میکنم به منبع مراجعه کنید.
✅ جامعهی نمازخوان [3]
«آیه 3 سوره انفال: الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ؛ آنها که به پا میدارند نماز را»! اقامهی صلاة یعنی چه؟ اقامه با یُصَلّون چه فرقی میکند؟
«الذین یصلون» یعنی کسانی که نماز میگزارند اما «الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ» یعنی کسانی که اقامه میکنند نماز را! اگر فقط نماز گزاردن و یا دولّا راست شدن مطرح بود که ذات اقدس اله نیازی نبود در آیه 3 از این عبارت استفاده نماید. پس پیداست که «یقیمون الصلاة» غیر از نماز خواندن است، یک حقیقت برتر و والاتری است. این حقیقت چیست؟
یک احتمال وجود دارد که نماز را به صورت کامل به پا داریم یعنی کار را به صورت کامل انجام داد «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا (سوره روم آیه 30)». اگر کسی اینجور نماز بخواند، قطعاً #فلاح و رستگاری در انتظار اوست. کسی که خوب نماز بخواند، همهی مشکلات برایش آسان میشود. شنیدید که وقتی بزرگان دین در هنگام مصیبتها و شداید نماز میخواندند؟ رسول خدا در هنگام بحرانها و شدتها رو میکرد به بلال میگفت «ارحنا یا بلال؛ بلال ما رو آسوده کن»، برو اذان بگو. واقعاً اگر کسی نماز را با توجه، با خضوع و خشوع اقامه کند، قطعاً آنچه که به مؤمنین وعده داده شده است، برای او وجود خواهد داشت.
احتمال دیگری هم وجود دارد که اقامه داشتن نماز، یعنی جامعه را جامعهی نمازخوان کنند. برخی دلشان خوش است که نماز خواندند؛ 17 رکعت در شبانهروز خواندند غیر نمازهای مستحبی دیگر! اگر بگویند ولکن مردم گروهگروه از دین دارند رو برمیگردانند، غمشان نیست. در اینجا سعدی میگوید: "آن گلیمِ خویش به در میبرد ز موج". میگوید که ما به سختی میتونیم گلیم خودمان رو در ببریم خیلی کار کردیم، به دیگران نمیرسیم. خب آن عملی که نشانهی ایمان است، که عمل نیست. هرکسی نماز خوب بخواند اما خودش بخواند به دیگران هم کاری ندارد، درست نیست. درست نیست یعنی کامل.
نشانهی ایمان یعنی اقامهی صلاة. نماز در جامعه به پا داشتن، همگان را نمازخوان کردن، نه به معنای اینکه یک عبادت همه انجام بدهند، نه اینکه فلان نمازخوان نیست، نمازخوانش کنیم؛ یعنی جامعهی نمازخوان، یعنی جامعهای که دائماً به یاد خدا و در راه خداست. جامعهای که میگوید «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِين؛ جز خدا کسی را عبادت و عبودیت نمیکند و به جز خدا به هیچ کس دیگر اتکاء و از کسی استعانت نمیجوید.»
جامعهی نمازخوان یعنی آن جامعهای که هر روز از سردمداران فساد، یعنی مَغْضُوبِ عَلَيْهِم و از دنبالهروان فساد، یعنی از ضَّالِّين تبری میجوید، نماز اینهاست. اگر کسی سعی کند انسانهای دیگر را نمازخوان کند به این معنی هست که در حقیقت تلاشی و کوششی در راه #عبودیت مطلق حق، در راه ریشهکن کردن فساد، در راه از بین بردن من و ما، در راه ایجاد وحدت اجتماعی و انسانی میان آحاد مسلمان و آحاد بشریت، تلاشی در این راهها انجام داده یعنی #اقامهی_صلاة .
🔺 پینوشتها:
[1] چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟؛ علیرضا پناهیان؛ تهران؛ انتشارات بیان معنوی؛ 1394
[2] کافی؛ ج5؛ ص85
[3] طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن؛ سلسله جلسات استاد سیدعلی حسینیخامنهای؛ 1353شمسی؛ انتشارات مؤسسه ایمان جهادی؛ چاپ فروردین 1395
@TahaMohajer1444
علم استراتژی، علم بقاء جامعه
در محافل مختلف، دوستان دیدند که ما در همهی زمینهها نظر میدهیم و حتی در موارد خاص، خطمشی میدهیم که باید فلان نقشهراه را طی کرد. برخی جلوی ما را میگیرند و میگویند: "نمیشود که در همهی زمینهها اظهار نظر کنید"!
این جملات را که بارها و بارها توسط افراد مختلف شنیدیم، نشاندهندهی این است که آنان به مفهوم #استراتژی آشناییت ندارند.
yon.ir/TElc5
اساساً «استراتژی Strategy»، مفهومی نظامی است. دانش یک ژنرال یا یک امیرنظامی دانش جنگیدن نیست، بلکه دانش اصلی و تخصصی او «استراتژی» است. استراتژی دانش حفظ بقاء یک حوزه و سیستم است. بنابراین، «استراتژی» را امروزه به عنوان «علم بقاء» میشناسند. بر این اساس، وقتی سخن از سطح استراتژیک میشود، به مؤلفهها و عناصری اشاره میشود که بقاء سیستم منوط به آنها هستند.
حال، در سطح تمدنی و کلان، برای هر جامعه نیز مؤلفههایی تعریف میشوند که به وسیلهی آنها «بقاء» در حوزه مورد نظر رقم میخورد. اقتصاد، سیاست، جامعه، دیپلماسی، هنر، فرهنگ و غیره از جملهی این مولفههاست، که به وسیله آنها بقای تمدنی صورت میگیرد.
یک استراتژیست نه به عنوان یک اقتصاددان، سیاستمدار، جامعهشناس، هنرمند و یا سینماگر بلکه از منظر علوم استراتژیک و علم بقاء به این مولفهها نگاه میکند.
علم استراتژی علم اداره جامعه و علم اداره تمدنها و کشورها بوده و علم بقای جوامع محسوب میشود؛ همانطوری که پزشکی، علم بقای جسد انسان است.
نوع نگاه استراتژیستها به مسائل و مشکلات تمدنی و اجتماعی شبیه نگاه پزشکان به بیماریهاست؛ ابتدا باید بیماری شناخته و هشدار داده شود و سپس مسئله درمان و سازوکارهای آن بیان شود.
یک #استراتژیست زمانی که اقتصاد و یا هنر و یا سیاست یک جامعه دچار بیماری شده باشد و بقای سیستمی و تمدنی جامعه را متزلزل میکند آنجاست که به کشف بیماری و درمان آن میپردازد.
#کلاننگری، #آیندهنگری و #همهجانبهنگری سازوکار علم استراتژی است.
برای درک بیشتر با سطوح #استراتژیک به goo.gl/aJ9sXD مراجعه فرمائید.
@TahaMohajer1444
چگونه به مفهوم واقعی و حقیقی کلمهی یک واژه پیببریم؟
در حکمت و فلسفهی فهم، دیرینگونههایی وجود دارد که عدم اشراف به آنها اولین مشکلی که ایجاد میکند این است که فهم دچار اعوجاج یا بحران میشود.
به عنوان مثال وقتی یک موضوع فراگیر میشود در پهنهی نظام معرفتی؛ در فرهنگ، سیاست، اقتصاد و غیره و یا حتی خود واژههای «فرهنگ»، «سیاست»، «اقتصاد» و غیره؛ باید بررسی کرد در دیرینشناسی فهم چه سازوکاری را جلو برده است و آیا درست فهم شده است یا خیر؟
در تفکر فلسفی، ریشهشناسی فهم به طور مشخص 4 لایه دارد:
1⃣ اپیدمیولوژی | فراگیرسازیشناسی | Epidemiology
2⃣ متدولوژی | روششناسی | Methodology
3⃣ ترمینولوژی | مفهومشناسی | Terminology
4⃣ اتیمولوژی | ریشهشناسی | Etymology
فهم در هرکدام از این واژههای «فرهنگ»، «سیاست»، «اقتصاد» و غیره در این حوزهها، یک ریشه، عقب و یا تاریخی دارد.
حال یکی از این کلمات عمومی میشود و تعمیم پیدا میکند یا به عبارت دیگر Epydemic (فراگیر) میشود که اصطلاحاً «فراگیرسازیشناسی» میگویند. اما نمیدانید مقوله گزارهای که امروزه بین مردم رواج پیدا کرده است، از کجا آمده است؟
از لایهی Epidemiology عمیقتر میشویم و به مفهوم و لایهی عمیقتری به نام Methodology یا روششناسی میشویم. آن گزاره و پدیدهای که فراگیر شده است، یک روش است که فراگیر شده است.
پس از مطالعهی روشِ گزارهای که فراگیر شده بود، وارد لایهی عمیقتری میشودیم. متوجه میشویم این پدیده از یک Term نشأت گرفته است. در اینجا مفهومی به نام ترمینولوژی یا Terminology موضوعیت پیدا میکند.
بعد این Term مفهوم 2000 - 3000 سال طول کشیده تا این دگرگونی پیدا کرده و از یک جایی نشأت گرفته است. لذا ریشهی آن را در زبانشناسی مطالعه میکنیم. یه این مراتب Etymology یا اتیمولوژی گفته میشود.
پس فرآیند چهارگانهی 1⃣ فراگیرسازیشناسی 2⃣ روششناسی 3⃣ مفهومشناسی 4⃣ ریشهشناسی فهم ما را شکل و سازمان میدهد. در حوزهی تخصصی فهم در این حوزه این چهارچوبها معین میشود.
#دیرینشناسی_فهم
@TahaMohajer1444
معنی #هجرت و #مهاجر در نگاه امیرالمومنین علیهالسلام
قال امیرالمؤمنین علیه السلام: لَا يَقَعُ اسْمُ الْهِجْرَةِ عَلَى أَحَدٍ إِلَّا بِمَعْرِفَةِ الْحُجَّةِ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِرٌ وَ لَا يَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُه
ترجمه: نام هجرت بر احدی واقع نمیشود؛ مگر حجّت خدا را در زمين بشناسد. كسی كه حجّت الهی را شناخت و به او اقرار كرد، #مهاجر است.
منبع: نهج البلاغه خطبه ۱۸۹
پینوشت: خدایا ما را از مهاجران الهی قرار بده! الهی آمین
@TahaMohajer1444
اى صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد!
بخش اول
آمریکا در طول 39 سال گذشته، هشتبار بدعهدی کرده است:
بار اول - شکست مذاکره در دولت موقت آقای بازرگان: در سال 1358 ایران خواستار آزادشدن 12.5 میلیارد دلار، هزینهی تجهیزات را از آمریکا خواست ولی به مدت 39 سال است که تحویل نداده است.
بار دوم - شکست در مذاکره الجزایر برای آزادی گروگانهای آمریکایی: در این مذاکرات که قرار بود که 52 نفر سفیدپوستی که توسط دانشجویان خط امام (ره) در قضیهی لانهی جاسوسی به گروگان گرفته بودند، آزاد شوند، رفورمیستها (مسامحتاً اصلاحطلبان) در الجزایر مذاکراتی برای آزادسازی گروگانها انجام شد که آمریکاییها متعهد شدند 12.5 میلیارد دلار را پس دهد، ایران را تهدید نکند و در امور داخلی ایران دخالت نکند اما به تعهدات خود عمل نکرد؛ علاوه بر آن آمریکا از سال 59 رسماً ایران را تحریم و محاصرهی اقتصادی کرد
بار سوم - شکست مذاکرات مکفارلین: آقای مکفارلین و هیئت همراه او، طبق وعدهی قبلی که مقرر شده بود ما به آزادسازی گروگانها آمریکایی در لبنان کمک کنیم و متقابلاً آمریکا برخی تجهیزات مورد نیاز در جنگ را برای ما تأمین کند، با خود 500 موشک تاو آوردند اما کلک زدند؛ بر روی موشکها آرم انبارهای رژیم صهیونیستی خورده بود؛ این سلاح تاریخ مصرف گذشته بود و میبایست از رده خارج میشد. آبروریزی بزرگی بود و سلاحها بازپس فرستاده شد. اما اسرائیل از آن بهرهبرداری تبلیغاتی کرده و به کشورهای عربی وانمود کرد به ایران سلاح فروخته است. ضربهای که آمریکا به ما در این جریان وارد ساخت، بدنام کردن ایران بود؛ که هنوز پس از گذشت سی سال، ما متهم به داشتن روابط پنهانی با اسرائیل و خرید سلاح از او هستیم. اگر آمریکا در آن کیک و کلید و انجیل صادق بود، چرا دشمن ما و در ردهی مشاور نخستوزیر اسرائیل را با خود به ایران میآورد!
بار چهارم - دخالت مستقیم آمریکا در جنگ ایران و عراق و حمایت و پشتیبانی همهجانبه از صدام که در نتیجهی آن، پیروزی قطعی ایران در سالهای پایانی جنگ به عدمالفتح و پذیرش قطعنامه 598 مبدل شد. آمریکا سلاح شیمیایی و کشتار جمعی در اختیار صدام قرار داد. همچون امروز که همین ماجرا در سوریه تکرار شد؛ تا ارتش سوریه به پشت دروازههای حلب رسید و دست بالا را در عرصهی میدانی مقابله با داعش پیدا کرد، بلافاصله آمریکاییها سلاح شیمیایی در اختیار نیروهای داعش قرار دادند. هرگاه طرف آنها در حال تضعیف شدن باشد، مستقیم وارد عمل میشوند.
بار پنجم - اعمال تحریمهای هلمز برتون و داماتو در دورهی «سازندگی» و «اصلاحات»: پس از رحلت امام، دولت کارگزاران و سازندگی با سیاست پنجرههای باز به روی غرب، روی کار آمدند و به مدت 8 سال همهی قواعد و طرحهای غربیها در بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، طرح وازکتومی (که در اثر انجام آن، ایران در 20 سال آینده یکی از پیرترین کشورهای جهان خواهد بود) توسط تکنوکراتهای دولت سازندگی و برخلاف اسلام، در کشور پیاده شد. مزد این اقدامات خوشبینانه را آمریکاییها در اواخر دورهی مرحوم آقای هاشمی با تصویب قانون هلمز – برتون و بویژه قانون داماتو دادند. مطابق قانون داماتو به مدت 10 سال هرکس در صنایع ایران و بخصوص صنایع نفت و گاز بیش از 40 میلیون دلار سرمایهگذاری کند آمریکا او را به دادگاه برده و با او برخورد خواهد کرد. دورهی 8 سالهی آقای خاتمی که هرگونه مجیز غرب در این دولت گفته میشد، سبب نشد تا آمریکاییها به لغو این تحریم اقدام کنند و در سال 85 این قانون برای ده سال دیگر تمدید شد.
ادامه دارد ...
@TahaMohajer1444
طاها مهاجر | محمد سالار
اى صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد! بخش اول آمریکا در طول 39 سال گذشته، هشتبار بدعهدی کرده است: بار
اى صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد!
بخش دوم
بار ششم - قرار دادن ایران در لیست محور شرارت، هم تراز عراق (صدام) و کره شمالی: آقای خاتمی در سازمان ملل پیشنهاد گفتگوی تمدنها را ارائه کرد و این شعار با رأی 150 کشور به عنوان نام سال جهان انتخاب شد. همهی جهان پذیرفتند گفتگوی تمدنها کنند، اسلحه را روی زمین گذاشتند؛ آمریکا اسلحه را برداشت و جنگ تمدنها را آغاز کرد. در این دوره آمریکاییها حوادث یازدهم سپتامبر را براه انداخته و طالبان را مسبب آن معرفی کردند. جرج بوش پسر به بهانهی نابودی القاعده به افغانستان یورش برد و ما در این جریان با آمریکاییها همکاری کردیم؛ اما پس از آنکه خر آمریکا از پل گذشت، ایران را هم تراز با عراق (صدام) و کرهی شمالی در لیست محور شرارت گذاشت.
بار هفتم - شکست مذاکرات هستهای در سعدآباد: پس از گزارش دادن سازمان منافقین به آمریکا که ایران، سلاح اتمی تولید میکند. آمریکا این افراد را در کنگره حاضر کرد و به تلویزیون CNN برد و تبلیغات گستردهای علیه ایران مبنی بر ساخت سلاح هستهای براه انداخت. دولت خاتمی تسلیم شد و کار به اینجا رسید که در پاییز سال 82 با اروپا وارد مذاکره شدیم. یوشکا فیشر (وزیر خارجه آلمان)، جک استراو (وزیر خارجه انگلیس)، دومینیک دوویلپن ( وزیر خارجه فرانسه) وارد ایران شدند. جک استراو بر سر کمال خرازی فریاد کشید و تشر زد؛ یوشکا فیشر عصبانی شده و روی میز کوبید که چقدر ما را سر میدوانید. در مملکت خودمان به ما زور میگفتند! آقای روحانی تسلیم شد و ما تعلیق داوطلبانه را شروع کردیم. همهی تأسیسات هستهایمان را پلمپ کردیم. سپس گفتند تعلیق موقت پذیرفته نیست باید تعلیق دائم داشته باشید. پروتکل الحاقی را نیز باید بپذیرید و حق داشتن یک سانترفیوژ را ندارید. ایران نیز برای پذیرش آن کمی اعلام آمادگی کرد! به آمریکا و اروپا اعتماد کرده و تا سال 83 مطابق خواستشان جلو رفتیم. بعدها مقام معظم رهبری فرمودند که اگر آن زمان همکاری نمیکردیم، بعدها برخی به ما اشکال میگرفتند که در روابط دیپلماتیک کوتاه میآمدید تا ببینید آمریکا قابل اعتماد است یا خیر. اما اوایل سال 84 که زیادهخواهیهایشان جدی شد رهبر انقلاب در واپسین روزهای دولت اصلاحات، دستور فک پلمپ را صادر کردند.
ادامه دارد ...
@TahaMohajer1444
طاها مهاجر | محمد سالار
اى صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد! بخش دوم بار ششم - قرار دادن ایران در لیست محور شرارت، هم تراز عراق
اى صاحبان بصيرت، عبرت بگيريد!
🖼 yon.ir/Zn1hb
بخش سوم
بار هشتم - شکست طجما (برجام): تحریمهایی که از سال 59 آغاز شده و با قانون داماتو تشدید پیدا کرده بود، ادامه یافت و فشارها بر کشور بالا گرفت. دولت یازدهم سرکار آمد و اینگونه وانمود کرد که تحریمها تنها برای همین 8 سال گذشته، به خاطر اصرار بر هولوکاست بوده است و تا قبل از آن چنین چیزی را نداشتیم. پس مذاکرات را با رویکرد تنشزدایی (گویی عامل تنش در جهان ما هستیم!) و تعامل با غرب از سر گرفتند. کار به جایی رسید که رهبری معظم مجبور به تعیین 9 خط قرمز در مذاکره شدند؛ زیرا همهچیز در حال از دست رفتن بود. در نهایت به یک انرژی هستهای کوچک شدهی مینیاتوری شده بسنده کردند. غنیسازی 20 درصد به 3.5 درصد رسید و دهها هزار سانترفیوژ به 5600 عدد کاهش یافت و در قبال آن مقرر شد تا تحریمها رفع شود. غافل از آنکه تحریمها به خاطر وجود «یو-تِرن» مطلقاً رفع نخواهند شد. معنای یوتِرن که در سال 1387 توسط مرکز سیاست دو حزبی آمریکا قطعی شد، این است: هر کشوری که میخواهد با ایران معامله داشته باشد میباید از کانال آمریکا عبور کند. معاون وزیر خارجه آمریکا و معاون وزیر خزانهداری آمریکا در تلویزیون CNN حاضر شده و تشریح کردند هیچ قولی برای برداشتن یوتِرن در برجام نداده بودند. آمریکا برای اولین بار در عمر خود راست میگوید! در برجام هیچ نشانی از برداشته شدن یوتِرن نیست. در واقع سرداران مذاکره از وجود چنین مفهومی در مناسبات مالی ما با کشورهای جهان بیاطلاع بودند و آنقدر به آمریکا اعتماد داشتند که در باب نحوهی برداشته شدن تحریمها مذاکره نکردند. در حالیکه او به ما چنین اعتمادی نداشت و برای نحوهی بتنریزی تأسیسات اراک و... بند بند مذاکره کردند. تا پیش از برجام، ما برای تعاملات با جهان تحریم بودیم. پس از برجام، بدلیل باقی ماندن یوتِرن، تمام 190 کشور جهان برای معامله با ایران تحریم هستند؛ به همین دلیل آقای ظریف در دیدار با مقامات کشور شیلی میگوید با سیستم مالی ما کار کنید، اگر تأییدیه میخواهید، ما به آمریکا رفته و برای حصول اطمینان شما از آنان تأییدیه میگیریم. این یعنی برای معامله با هر یک از 190 کشور جهان میباید به آمریکا رفته و تأییدیه دریافت کنیم! در مرداد سال 96 هم طرح جامع تحریمهای ایران به تصویب رسید. این هشتمین بدعهدی آمریکا بود. هشت بار دستمان را در دست آمریکا گذاشتیم و او به ما رودست زد.
درس این هشتبار مذاکره با آمریکا این است که هر بار به روش اشعث بن قیس با غدار جماعت (عهدشکن) مذاکره کردیم، طرف مقابل، بدعهدی کرده است. دیگر تکرار نکنیم!
پایان
@TahaMohajer1444
دوگانهی کاذب؛ اصولگرایی و اصلاحطلبی!
امام خامنهای (مدظلهالعالی): «بنده دعوای اصلاحطلب و اصولگرا را هم قبول ندارم؛ من این تقسیمبندی را غلط میدانم. نقطهی مقابل اصولگرا، اصلاحطلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاحطلب، اصولگرا نیست. نقطهی مقابل اصولگرا، آدم بیاصول و لااُبالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او یا فضای عمومی ایجاب میکند که بشدت ضدسرمایهگذاری و سرمایهداری حرکت کند، یک روز هم منافعاش یا فضا ایجاب میکند که طرفدار سرسخت سرمایهداری شود؛ حتّی به شکل وابسته و نابابش! نقطهی مقابل اصلاحطلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاحطلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روشها به صورت روزبه روز و نوبه نو.» [19 اردیبهشت 1384]
🖼 yon.ir/rJUFa
گفتمانی که امام جامعه از دههی 80 آغاز کردند، نشان میدهد که این دو جناح سیاسی (اصولگرا و اصلاحطلب) در کشور، ضد هم تعریف نشدهاند اما با فضاسازی رسانهای میبینید به جای اینکه روی اشتراکات دست بگذارند، روی اختلاف و تضاد اساسی میپردازد که این خیلی نگرانکننده است.
یک موضوعی که یک کلاننگر، همهجانبهنگر و آیندهنگر به بیانات امام جامعهاش مراجعه میکند، به یک نکتهی کلیدی و بسیار مهم مواجه میشود و آن هم این است که ثنویتی که امام جامعه تعریف میکند، ثنویت #انقلابی و #غیرانقلابی است. بله! این پاردایمشیفت است. از ثنویت اصولگرا و اصلاحطلب به ثنویت انقلابی و غیرانقلابی. چرا؟
آیا اصولگرایان و اصلاحطلبان دو حزب و جناح سیاسی کشور، کشور را به منافع ملّی، عزت و فلاح ملّی و سعادت ملّی سوق دادند یا خیر؟ هر چه به فکر فرو میروم، به سوال، جواب منفی میدهم. در جامعه میبینم بر سر هم میزنند! به مسائلی میپردازند که در اولویتهای کماهمیت نظام اسلامی است یا اصلاً در نظام اسلامی دیده نمیشود. به مسائلی میپردازند که آن موضوع به تاریخ پیوسته است؛ دعوای آن تمام شده است. اما باز هم میبینیم که این دعواها تمام نمیشود و ادامه دارد.
برای درک و فهم درست و دقیق باید دید این سیاست دوحزبی و دوقطبی از کجا آمده است؟ و چگونه ترویج داده میشوند؟
بله همانطور که خودتان میدانید، این سیاست دوحزبی از آمریکا آمده است و با ابزاری به نام فوتبال به دیگر کشورها صادر شده است. اما یک مسئلهی مهم این است که این نوع سیاست به کشور ما آمده است. کشوری که مبنای آن اسلام، قرآن کریم و عترت میباشد. ما از منابع گرانبهایی بهره میبریم حالا چرا از فلان کشور، فلان سیاست را بپذیریم؟ الآن جواب نمیدهم هرچند کسانی که اینجانب را میشناسند، پاسخم را میدانند!
مهمترین نکتهای که در این دوقطبیسازیها جای تأمل دارد التقاطی بودن دوقطبیهای مذکور از هندسه سیاسی غرب است. جمهوری اسلامی که در سال 59 با نفی شرق و غرب حاکمیت خود را تثبیت کرد درنهایت بهواسطه التقاط مدیران و منتقدان سبب احیای ایدئولوژیهای شرق و غرب میشود. چپ که مؤید تفکرات بلوک شرق است و راست مؤید تفکرات بلوک غرب. لذا به نظر میرسد بهواسطه ضعف ساختار فکری و اندیشهای مدیران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره این دوقطبیهای ضاله در زیر لوای جمهوری اسلامی حیات خود را احیا و ابقا نموده است. علاوه بر این اصلاحطلب و اصولگرا نیز دوقطبی مستقل جمهوری اسلامی محسوب نمیشود و آن نیز روگرفتی از هندسه ایدئولوژیک غرب در تاریخ استراتژیک مسیحیت است. اصلاحطلبی که ترجمانی از جریانهای رفورمیستی و روگرفتی از کلیسای پروتستان و اصولگرایی که ترجمانی از جریانهای فاندامنتالیستی و روگرفتی از کلیسای ارتودکس است. التقاط جریانهای سیاسی در تنظیم هندسه سیاسی جمهوری اسلامی نمایی و نمادی از عدم اصالت این دوقطبیها و ابطالپذیری آنها میباشد.
پس ما نیاز به اندیشیدن و نظریهپردازی داریم. اگر ما به حزب و تشکل نیاز داریم که داریم، باید دید چگونه اینها تعریف میشوند؟ آنها را روششناسی کنیم. و ... .
یک دردی که وجود دارد، این است که از سیاستمدارن گرفته تا مردم، همراه و ملازم امام جامعه نیستند. وقتی سخن از ثنویت انقلابی و غیرانقلابی هست، چه نیازی به گفتن ثنویت اصولگرا و اصلاحطلبی است؟ #من_انقلابیام
@TahaMohajer1444
چهکار کنیم که تشخیص بدهیم چه کسی حق را میگوید؟ چه کسی باطل؟
این سوالیست که برخی در فضای سایبر و همچنین در محافل گوناگون میپرسند.
بهترین پاسخی که به این سوال داده شده، توسط قرآن کریم میباشد. در سوره انفال آیه 29، ذات اقدس الهی میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقانا»؛ ای کسانیکه ایمان آوردهاید، اگر خودتان را از چشم خدا ببینید و در محضر خدا معصیت نکنید، الله در شما قوه فرقان (تشخیص حق از باطل) را #جعل میکند. علامه طباطبائی در تفسیر المیزان این موضوع را هم در اعتقادات میبیند و هم در عمل. علامه در اعتقادات جدا کردن ايمان از کفر و هدايت از ضلالت، و همچنین در عمل جدا كردن اطاعت از معصیت و هر عمل مورد خشنودى خدا است از هر عملى كه موجب غضب او باشد، و فرقان در رأى و نظر جدا كردن فكر صحيح است از فكر باطل، همهی اينها نتيجه و ميوهاى است كه از درخت تقوا به دست میآيد.
نکتهی قابل توجه این است که برخی از دوستان میگویند "ما نه حقِ حقیم و نه باطلِ باطل، ما حدوداً این وسطا هستیم!". منطقی که از سال ١٩۶٥م وارد صحنه محاسباتنو شد و متأسفانه برخی این منطق را در همه چیز بسط دادند، «منطق فازی» بود. منطقی که درجهای یا نسبی است. مثلاً در #ثنویت شب و روز، وقتی میخواهند زمان دقیق 18:30 را تعیین کنند، میگویند الآن نه دقیقاً شب است و نه دقیقاً روز، بلکه 6 ساعت و نیم از روزِ روز گذشته و 5 ساعت و نیم دیگر شبِ شب میشود. خب مگه این منطق درست نیست؟ بله درست است اما ثنویت شب و روز در وادی متضاد ضروری (ثنویتهایی که ضد هم هستند اما ضروری هم هستند و یکی بدون دیگری معنایی ندارد) است اما نمیشود ثنویت حق و باطل را در این وادی (وادی تعادل و تضاد) دید بلکه این ثنویت، در وادی توحیدی است یعنی در این وادی ثنویتهایی وجود دارند که یک انگاره را باید نفی و دیگری را اقامه کرد. مانند هدایت و ضلالت، ایمان و کفر، یقین و شک، فلاح و خسارت، استقامت و زلّت، عزت و ذلّت، حق و باطل، و غیره از ثنویت یا دوگانگیهای توحیدی است. بله ما مطلق حق نیستیم چون معصوم نیستیم اما در اینجا هویت انسان موضوعیت دارد؛ اندیشه و عقیده در اینجا موضوعیت دارد؛ انسان در صیرورت و شدن در إِلَى اللَّهِ الْمَصير هست یا بِئْسَ الْمَصير. در اینجا نسبیگرایی نداریم. یادمان باشد اگر پایهی منطقمون در حق و باطل، اینگونه فکر کردیم (ما نه حقِ حقیم و نه باطلِ باطل) یعنی منطقمون #منطق_فازی بود، بدانیم که لیبرال (اباحهگر) شدیم.
#معرفت_توحیدی
وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماما، إن شاء الله
@TahaMohajer1444