eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
22.4هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.1هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸 🔆چهار دیوار و چهار کلمه ⚡️کسی از امام صادق علیه‌السلام سؤال کرد: «چرا کعبه را کعبه نامیدند؟» ⚡️ فرمود: «چون چهار دیوار دارد.» عرض کرد: «چرا چهار دیوار دارد؟» ⚡️فرمود: «چون بیت‌المعمور که در آسمان‌هاست چهار دیوار دارد.» عرض کرد: «چرا بیت‌المعمور چهار دیوار دارد؟» ⚡️ فرمود: «برای آن‌که عرش خدا چهار ضلع دارد.» عرض کرد: ⚡️ «چرا عرش خدا چهار ضلع دارد؟» فرمود: برای این‌که کلمات توحیدی خدا چهارتا است، «سبحان‌الله، والحمدلله و لااله‌الاالله و الله‌اکبر». 💫اسماء حُسنی حق به این چهار کلمه («تنزیه»، «تحمید»، «تهلیل» و «تکبیر») برمی‌گردد و انسان خدا را به وحدانیت و بزرگداشت و به مجد و منزّه بودن می‌ستاید. 💫پس کسی کعبه می‌رود معرفتش تا عرش با کلمات تامات عارف شده است که کعبه بر این اساس بنا نهاده شده است. ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🌱 سهراب دستمو گرفت و گفت : پروانه من اشتباه کردم ولی این حقم نیست، اصلا خودم همه چیو به ستاره میگم
🕊🌱 رحمت با مادر امیر لیلا آشنا شده بود و سالها بود که با هم زندگی کرده بودن و حتما انقد پدر خوبی برای امیر بوده تو این سالها که امیر با اینکه میدونسته رحمت پدر واقعیش نیست ! ولی بابا صداش میکرده و این نشون میده که رابطه خوبی با لیلا داشته و همدیگه رو دوست داشتن.☺️ هر جوری حساب میکردم نمیتونستم قید سهراب و بزنم اگه اون روزا سهراب به دادم نمیرسید قطعا خان داداشم همونطوری که کاری کرد که رحمت و نابود کنه بچه امم نابود میکرد.! ولی پشیمون نبودم از اینکه واقعیت و به رحمت گفتم چون این حقه رحمت بود که بدونه ستاره دخترشه.، یک روز مونده بود به اومدن رحمت و امیر هر چی به اومدنشون نزدیک تر میشد استرسم بیشتر میشد. تو این چند روز با سهراب زیاد حرف نزده بودم و حسابی با خودم خلوت کرده بودم! سهراب هنوز از تصمیمی که گرفته بودم خبر نداشت و میشد فهمید که چقد استرس داره.🤔😮‍💨 ستاره با دوستاش رفته بود بیرون و من هم تو خونه تنها بودم و سهراب هم شرکت بود به خیال اینکه تا عصری خونه تنهام حتی ناهارم درست نکرده بودم که یه دفعه در باز شد و با تعجب دیدم سهراب وارد خونه شد.!! سهراب یه شاخه گل دستش بود لبخندی زد و گفت خوبی؟🌹 _چه زود اومدی؟؟ -نزدیک شد و شاخه گلی که دستش بود و سمتم گرفت و گفت بفرمایید.🥰😊 لبخندی زدم و شاخه گل رزی که برام گرفته بود و ازش گرفتم و تشکر کردم.! سهراب نفسشو بیرون داد و گفت میشه یه کم با هم حرف بزنیم؟ _آره حتما ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 داستان کوتاه روزی ملانصرالدین به دهكده ای می رفت، در بين راه زير درخت گردوئی به استراحت🌹 نشست و در نزديكی اش بوته كدوئی را ديد. ملا به فكر فرو رفت كه چگونه كدوی به اين بزرگی از بوته ی كوچكی بوجود مي آيد و گردوي به اين كوچكی از درختی به آن بزرگی؟ سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! آيا بهتر نبود كه كدو را از درخت گردو خلق می كردی و گردو را از بوته كدو؟ در اين حال، گردوئی از درخت بر سر ملا افتاد و برق از چشمهايش پريد و سرش را با دو دست گرفت و با ترس از خدا گفت: پروردگارا! توبه كردم كه بعد از اين در كار الهي دخالت كنم...🌹 زير ا هر چه را خلق كرده اي،حكمتي دارد و اگر جاي گردو با كدو عوض شده بود، من الآن زنده نبودم! ❌هیچ کار خدا بی حکمت نیست🌹 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🔴 آیه های آتش افزا احمد بن طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، قاری قرآنی را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند.❤️ روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست که به کجا رفته است پس از جست و جوی فراوان او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ جرأت نمی کرد جواب دهد. فقط می گفت: من دیگر قرآن نخواهم خواند. گفتند: اگر حقوق دریافتی تو کم است دو برابر این مبلغ را می دهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمی پذیرم. گفتند: دست از تو برنمی داریم تا دلیل این مسأله روشن شود. گفت: چند شب قبل صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می خوانی؟ من گفتم: مرا اینجا آورده اند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد.❤️ گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمی رسد بلکه هر آیه ای که می خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می شود، به من می گویند: می شنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی؟ بنابراین مرا از خواندن قرآن برای آن پادشاه بی تقوا معاف کنید.❤️ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
خدا همیشه بهمون نشان داده که میتوانیم ✨♥️ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ ] 📌در محضر استاد عالی 👌چهار گناه بدتر از خود گناه 😳 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
وقتی گناه میکنی جوری گناه نکن که گناه پای شما را ببندد نتوانی فرار کنی ... 🌱🌱🌱🌱 🍃🍃🍃 🌿🌿 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
یه‌ استاد‌ داشتیـم‌ میگفت: اگه درس‌ میخونین ‌بگین‌ برا‌ی امام زمان(عج) هست اگه‌ مهارت‌ کسب‌ میکنین نیتتون‌‌مفید‌ بودن‌ تو دولت‌ امام‌ زمان(عج) باشه اگه ورزش‌ میکنین ‌آمادگي برای دوییدن‌ توحکومت‌ کریمه‌ آقا‌ باشه اینجوری میشیم "سـرباز‌قبل‌از‌ظهـور " 🌹🌹🌹 🍃🍃 🌱 ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
🍃🌼🍃🌼🍃 🌷 امام علی (ع) 🌷 بدانیدکه بعداز قرآن کریم دیگر کسی راتنگدستے وفقرے نیست براے دردهایتان ازقرآن شفاجویید وبراے گرفتاریها ازآن مددگیرید ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
6.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥میخوای ثواب یک کار خوب تا قیامت برات نوشته بشه... از دیدن این کلیپ چند ثانیه ای غفلت نکن.... 🎙حجت الاسلام عالی 💐 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
ـ‌آیت‌‌ الله‌ گُلپایگانۍ : امروز‌چادر‌بانوان ؛ از‌عباۍ‌ِ‌من‌باارزش‌تر‌است‌بانوان‌با‌حفظ‌حجاب‌خود مروج‌دین‌اسلام‌هستند🌱. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀••┈••❈✿🥀✿❈••┈••❀ ══❈═₪❅❅₪═❈══ 🌹@Talangoory🕊 ══❈═₪❅❅₪═❈══
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🌱 رحمت با مادر امیر لیلا آشنا شده بود و سالها بود که با هم زندگی کرده بودن و حتما انقد پدر خوبی بر
🕊🌱 کنارم نشست و گفت فردا رحمت میاد.! _میدونم سهراب با استرس نگاهم کرد و گفت: تصمیمتو گرفتی؟ لبخندی زدم و گفتم آره گرفتم. خب تصمیمت چیه؟؟🤔😰 نگاهی بهش انداختم چقد استرس داشت پوست لبش حسابی کنده شده بود و میشد فهمید این چند روز چقد استرس داشته! چون سهراب همیشه وقتی استرس داشته باشه پوست لبشو میکنه.😅 _کنارت میمونم. با شنیدن این حرفم سهراب با چشمهای گشاد شده گفت چی گفتی؟ _گفتم کنارت میمونم.! سهراب با چشمهایی که از اشک حلقه زده بود گفت : باورم نمیشه پروانه باورم نمیشه الهی قربونت برم الهی دورت بگردم 😍😁 بیا بغلم بیا تو بغلم که این چند روز صد دفعه مردم و زنده شدم.!! سهراب دستاشو باز کرد و منو تو آغوشش گرفت چقد قلبش تند تند میزد صدای ضربان قلبشو به وضوح میشنیدم.، سرم و از روی سینه اش برداشت و نگاهی به صورتم انداخت و گفت نمیدونی این چند روز چی کشیدم حتی از تصور اینکه تو رو نداشته باشم دیوونه میشدم.🥺 از صبح ستاره بیدار بود و خیلی خوشحال بود که امروز امیر و میبینه.! با سهراب تصمیم گرفته بودیم که رحمت و پسرش و دعوت کنیم خونمون و قرار بود یه راست از فرودگاه بیان خونه ما ✈️ میدونستم رحمت با دیدن سهراب خیلی جا میخوره دل تو دلم نبود استرس همه وجودم و گرفته بود.، ترس اینکه وقتی ستاره بفهمه چه عکس العملی نشون میده داشت دیوونم میکرد. سهراب مدام سعی میکرد آرومم کنه و بهم میگفت همه چیز درست میشه ولی من آروم و قرار نداشتم.! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°