۞ تلنگری برای زندگی ۞
💙🫐 من که حوصله نداشتم گفتم به خدا خیلی خسته ام مهران ول کن! گفت من این حرفا سرم نمیشه می خواستی تو
💙🫐
همه چی خوب پیش می رفت وبین من و آریا هیچ مشکلی نبود و تنها غصه ای که داشتم رابطه زناشویی من و آریا بود که هرروز سردتر می شد،!
آریا از من فاصله می گرفت و
هربار بحثش رو پیش می کشیدم قول رابطه می داد اما موقعش که می رسید میزد زیرهمه چی گاهی حس می کردم پای کسی درمیون،!🙁🤔
بعد از سفر شمال پریسا و مهران به سفر خارج از کشور رفتن و ما برای بدرقه شون رفتیم...
هرروز با پریسا درارتباط بودم پریسا عکس وفیلم می فرستاد و من با شوق میدیدم از اینکه پریسا خوشحال بود خداراشکر میکردم 😍☺️
به زندگیش غبطه می خوردم دوست داشتم آریا هم از لحاظ مالی ترقی کنه ما بتونیم
یه خونه بهتر بخریم ،!
مسافرت خارج از کشور بریم گاهی رستوران های شیک بریم اما به موقعیت پریسا حسودی نمی کردم و از ته دلم آرزو می کردم تا آخر عمر همیشه همینطور خوشحال باشه و لب هاش بخنده!
💥از زبان پریسا
تموم مدت رابطه همینطور مثل جنازه
بی حرکت بودم مهران که کارش تموم شد مشخص بود اونم راضی نبود!
یه چیزی مثل خوره به جونم افتاده بود تنها دلخوشی من رابطه ام با پریا بود ،…
ما راهی سفر شدیم و من هرلحظه با پریا در ارتباط بودم سعی می کردم با پریا صمیمی بشم
می دونستم پریا از زندگیش راضی نیس می خواستم پریا با من دردودل کنه و من بتونم راضیش کنم برای جدایی از آریا ،!!
حیف پریا بود که حتی یه ثانیه کنار آریا
می موند من از هرلحظه ای که باهم بودند عذاب می کشیدم اما پریا هیچی نمی گفت حرفی نمی زد !!😓☹️
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
گفتم: اجازه می دهید که چشم هایم را باز کنم. فرمود: باز کن امّا هیچ نخواهی دید. چون چشم گشودم در چنان تاریکی بودم که زیر پایم را نمی دیدم.
اندکی رفتیم باز هم فرمود: جابر! می دانی در کجائی؟ گفتم: خیر. امام فرمود: بر سر چشمه ای که خضر از آن آب حیات خورده بود، قرار داری.
آن حضرت همچنان مرا از عالمی به عالم دیگر می برد تا به پنج عالم رسیدیم. فرمود: ابراهیم (ع) ملکوت آسمان ها را این چنین [که تو ملکوت زمین] را دیدی مشاهده کرد. .
او ملکوت آسمان ها را دید که دوازده عالم است و هر امامی که از ما از دنیا برود، در یکی از این عالم ها ساکن می شود تا آنکه وقت ظهور قائم آل محمد (ص) فرا رسد.
امام باقر (ع) دوباره فرمود: چشم بر هم بگذار و بعد از لحظه ای فرمود: چشم بگشا! چون چشم گشودم خود را در خانه آن حضرت دیدم.
آن بزرگوار لباس قبلی خود را پوشید و به مجلس قبلی برگشتیم. من عرض کردم: فدایت شوم چه قدر از روز گذشته؟ فرمود: سه ساعت.[2]
پی نوشت ها
[1] انعام، 75.
[2] حديقة الشيعه، مقدس اردبيلى، ص 531 و اثبات الهداة، ج 3، ص 48
منبع : پاک نیا، عبدالکریم؛ امام محمد باقر علیه السلام سرچشمه دانش، ص: 55
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔴امام علی در شرایط زیر دعوت مهمانی را پذیرفت...
✍مردی که دوست داشت امیرالمؤمنین علیه السلام را به منزلش میهمان کند، از آن حضرت دعوت به عمل آورد تا امام علیه السلام به منزل او رود و از غذای وی تناول نماید.
امام علیه السلام فرمود: میهمانی تو را به سه شرط می پذیرم.
مرد دعوت کننده عرض کرد: آن سه شرط کدام است؟
💢امام علیه السلام فرمود:
1 - از بیرون منزل چیزی برای من نیاوری (هر چه در منزل هست همان را حاضر کنی)
2- آنچه در منزل هست برای من بیاوری (خوراک معمول خود را بیاوری)
3 - خانواده ات را به سختی نیندازی.
آن مرد شرایط حضرت را پذیرفت و امام علیه السلام هم به دعوت او پاسخ مثبت داد.
📚بحارالانوار ، ج 75 ، ص 451
📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 80
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه درس مهم زندگی 👌
❣اگر ميخواهي
دروغي نشنوي، اصراري
براي شنيدن حقيقت نداشته باش.
❣به خاطر داشته باش
هرگاه به قله رسيدي، همزمان
در کنار دره اي عميق ايستاده اى.
❣هرگز با يک آدم
نادان مجادله نکنيد؛
تماشاگران ممکن است نتوانند
تفاوت بين شما را تشخيص دهند
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارگردان دنیا خداست!
مهم نیست نقش ما ثروتمند است یا تنگدست
سالم است یا بیمار !
مهم این است که محبوبترین کارگردان عالم نقشی به ما داده ! نباید از سخت بودن نقش گله مند بود، چرا که سخت بودن نقش، نشانه اعتماد کارگردان به شایستگی بازیگر است.
امیدوارم خوش بدرخشید!
غر نزنيد
گله نکنيد
خدا حکمت همه کارها را میداند
فقط بگوبيد
ای که مراخوانده ای راه را نشانم بده ...🙏
خدایاشکرت که هستی وبرام خدایی میکنی
خدایاشکرت که همیشه کنارمی
خدایاشکرت بابت تمام داشته ها ونداشته هام
آرامش با #خدا
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌در هر کاری بگو به نام خدا
و وقتی که گفتی بسم الله،
دیگه نباید از کسی یا چیزی بترسی،
نباید نگران و غصه دار و مضطرب باشی
چون تو به کسی اعتقاد داری و اعتماد کردی
که تمام عالم تحت فرمان و اختیار اوست
بگو به نام خدا، خدایی که میبیند و میشنود و بر هر کار توانا و شکست ناپذیر است...
💌وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا ۚ إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٤١﴾
🪴و نوح گفت: در آن سوار شوید که حرکت کردنش و لنگر انداختنش فقط به نام خداست، یقیناً پروردگارم بسیار آمرزنده و مهربان است. (۴۱)
سوره هود 💫
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 علائم اخرالزمان ( اهمییت نماز اول وقت)
🌼 سخنران ایت الله بهجت!
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🔴 ای انسان تکبروغرورت برای چیست
نخست «نطفه» بىارزشى بودید، چیزى نگذشت که شما را به صورت «علقه» و از آن پس به صورت «مضغه» در آورد، سپس شکل و اندام انسانى به شما داد، بعد لباس حیات در اندام شما پوشانید، و به شما روح و حس و حرکت داد، همین گونه مراحل مختلف جنینى را یکى پس از دیگرى پشت سر نهادید، تا به صورت انسانى کامل از مادر متولد شدید، باز اطوار حیات و اشکال مختلف زندگى ادامه یافت، شما همیشه تحت ربوبیت او قرار دارید، و دائماً نو مى شوید، و آفرینش جدیدى مى یابید، چگونه در برابر آستان با عظمت خالق خود سر تعظیم فرود نمىآورید؟
قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام:
«عَجِبْتُ لِابْنِ آدَمَ أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ وَ هُوَ قَائِمٌ بَيْنَهُمَا وِعَاءً لِلْغَائِطِ ثُمَّ يَتَكَبَّر»
از فرزند آدم در شگفتم، ابتدايش نطفه و پايانش مردارى بدبو، و بين ابتدا و پايانش ظرف نجاست است، آنگاه تكبر مى ورزد!
📚 وسائل الشيعة/ج1/ص ۳۳۴
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💙🫐 همه چی خوب پیش می رفت وبین من و آریا هیچ مشکلی نبود و تنها غصه ای که داشتم رابطه زناشویی من و آر
💙🫐
خواهر معصوم من غصه داشت من از چشمهاش می خوندم ولی تو خودش میریخت🥺😢
از سفر برگشتیم و آریا هربار با من
قرار می ذاشت و من از ترس این که فیلم ها رو پخش نکنه سر قرار حاضر می شدم!
آریا هم که به خواسته اش رسیده بود ازمن سواستفاده می کرد!!
رابطه ما اجباری بود و علی رغم میل باطنی من البته من مثل اوایل اعتراض نمی کردم
چون می دیدم فایده ای نداره و خودم رو به دستای آریا می سپردم و اونم هرکاری دوست داشت می کرد!🤦🏻♀
این میون رابطه ام با مهران سرد شده بود اصلا از رابطه داشتن بیزار بودم هربار مهران سمتم می اومد با رفتارهام از خودم می روندمش!!
مدتی گذشت و این رابطه اجباری برای من عادت شده بود شاید خودم هم از این حسم بیزار بودم ازخودم عصبانی بودم
اما کنترل احساساتم دست خودم نبود اگه دوروز آریا رو نمی دیدم بی تاب بودم بی قرار بودم واعصابم خورد بود !😮💨
هر موقع مهمونی دعوت می شدیم چشم چشم می کردم آریا رو ببینم و دلم آروم بشه ،
من تفاوت آریا با مهران رو میفهمیدم ومی دونستم مردی که شریک زندگی من از همه لحاظ برتری داره و قابل مقایسه با آریا نیست ،،
اما قلب من روح من به سمت آریا پرواز میکرد خودم هم نمی دونستم چرا اون رو تا این حد دوست دارم چرا به سمت اون کشیده می شم! ☹️
من آریا زمانی که باهم بودیم وقبل ازدواجم اینطور دوست نداشتم !!
شاید هم از شخصیت قدرت طلبی که داشت و قبلا من ازش ندیده بودم وبه تازگی کشف کرده بودم خوشم اومده بود وتوجهم را به شدت نسبت به خودش جلب کرده بود !!😍☺️
طوری که چشم هام به غیر او هیچ کس رو نمی دید ..
╔═•══❖•ೋ°
@Talangoory
╚═•═◇💐⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°