eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
22هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
5هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 ″برشی از خاطرات″ | سیدمصطفی موسوی | ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💠 | صلى الله عليه و آله 🔹إيَّاكُمْ وَ فُضُولَ اَلنَّظَرِ فَإِنَّهُ يَبْذُرُ اَلْهَوَى وَ يُوَلِّدُ اَلْغَفْلَةَ 🔸از نگاه هاى زيادى بپرهيزيد؛ چرا كه تخمِ هوس مى پراكنَد و غفلت مى زايد. 📗عدة الداعی، ص 294 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💠اللَّهُمَّ أَوْصِلْنِي إِلَيْكَ مِنْ أَقْرَبِ الطُّرُقِ إِلَيْكَ وَ أَسْهَلِهَا عَلَيَّ 🔅خدایا! مرا از نزديكترين راه‌هايى كه به سوى تو ختم مى‏‌شود و برايم از همه آسان‌تر است، به وصال خود برسان.🍃 📚دعای مکارم الاخلاق حضرت زهرا (س) ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💓🍃🍃 سرمو آوردم بالا و ازش خواستم بیاد تو تا حرف بزنیم، رفتیم بالا و لیلا و دختربس همه چیز رو مو به
💓🍃🍃 هین بلندی کشیدیم که خدیجه با اخم نگاهم کرد و گفت: چیه…تو راه بهتری سراغ داری؟!🤨 _آخه مگه خطرناک نیست خدیجه؟! -چه خطرناکی…چند قطره ازش رو بریزه روی لباس یا چه میدونم وسیله‌ای چیزی از اون دختره‌ی خونه خراب کن کافیه تا از چشم حمزه بیوفته! -آخه بختش رو نمیبنده؟! گناه کبیرست ها!🥶😨 -نه بابا ،به نیت حمزه میگیریم فقط که از چشم اون بیوفته نمیخوایم کلا بختشو ببندیم که ، بعدشم کاری که اون داره میکنه و زن و بچش رو از چشم حمزه میندازه گناه کبیرست نه اینکه ما میخواییم سایه‌ی یه دختر نامحرم رو از سر زندگی دخترمون برداریم! _چی بگم والا خدیجه…مغزم به جایی قد نمیده دیگه، ریش و قیچی رو میدم دست خودت هرکاری که فکر میکنه درسته رو تو انجام بده!😮‍💨 لیلا از خدیجه پرسید: خاله حالا * از کجا گیر بیاریم؟! خدیجه در جوابش گفت: والا خودمم درست درمون نمیدونم ولی میپرسم و حتما زیر سنگم که باشه پیداش میکنیم😏 توی دلم همش از خدا میخواستم که به دادمون برسه و نزاره کار به جاهای باریک کشیده بشه! دو روز گذشت تا بالاخره خدیجه برگشت.. گفت که موضوع رو با منیژه هم درمیون گذاشته و باهمدیگه کلی سوال جواب کردن و در آخر آدرس یه رمال رو توی پایین شهر تهران بهشون دادن و گفتن اونجا میتونی * رو پیدا کنی! بیقرار گفتم: خب چیکار کنیم؟!…کی بریم؟! خدیجه گفت: لازم نیست تو جایی بری من میرم با دختر بس فقط یه مشکلی هست -چه مشکلی؟! -میگن چون خیلی کارساز و مطمئنه قیمتش خیلی بالاست! -یعنی چقدر؟!🙁🤔 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💎 خالِفْ نَفْسَكَ تَسْتَرِحْ با نفس خود مخالفت كن تا آسوده شوى. هر كه مرد است، دشمن نفس است هست با نفس دشمنى طاعت دشمنى كن به نفس خود دايم تا بيابى عزيز من راحت 📚نثر اللئالی، ص ۶۴. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
نماهنگ _ یارالی زهرا.mp3
3.16M
❇️ 💠 نوآهنگ| یارالی زهرا 🌴 من گرک هر دردیمی 🥀 سنن بیلیدیم بیلمدیم 🌴 من گرک غسلون وِرَن 🥀 ساعت اولیدون اولمدیم 🎙 حاج مهدی رسولی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از ما چه می‌خواهند؟ ✏️ چه تحولی را معصوم در ذهنیت من ایجاد می‌کند؟ در گام اول چه نکته‌ای را من باید بیاموزم که راه بیافتم؟ و بعد چگونه من بیاموزند که در این حرکت‌ها با اصولی همراه بشوم؟ آنچه که از ما خواستند این دو نکته است... ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
نماهنگ _ یارالی زهرا.mp3
3.16M
❇️ 💠 نوآهنگ| یارالی زهرا 🌴 من گرک هر دردیمی 🥀 سنن بیلیدیم بیلمدیم 🌴 من گرک غسلون وِرَن 🥀 ساعت اولیدون اولمدیم 🎙 حاج مهدی رسولی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚 ✨💚 💚 ✨🍃 ↯🌙 حضرت امیرالمؤمنین علے علیه السلام فرمودند: از نامه آن حضرت (ع) به ابو موسى اشعرى در پاسخ امر حكمين. آن را سعيد بن يحيى الاموى در كتاب المغازى نقل كرده است: هر آينه بسيارى از مردم از بسيارى از نصيب خود بى بهره ماندند. به دنيا گرويدند و سخن از روى هوا گفتند. و من در اين كار در شگفت شده ام. در آنجا گروهى مردم خود پسند گرد آمدند و من اكنون زخمى را معالجه خواهم كرد كه ترسم به صورت خون لخته در آيد. و بدان، كه هيچكس آزمندتر از من به گرد آمدن امت محمد (صلى الله عليه و آله) و الفت و مهربانى آنها با يكديگر نيست. من در اين كار خواستار پاداش نيكو و باز گشت به جايگاه نيكو هستم. بزودى بر آنچه بر خود مقرر داشته ام، وفا خواهم كرد، هر چند، كه تو آن شايستگى را كه به هنگام جدا شدن داشتى، از دست داده باشى. بدبخت آنكه از سود عقل و تجربتى كه او را داده اند، بى بهره ماند. من نمى توانم سخن باطل و نادرست را تحمل كنم، يا كارى را كه خدا به صلاح آورده، تباه سازم. پس آنچه را كه نمى دانى چيست رها كن، زيرا مردم بد كردار با اين سخنان نابكارانه تو به سوى تو خواهند شتافت. والسلام. 📚 نھج البلاغه،نامه٧٨بخش١ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💓🍃🍃 هین بلندی کشیدیم که خدیجه با اخم نگاهم کرد و گفت: چیه…تو راه بهتری سراغ داری؟!🤨 _آخه مگه خطرناک
💓🍃🍃 خدیجه گفت : نمیدونم والا خواهر فقط همینایی که شنیدم رو دارم میگم!!😕 _هرچی پس‌انداز دارم میدم بهت فقط تورو خدا یه کاری کن این سیمین خیر ندیده شرش از سر زندگی مهتاب کنده بشه! روز بعد صبح زود تموم پول‌هایی که این مدت پس‌انداز کرده بودم رو دادم دست خدیجه و همراه منیژه و دختربس راهی تهران شدن و دم‌دمای ظهر برگشتن!! یه شیشه‌ی خیلی کوچیک و باریک دستشون بود که * سیاه رنگ توش رو پر کرده بود! خداروشکر بیوک باز چند روزی بود خونه نیومده بود و میتونستیم بی دغدغه بیایمو بریم!😁 همون روز عصرش منیژه و دختربس رفتن پیش مهتاب و تمام راهنمایی های لازم رو بهش کردن ، رمال بهشون گفته بود فقط چند قطره از اون مایع رو روی لباس،کفش و یا هرچیزی که مربوط به سیمین میشه بریزه و کار تمومه! گفته بود از چشم حمزه میوفته!😍🥲 من اما دلشوره‌ی عجیبی داشتم 🌤دم غروب برگشتن و گفتن دیگه خیالت راحت باشه امشب رو تخت بگیر بخواب اما من حسِ خوبی نداشتم… دو سه روزی گذشت، بیوک هم برگشته بود و نتونسته بودم خبری از مهتاب بگیرم! یک شب تازه سفره‌ی شام رو جمع کرده بودیم که دیدم یکی محکم داره در میزنه امیر رفت در رو باز کرد! اونشب تا صبح چشم روی هم نزاشتم… فرداش صبح زود بیوک بعد از ناشتایی همراه علی رفتن و دو سه ساعت بعدش همراه مهتاب و شهین و دختر کوچکش که اسمش رو شادی گذاشته بود برگشتن! بیوک و علی باهم صحبت میکردن و علی مرتب بد و بیراه نثار حمزه میکرد!☹️😤 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیدوارم قاصدک زندگیتون امروز خبرهای خوب براتون بیاره 🌼 عصرتوون بخیر و زیبایی💐 ─┅─═इई 🌸🌼🌸ईइ═─┅─
نماهنگ بی مردم.mp3
4.2M
حتی اگر که حق حتی اگر که نور چشمی نبیندش محروم میشود حتی اگر امام حتی اگر علی اُمت جفا کند مظلوم میشود💔🤍 🎙 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
نماهنگ صلاة الفراق.mp3
4.9M
بغض زمینیا شکست و تو آسمون عزا و ماتمه🥺❤️‍🔥 صف میبندن ملائکه پشت سر امام فاطمه قامت میبندن به نمازش الله اکبر یاد نماز و راز و نیازش الله اکبر 🎙 #️⃣ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💓🍃🍃 خدیجه گفت : نمیدونم والا خواهر فقط همینایی که شنیدم رو دارم میگم!!😕 _هرچی پس‌انداز دارم میدم ب
💓🍃🍃 علی آقا بود برادر بیوک! شنیدم که توی حیاط از امیر پرسید خان داداشم خونست که امیر گفت اره توی هال دراز کشیده! من لب ایوون ایستاده بودم و علی جواب سلام و خوش آمد گویی من رو با تکون دادن سرش داد و رفت سمت هال! دنبالش رفتم با بیوک دست داد و سریع و بدون پرده گفت: داداش میگن این دوماد ناکست بدجوری مهتاب رو اذیت میکنه! دلم هری ریخت!😰🥶 بیوک با تعجب گفت: کی؟!…حمزه؟!…نه بابا اونکه حسابی حواسش به زن و بچش هست! علی سری از روی تاسف تکون داد و گفت:ای داداش ساده‌ی من پس از چیزی خبر نداری…اتفاقا از همینا که لافِ مرد خوب بودن میزنن باید آدم بترسه!😒 میگن دیروز از گیس های مهتاب گرفته و آوردتش جلو چشم مردم محل خواسته زیر لاستیک تراکتورش سرش رو له کنه مردم نذاشتن!😤😣 بیوک که تا اون لحظه دراز کشیده بود و اتفاقا همونطور دراز کش هم با علی دست داده بود توی جاش نشست و گفت: کی اینارو گفته؟!😳 علی عصبانی گفت: همه‌ی مردم دارن میگن داداش…نباید اجازه بدیم اون پسره اینطوری با دخترمون رفتار کنه، شنیدم خاطر یه زن دیگه رو میخواد واسه همین داره با مهتاب اینجوری تا میکنه!! بیوک غرید: خب بگیره، چرا مهتابو اذیت میکنه؟!😠 -خب حرف منم همینه داداش باید جلوشو بگیریم! دل توی دلم نبود،خودم با وجود اینکه هیچوقت با بیوک جفت و جپر و همراز و همدل همدیگه نبودیم اما حسِ ترس از هوو و خیانت شوهر رو دیده بودم و درک میکردم چقدر سخته !! حالا برای مهتابی که حمزه تا همین چند وقت پیش روی تخم چشم‌هاش گذاشته بودش چقدر سخت بود خدا میدونه!🥺😢 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
@nasimintezar نسیم انتظار - حسن عطایی(2)_۲۰۲۱_۰۹_۱۰_۱۱_۱۸_۳۵_۸۷۳.mp3
5.49M
نوآهنگ| الهی عظم البلاء 🌴 الهی عظم البلاء، برح الخفاء 🥀 داره می‌باره بارون بلا 🌴 وانکشف الغطاء 🥀 کی میرسه آقای ما 🌴 و انقطع رجاء 🥀 دیگه بریدیم ای آقا 🎙 حسن‌ عطایی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
🌄 کارفرما ✏️ پول، قدرت، شهرت، رياست و خلاصه دل و خلق و دنيا و شيطان اينها مى‌توانند هدف ما باشند، اما اين هدف‌ها چيزى ندارند و استعدادهاى شكفته شده‌ى ما را به بن‌بست مى‌رسانند و در لجن مى‌كشند. ✏️ ما در فاصله‌ى تولد و مرگ براى كسى كار مى‌كنيم، كارفرماى ما چه كسى باشد؟ ما حركت‌هايى داريم، محرك ما چه كسى باشد؟ بايد در اين محرك‌هاى انديشيد و آنها را مقايسه كرد و سنجيد. ✏️ اين فكر و عقل ماست كه كمك ما هستند، فكر، محبوب‌ها و محرك‌ها و كارفرماها را ارزيابى مى‌كند و وضع آنها را مشخص مى‌نمايد كه چه مى‌دهند و چه مى‌گيرند، عقل هم بر اين ارزيابى‌ها نظارت مى‌كند و مى‌سنجد و بهترين آنها را نشان مى‌دهد و در نتيجه‌ى اين فكر و اين سنجس به عشق و به گرايش و ايمان مى‌رسيم. ✏️ اينها چيزى ندارند، مصرف كننده هستند و محكوم هستند، نه در گذشته چيزى داده‌ند نه در آينده چيزى دارند كه بدهند، نه چشمى و گوشى و نعمتى داده‌اند و نه بهشتى دارند كه بدهند و اگر لذتى و ثروتى بوده همان لذت بچه بوده از كاكائو و همان زياد شدن ثروت بوده و كم شدن ما. 📄 برشی از کتاب 📚 رشد ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 پرواز... ✏️ انحطاط و سقوط طبیعی است، پرواز دلیل می‌خواهد! 📄 برشی از کتاب 📚 روزهای فاطمه
 سلام الله علیها

╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 خدا در این خانه‌هاست! 👈 یک حدیث قدسی فوق‌العاده زیبا در مورد حضور خدا در برخی خانه‌ها ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📱سوءاستفادۀ مستکبرین از فضای مجازی، مسئولیت ما را کم نمی‌کند! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️قضاوت ممنوع! ➕ یک حدیث کمتر شنیده‌‌شده در مورد شدت تفاوت انسان‌ها ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
📱مهم‌ترین هدف در فضای مجازی چیست؟ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
آقای‌امام‌رضا! آغوشِ‌ تو سرکوب‌ هیاهوی‌ جهان‌ است .. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚 ✨💚 💚 🔴 مردم به خودتان بپردازید، ما کاری به شما نداریم! صرف‌نظر از هویت، خصلت و طبیعت اسلامی انقلاب، اصولاً هر انقلابی که تنها به درون مرزهایش پرداخته و توجهی به خارج از حدود خود نداشته باشد، این مسلم است که دشمن آسوده‌اش نمی‌گذارد. دروغ می‌گویند به شما که ای مردم به خودتان بپردازید، ما کاری به شما نداریم. شما اگر به همه مقدسات اعم از قرآن، تورات و انجیل و ... همه سوگند یاد کنید که ما فقط می‌خواهیم به کار خودمان مشغول باشیم این جهان‌خواران پر طمع، در ظاهر می‌گویند قبول کردیم ولی از صدها مجرای نامرئی می‌آیند تا شما را در درون مرزهایتان درهم بکوبند. این یک اصل است در مبارزه که باید به آن توجه کنید. اگر شما با دشمنان انقلابتان در آن سوی مرزها نجنگید دشمن مرزهای شما را دائما کوچک‌تر و محدودتر می‌کند. 📚سید محمد حسینی بهشتی، جاودانه تاریخ(گفتارها۳)، صص۱۰۹-۱۱۰ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
اصلا بهشت یعنی در این حرم نشستن امروز با رضاییم فردا خدا کریم است. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💓🍃🍃 علی آقا بود برادر بیوک! شنیدم که توی حیاط از امیر پرسید خان داداشم خونست که امیر گفت اره توی ه
💓🍃🍃 مهتابم اما صورت قشنگش باز کبود بود و چشم‌هاش ازبس گریه کرده بود پف عجیبی داشت!🥺 توی همون چند روز انگار آب رفته بود و خیلی خیلی لاغر شده بود،تا منو دید خودش رو انداخت توی بغلم و جفتمون زدیم زیر گریه!😭😭 مردها رفتن بالا و لیلا رو فرستادم تا براشون چای بریزه و بچه‌های مهتاب هم به دختر بس سپردم من و مهتاب هم همونجا توی حیاط زیر سایه‌ی درخت نشستیم!! نگاهی به کبودی هاش انداختم و گفتم: دستش بشکنه الهی!…ببین چی به سر دخترم آورده! مهتاب دماغشو بالا کشید و گفت:دیگه همه چی تموم شد ننه! مثل فنر از جا پریدم!!😳🤯 ‌_یعنی چی تموم شد؟!…چی تموم شد؟! -زندگی من تموم شد ننه مرغش یه پا داره میخواد طلاقم بده!! _آخه مگه اون * ی که برات فرستادیم رو روی لباس اون مار نریختی؟!…کار نکرد یعنی😨 سرشو به معنای نه بالا برد و توی چشم هام‌نگاه کرد و گفت: ننه نتونستم بریزم روش! -چرا نتونستی؟! سرشو انداخت پایین و گوشه‌ی دامنش رو توی دستش گرفت و لب زد: نتونستم…یعنی دلم نیومد…ترسیدم بختش کلا بسته بشه،خدارو خوش نمیاد آخه😔 باز چشمه‌ی اشکش جوشید و دست هاش رو گذاشت روی صورتش و همونطور با گریه گفت: اما اون روی لباس من و قنداق شادی ریخته بود، تا رفتم سر چشمه و برگشتم دیدم روی قنداق شادی چندتا لکه‌ی سیاهه…!! بعدش که رفتم سر وقت صندوق لباس‌هام دیدم‌ روی اوناهم چند قطره پاشیده! برای همینه از چشم حمزه افتادیم🥺😭 محکم زدم روی پام و گفتم: بفرما…بفرما تحویل بگیر از همون اولش هی من بتو گفتم و گوش ندادی،اینم آخر عاقبتت دختره‌ی احمق!😣😤 ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💗آدینه تون زیبا 🌸زندگى را آنگونه بچینيد ڪه نه یک روز، بلڪه كل عمرتان زیبا باشد. 🌸سلامتی را در بالاترین نقطه دلتان بگذاريد ڪه هیچ چیز برتر از آن نیست 🌸سعادت را از خدا بخواهيد ڪه او با لطف و ڪرمش به شما خواهد بخشید ساده لبخند بزنيد و ساده زندگی ڪنيـد ‌‌‍‌‌‌‍‌┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و سی و هفت قرآن کریم سوره مبارکه يوسف ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
Quran-page-237.mp3
2.43M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه دویست و سی و هفت قرآن کریم، سوره مبارکه يوسف با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°