26.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صاحبخانه شدن با روضه حضرت مسلم😇
✍🏻میگن هر کی 7 تا شنبه پشت سر هم
روضه حضرت مسلم بن عقیل رو گوش
بده به فضل الهی از مستاجری در میاد
و صاحبخونه میشه انشاءالله.
البته نباید مثل من گوش کنید
باید با جان دل گوش بدید روضه رو
یکی از شرایطش اینه که زیر سقف و تا
آفتاب غروب نکرده باید گوش بدید
انشاءالله حاجت همه کسانی که با اخلاص
گوش کردند برآورده بشه💌
🎥کلیپ بالا،روضه حضرت مسلم هست
میتونید همین رو داخل منزل پخش
وگوش بدید🌸
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
شیعه ما اگـر مرتکب #معصیتی شـود، نمیمیرد مگر اینکه به #بلایی چه در #مال و چه در #فرزند و چه در خودش مبتلا گردد و این ابتلا موجب از بین رفتن گناهانش گردد. و خدا را به گونهای ملاقات نماید که هیچ اثری از گناه در او باقی نمانده باشد و اگرچیزی از گناه در او باقی مانده بود، به هنگام مرگ دچار سختی و شدّت میگردد. (سپس گناهش پاک میشود)
📚 بحارالانوار، ج۶، ص ۱۵۷
(باب سکرات الموت وشدائده)
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🌱 امیر با دیدن ما فهمید یه خبراییه با تعجب گفت چیزی شده؟؟🙁 ستاره بهت زده نگاه امیر کرد و گفت امیر
🕊🌱
اخم کردمو عصبی گفتم : چی داری میگی؟این امکان نداره من وقتی با رحمت ازدواج کردمو بچه دار شدم ،
تو چهار پنج سال از ستاره بزرگ تری رحمت اون موقع اصلا ازدواج نکرده بوده با مادرت!؟😳🤯
امیر اشکاشو پاک کرد و گفت چند سال قبل پدرم قبل از اینکه با شما ازدواج کنه با مادر من بوده صیغه اش میکنه و بهش قول ازدواج میده!!
بعد از اینکه میفهمه مادرم باردار شده ولش میکنه و میره مادرم منو به دنیا میاره و به سختی بزرگم میکنه تا وقتی که بابام از زندان آزاد میشه !
خیلی اتفاقی مادرم و میبینه و وقتی میفهمه مادرم منو به دنیا آورده و تنها داریم زندگی میکنیم ،
با خودش میگه شاید آه لیلا بوده که این همه بلا سرم اومده و میاد برای اینکه جبران کنه با مادرم ازدواج میکنه☹️
من که حسابی شوکه شده بودم گفتم باور نمیکنم.!
امیر با بغض گفت : کاش دروغ بود کاش واقعا پدرم نبود من از روز اول واقعیت و به ستاره گفتم!🥺
با اینکه پدرم گفته بود که حقیقت و نگم نه تنها به ستاره به همه گفته بودیم که پدر واقعیم نیست چون وقتی بابام برگشت من پنج سالم بود و مادرم به همه همسایه ها گفته بود پدرم مرده.!
مادرم میگفت وقتی پدرت ترکمون کرد از اون محله برای همیشه اومدیم بیرون مادرم هیچ کس و نداشت هیچ کس تمام خانواده اش و از دست داده بود.،
بعد پنج سال وقتی پدرم و دید انگار دنیا رو بهش داده بودن با اینکه پدرم همه چیو راجع به شما بهش گفت !
مادرم میدونست که پدرم عاشق کس دیگه ایه ولی انقد دوسش داشت بخشیدش باهاش زندگی کرد بهش محبت کرد😔
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#ارسالی_اعضا 🌼✨
راجب داستان#پروانه 🦋
سلام وعرض خسته نباشید خدمت شما
میخواستم راجب داستان پروانه صحبت کنم
من از همون اولم از رحمت خوشم نمیومد و همیشه حق و میدادم به سهراب چون واقعا عاشق پروانه بود و از همه نظر پسر ایده آلی بود ولی فکر نمیکردم رحمت تا اینقدر بتونه پست باشه که بخاد دخترش و به عقد پسرش در بیاره و بخواهد همچین کار احمقانه ای انجام بده و در نتیجه اینکه هر چی بلا سرش اومده واقعا حقش بوده و باید بدتر از اینا رو بکشه واز نظر من پروانه فقط باید سهراب و برای خودش نگه داره چون اون مرد لایق بهترین زندگیه
لطفا داخل کانال بزارید
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#سرگذشت_پریا🤍✨ خارج از شهر بودیم من کمی ترسیده بودم ولی پریسا براش عادی بود وارد دیگه با خیلی بزرگ
#سرگذشت_پریا🤍✨
سرم از شدت صدای بلند موزیک و رقص نور سالن درد گرفته بود، من به این مهمونیا و بیرون رفتنا عادت نداشتم
از دختر کناریم که اسم نگین بود پرسیدم
عزیز سرویس بهداشتی کجاست !؟😅
با دست انتهای سالن نشون داد که راه رو بلندی بود، کیفم و برداشتم و به اون سمت رفتم...!
بعد از اینکه آبی به صورتم زدم و یکم سرم بهتر شد به سالن برگشتم، چشم چرخوندم و اطرافم و نگاه کردم خبری از پریسا و آریا نبود..!🙁🤔
به سمت میز رفتم و پرسیدم: پریسا کجا رفت نمیبینمش...!
یکی از دخترا که از همه جلف تر بود گفت رفته صفا سیتی بشین از مهمونی لذت ببر تا اونم بیاد😉
متوجه حرفش نشدم اما به ناچار روی صندلی نشستم و به آدم های اطرافم نگاه کردم، هرکسی یجوری در حال خوشگذرونی بود
نمیدونم چقدر گذشته بود که به ساعت گوشیم نگاه کردم⏰
چشمام با دیدن ساعت گرد شد
وااای من کی ساعت شد ۱۲ حالا جواب مامان و چی بدیم😱🥶
شماره پریسا گرفتم شروع به بوق خوردن کرد اما جواب نداد، چندین بار تماس گرفتم اما بی فایده بود...!
از شدت استرس کل بدنم به لرزه افتاده بود و دستهام یخ کرده بود، دلم میخواست برم دنبالش بگردم ببینم کجاست...
میترسیدم با رفتنم بلایی سرم بیاد آخر شب بود و اکثر پسرا بودن و حالت طبیعی نداشتن، چاره ای جز انتظار نداشتم
ساعت نزدیک به یک بود که خانم تشریف فرما شد ...😤
اینقدر از دستش عصبانی بودم و حرص خورده بودم دلم میخواست یه فصل کتکش بزنم حیف که نمیشد و موقعیتش و نداشتم،
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
15.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥بهشت و دوزخ برزخی
▪️مشاهده ی فضاهایی از بهشت و جهنم در برزخ توسط تجربه گر
👤تجربهگر: آقای میلاد دولت آبادی
.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
● نکته میانبربرای نزدیکی به خدا🕊
🎙استاد_جاودان
#درس_اخلاق
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#تلنگر🌷☘
🔴 بخشش مال همچون هرسکردن درخت است
🔹مردی خسیس تمام داراییاش را فروخت و طلا خرید.
🔸او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد و هر روز به طلاها سر میزد و آنها را زیر و رو میکرد.
🔹تکرار هر روزه این کار یکی از همسایگانش را مشکوک کرد. همسایه، یک روز مخفیانه به گودال رفت و طلاها را برداشت.
🔸روز بعد مرد خسیس به گودال سر زد. اما طلاهایش را نیافت. شروع به شیونوزاری کرد و مدام به سر و صورتش میزد.
🔹رهگذری او را دید و پرسید:
چه اتفاقی افتاده است؟
🔸مرد حکایت طلاها را بازگو کرد.
🔹رهگذر گفت:
این که ناراحتی ندارد. سنگی در گودال بگذار و فکر کن که شمش طلاست. تو که از آن استفاده نمیکنی، سنگ و طلا چه فرقی برایت دارد؟
🔸ارزش هر چیزی در داشتن آن نیست. بلکه در استفاده از آن است. اگر خداوند به زندگی شما برکتی داده و شرایط مناسبی دارید، پس به فکر دیگران نیز باشید.
🔹بخشش مال همچون هرسکردن درخت است. پول با بخشش زیادتر و زیادتر میشود.
🔸دارایی شما حساب بانکیتان نیست. دارایی شما آن مقدار از ثروت و داشتههایی است که برای یاری دیگران به گردش درمیآورید.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خـــ♡ــدا هُلت میده
لبهی صخرهیِ مشکلات، بهش اعتماد کن
چون یا میگیرتت یا بهت پرواز کردن یاد میده!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
🕊🌱 اخم کردمو عصبی گفتم : چی داری میگی؟این امکان نداره من وقتی با رحمت ازدواج کردمو بچه دار شدم ، تو
🕊🌱
امیر نگاهی بهم انداخت و گفت از کی میدونست؟
نفسمو بیرون دادم و گفتم از وقتی برگشتید ایران..😮💨
امیر گفت : یعنی تمام این دو هفته ای که من دنبال حلقه ازدواج بودم ،
خبر داشته که ستاره خواهرمه و نمیتونیم با هم ازدواج کنیم نمیتونم ببخشمش هیچ وقت.!🥺😤
باور کردن این موضوع برای هممون سخت بود حتی برای سهراب، از اون روز دیگه رحمت و ندیدیم هیچ کدوممون!!
به اصرار سهراب امیر و یه مدت پیش خودمون نگه داشتیم و هم ستاره هم امیر و میبردیم پیش مشاوره تا با این قضیه کنار بیان.،
خیلی طول کشید تا ستاره و امیر قبول کنن که نمیتونن با هم ازدواج کنن.!
با کمک مشاوره ستاره حتی سراغ رحمت هم نگرفت و انگار که اصلا نمیخواست ببینتش.،
امیر برگشت ایران و تنهایی برای خودش خونه گرفت ولی با ستاره و ما در ارتباط بود کم کم حال ستاره بهتر میشد و شرایط بهتر میشد.!🥲😊
به گفته مشاور که میگفت ستاره باید با یه پسر وارد رابطه بشه ،
تا زودتر فراموش کنه با یکی از پسرای دوست سهراب آشنا شدن و خوشبختانه اخلاق و رفتارشون خیلی بهم میخورد و باعث شد تا ستاره راحت تر همه چیو فراموش کنه،!
البته چیزی نبود که فراموش بشه ولی به هر حال با این قضیه کنار اومد امیر هم مشغول درس خوندن بود و تا میتونست خودشو مشغول میکرد📚
رحمت هم کلا رفته بود و امیر هم هیچ خبری ازش نداشت و میگفت که اصلا دلش نمیخواد دوباره ببینتش.!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰ﺳﺎﻝ ﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﺗﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ:
ﻏﺮﻭﺭ ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﺷﻤﻦ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺗﻨﺪﺭﺳﺘﯽ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﺍﺭﺍﯾﯽ ﺍﺳﺖ
ﺑﯽ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﺩﺭﺩﻧﺎﮎ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺳﺖ
ﺁﺳﺎﯾﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ، ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻧﻌﻤﺖ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﻏﻢ ﻭ ﺩﺭﺩ ﻧﯿﺴﺖ
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺯﺑﺎﻧﺶ ﻧﺮﻡ ﺍﺳﺖ، ﺩﻟﺶ ﮔﺮﻡ ﻧﯿﺴﺖ!!
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺳﺖ، ﻟﺰﻭﻣﺄ ﺩﻭﺳﺖ ﺗﻮ ﻧﯿﺴﺖ .
ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺍﺧﻼﻗﺶ ﺗﻨﺪ ﺍﺳﺖ، ﺟﻨﺴﺶ ﺳﺨﺖ ﻧﯿﺴﺖ
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺎﻧﺲ ﺗﻮﺳﺖ🌱
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
14.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞ماجرای تکان دهنده از معجزه باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
🎼با روایت گری صابر خراسانی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
مداحی_آنلاین_عباس_تو_همه_لشکر_منی.mp3
8.54M
روضه حضرت ابوالفضل العباس(ع)
عباس تو همه ی لشکر منی
#روضه🔊
#تاسوعا #محرم💔
#سید_مهدی_میرداماد🎙
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی کمیاب از حمل ضریح حضرت ابوالفضل العباس (ع) که توسط صنعتگران اصفهانی ساخته شده از اصفهان به کربلا در سال ۱۳۴۳
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#سرگذشت_پریا🤍✨ سرم از شدت صدای بلند موزیک و رقص نور سالن درد گرفته بود، من به این مهمونیا و بیرون ر
#سرگذشت_پریا🤍✨
بدون اینکه کوچکترین نگاهی بهش کنم به سمت در خروجی رفتم...!!
صدای پریسا میشنیدم که اسمم و صدا میکرد اما به روی خودم نمیآوردم و به راهم ادامه دادم، با کشیده شدن لباسم وایستادم ،پریسا بود...
_همینجوری سرت و انداختی پایین کجا میری، اینهمه صدات کردم چرا جواب نمیدی ،
مگه کر شدی ؟🤨
آروم به سمتش برگشتم و نمیخواستم تو اون محیط و وسط اون همه آدم باهاش دهن به دهن بزارم برای همین بهش گفتم : من چیزی نمیگم تو هم نگو فقط بریم..!
اینقدر محکم این جمله بهش گفتم که دیگه چیزی نگفت و راهی شدیم، خدارو شکر وضع مالی خوبی داشتیم توی رفاه کامل بودیم،!😮💨
در ماشین باز کردم نشستم روی صندلی و چشمام و بستم، پریسا هم سکوت کرده بود چیزی نمیگفت تموم راه فکرم درگیر این بود چه جوابی به مامان و بابا بدیم،
آخرم به نتیجه ای نرسیدم و بیخیالش شدم
من که مقصر نبودم این پریسا بود که معلوم نبود کجارفته بود باعث شده بود اینقدر دیر برگردیم!
با این حرف خودم و قانع کردمو آروم!
با ایستادن ماشین چشمهام و باز کردم و دستم و روی دستگیره در گذاشتم تا پایین برم که با صدای پریسا دستم و عقب کشیدم و برگشتم و سوالی نگاهش کردم..🙁🤔
_ ازت میخوام چیزی به مامان نگی خودم دلیل دیر اومدنمون بهش میگم،،
به تکون دادن سرم اکتفا کردم و در و باز کردم و داخل رفتم، همه برق ها خاموش بود نور گوشیم و جلوم گرفته بودم تا زمین نخورم..!
آروم آروم به سمت اتاقم رفتم....
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
※ من خدا رو دوست دارم،
ولی یه عالمه فاصله بین خودم و خدا حس میکنم!
دلم میخواد دوستم داشته باشه،
بهم فکر کنه،
براش ویژه باشم،
اما هیچ وقت نتونستم ....
🎙#استاد_شجاعی
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#ارسالی_اعضا 🌸✨
راجب داستان#پروانه 🦋
سلام نازگل درمورد،داستان پروانه من دقیق دنبال کردم به نظرمن مشورت درزندگی بابزرگترهابخصوص پدریامادرخیلی راه گشاست 👌
اگرپروانه قضیه حاملگی ش روپنهان نمیکردوازروزاول بامادرش درمیان میگذاشت شاید داستان زندگیش جوردیگه رقم میخوردو اینکه درزندگی نبایداینقدر شتابزده عمل کردچطورسهرابی که قبل ازعقدپروانه اینقدرباخانواده پروانه بحث وجدل میکرد.
به ناگاه خیرخواه پروانه ورحمت شدادم به این ساده لوحی نوبره اگرواقعادلش بارحمت بودنه چندسال ولی حداقل یکی دوسال صبرمیکردانگارخودپروانه هم بدنبال آسوده طلبی وخوش گزرانی بوده
بایدهمیشه دعاکنیم که خداکمک کنه ودرشرایط سخت بتونیم بهترین تصمیم هاروبگیریم ،!.
تا وقتی درآینده به گذشته فکرمیکنیم شرمنده خودمون ودیگران نشیم!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#ارسالی_اعضا 🌺✨
راجب داستان#پروانه 🦋
درود و نور
در مورد داستان پروانه
با توجه به شناختی که از رحمت با خواندن داستان بدست آوردم
رحمت هرگز با پروانه ازدواج مجدد نخواهد کرد بنا به خیلی دلایل
سهراب هم هرگز برنخواهد گشت حتی اگر پروانه احساس ندامت کنه
یعنی در نهایت پروانه همانطور که گفتم لیاقتش تنهایی است
چون به قدری خودخواه هست که خودش به تنهایی تصمیم میگیره اقدام میکنه هیچکس هم در تصمیماتش آدم حساب نمیکنه
حیف از رحمت و سهراب که 15 سال از بهترین دوران جوانی شان را به پای چنین آدمی گذاشتند
پروانه فقط به فکر آسایش خودش بود نه دخترش،ستاره
ستاره فقط بهونه بود
بالاخره ستاره میفهمه پدرش کیه؟
و با امیر هم ازدواج میکنه میره ایران
تو همون خونه رحمت زندگی میکنه
این پروانه است که بخاطر دروغگویی هاش و پنهان کاریش تنها میمونه
من هنوز هم یاد رحمت میفتم وقتی زندان بود واقعا گریه ام میگیره
پروانه حتی نخواست بفهمه بالاخره عاقبت رحمت چی میشه ؟
این اسمش عشق نیست یه هوس زودگذره
وقتی دید وضعیت سهراب بهتره رفت پیش سهراب
الان هم برای اینکه خودش رو تبرئه کنه هر کاری میکنه
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#سرگذشت_پریا🤍✨ بدون اینکه کوچکترین نگاهی بهش کنم به سمت در خروجی رفتم...!! صدای پریسا میشنیدم که ا
#سرگذشت_پریا🤍✨
اینقدر خسته و داغون بودم فقط لباس هام و عوض کردم بدون شستن آرایشم به تختم رفتم و همین که سرم به بالشت رسید بیهوش شدم🥱😴
🌤صبح از شدت گرما بیدار شدم...
نگاهی به ساعت کردم ۱۱ بود چقدر خوابیده بودم کل بدنم کوفته و خسته بود..!
سمت حمام رفتم و بعد از یه دوش حسابی بیرون اومدم و با همون حوله به آشپزخونه رفتم، مامان و بابا در حال صبحانه خوردن بودن ..،
سلام کردم و نشستم ،با سر جوابم و دادن و دوباره مشغول خوردن شدن🙁🤔
تعجب کرده بودم که چرا درمورد مهمونی سوال پیجم نکردن، نمیدونم پریسا چی گفته بود که قانع شده بودند،!
از مامان پرسیدم : مامان پریسا هنوز خوابه...؟
_ نه صبح زود رفت بیرون مثل اینکه میخواست چنتا جزوه از دوستاش بگیره...
-اهااا
پریسا انگار مهره مار داشت که مامان اینجوری کوتاه میومد، بعد از خوردن صبحانه به اتاقم رفتم و لباس راحتی پوشیدم .!
دفتر کتاب هام و برداشتم روی زمین نشستم و خودم و با درس خوندن سرگرم کردم، اما چه فایده تموم فکرم سمت آریا کشیده میشد..📚😮💨
اینجوری فایده نداشت چیزی تا کنکور نمونده بود باید تمام تلاشم و میکردم یه رشته خوب قبول بشم ..!
تا شاید یکم تو چشم بقیه بیام و برای منم ارزش قائل بشن، با این فکرها دوباره شروع کردم و تمام روز و درس خوندم..
فقط بعد از ناهار یکم استراحت کردم و دوباره نشستم پای درس تا شب بکوب خوندم، چند روز از مهمونی گذشته بود و درست و حسابی پریسا ندیده بودم..!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 #نمازحاجتامامرضا_ع
❤ امام رضا عليه السلام ميفرمايد:
🔹زماني كه امر مهمي باعث غم و اندوه شديد تو شد دو ركعت نماز بخوان و در ركعت اول سوره ي «حمد» و «آية الكرسي» و در ركعت دوم سوره ي «حمد» و «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيلَةِ الْقَدْرِ» را بخوان و سپس قرآن را باز كرده بر بالاي سرت بگير و بگو:
🌹 «اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ إِلَي خَلْقِكَ وَ بِحَقِّ كُلِّ آيةٍ فِيهِ وَ بِحَقِّ كُلِّ مَنْ مَدَحْتَهُ فِيهِ عَلَيكَ وَ بِحَقِّكَ عَلَيهِ وَ لَا نَعْرِفُ أَحَداً أَعْرَفَ بِحَقِّكَ مِنْكَ «يا سَيدِي يا اللَّهُ»
🔹 ده بار «بِحَقِّ مُحَمَّدٍ» ده بار «بِحَقِّ عَلِي» ده بار «بِحَقِّ فَاطِمَةَ» ده بار و همينطور به حق هر امامي ده بار ده بار تا اينكه به امام زمان برسي و آن را نيز ده بار بگوئي. كه از جايت بر نخواسته حاجتت بر آورده ميشود.
📚مكارم الخلاق
اَمّن یجیبُ المُضطّر
اِذادعاهُ ویَکشِفُ السوء🤲
یا امام رضـا (ع)بیمارانراشفاعنایتکن
خودت گره از کار گرفتاران عالم بازکن.
" آمیـن"🤲
#التماسدعابرابیمارمنظور
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌴 علی اکبر علیه السلام الگوی منتظران
🔘 خطر پذیری و ترس نداشتن از حوادث واقعه، یکی از ویژگیهای حضرت علی اکبر علیه السلام بوده است. آن حضرت با تمام خطراتی که در روز عاشورا متوجه ایشان بود، به قلب میدان زد و در راه یاری امام زمانش از هیچ تلاشی دریغ نکرد.
✔️ جوانان منتظر نیز می توانند برای یاری امام زمان خود از ویژگیهای شخصیتی حضرت علی اکبر الگوگیری نمایند. بدون تردید با تنآسایی و رفاه و تنبلی نمی توان ادعای یاری امام زمان علیه السلام را داشت. باید خطر پذیر بود و از اسایش و رفاه دوری نمود.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
#ارسالی_اعضا 💐✨
راجب داستان#پروانه 🦋
عرض ادب
در رابطه با داستان پروانه
حکایت عشق و دوست داشتن به کل با هم فرق می کنه.
دوست داشتن فقط یک حسه اما عشق حسی فراتر و برتر از دوست داشتنه
از نظر من پروانه اصلا عاشق رحمت نبوده بلکه فقط اون رو دوست داشته و به اون یک حس گذرا داشته؛
چرا که اگر عشق بود راوی در داستان از زبان پروانه نمیگفت که روی عشقم به رحمت خاکستر ریختم
عشق نبود چرا که اگر بود لیاقت چند مدت صبر را از جانب معشوق داشت
وعشق نبود که اگر بود با افتخار خبر بارداریش را بدون هیچ ترسی میگفت
پروانه دچار یک جور خود خواهی شده اون از ازدواج یک انتظار دیگه ای داره درحالی که ازدواج فقط تعهد هست و بس
اگر نسبت به رحمت تعهدی داشت صبر می کرد
اگر شرایط جور نبود، بعد از ۱۵ سال به سهراب که در داستان میگفت از رحمت حسش نسبت به پروانه بیشتر بوده پایبند بود.
چون سهراب هم عاشق بوده و برای اینکه پروانه کنارش باشه هرکاری حتی دروغ می گفته
خانم ها با گوش تحریک میشن چند تا خاطره از دوران راهنمایی پروانه و چند سال عشق سهراب نسبت به پروانه و چند تا حرف قشنگ که نباید میتونست پایه عشق پروانه به رحمت رو کم میکرد
آنتوان دو سنت اگزوپری در کتاب شاهزاده کوچولو از زبان روباه خطاب به شازده کوچولو میگه:انسان ها این حقیقت را فراموش کردند اما تو نباید فراموش کنی تو نسبت به چیزی که اهلی کردی مسئولی.
اما پروانه هیچ تعهدی نسبت به هیچ بشری نداشت.
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
#سرگذشت_پریا🤍✨ اینقدر خسته و داغون بودم فقط لباس هام و عوض کردم بدون شستن آرایشم به تختم رفتم و همی
#سرگذشت_پریا🤍✨
تا اینکه یه روز ظهر به اتاقم اومد و گفت برای عصر آماده شو باهم بیرون بریم، هنوز بخاطر برخوردش تو مهمونی از دستش ناراحت بودم ..!😒
اما اینقدر تو خونه مونده بودم دلم میخواست برم بیرون یه هوایی به سرم بخوره،
سریع یه دوش گرفتم و برگشتم اتاق و نگاهی به کمد لباس هام انداختم یه مانتو جلو باز سفید با شلوار جین جذب برداشتم و پوشیدم.!
موهام و با سشوار خشک کردم و حالت دادم، در حد یه ریمل و رژ هم آرایش کردم که با صدای در برگشتم پریسا آماده شده بود و منتظر من بود.!
چقدر به خودش رسیده بود، پشیمون شدم که زیاد آرایش نکردم 🤦♀
نگاهی بهم انداخت و گفت آماده ای بریم!؟
_اره بریم..
شالم و انداختم روی سرم و از اتاق بیرون رفتم، سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم،
ماشین پریسا که تازه از تعمیرگاه اورده بود بابا ورداشتیمو راه افتادیم، چند تا چهار راه و خیابون رو که رد کردیم پریسا یه گوشه ای پارک کرد ،!!
با تعجب نگاهش کردم
و پرسیدم برای چی ایستادی ،!؟🙁🤔
پریسا گفت ؛یه کم صبر کن متوجه میشی !
با کنجکاوی دورو اطراف رو نگاه کردم، از اینکه پریساهمیشه آدم رو تو عمل انجام شده قرار می دادو بدون اینکه نظر کسی رو بخواد تصمیم می گرفت کلافه شده بودم😤
اومدم که برای بار دوم بپرسم چرا اینجا واستادی و حرکت نمی کنی که در ماشین باز شد و آریا نشست !!
با دهانی باز وهاج و واج نگاهش کردم😳🤯
چقدر این پسر خوش تیپ و خوش قیافه بود، آریا دستش رو جلو آورد و دست پریسا رو گرفت وبوسید،
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 #منبر -کوتاه- تصویری.
📜موضوع: چه کار کنم اهل بهشت برزخی بشم؟
✅ ترسیم حالات خوش مؤمن هنگام مرگ در کلام امیرالمؤمنین(علیه السلام).
📺سخنران:حجة الاسلام محمد رضا #هاشمی
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
@shik_shoooo
♡
♡ ♡
♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
هرکس عیب تورا به تو بگوید پشت سرت آبروی تورا حفظ میکند،
(غررالحکم ۸۲۶۰)
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌿🧡
████████████] 99%
خدايا
آخرين لحظات هست
شمارش معكوس شروع شده⌛️
مبادا منو نبخشيده 😔
از اين ماه بيرون بيارى؟!
خدایا
ببخش اون گناهایی رو
که مانع اجابت دعامون شدن🥀
#الهیالعفو... 🤲🏻
🍃
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°