eitaa logo
۞ تلنگری برای زندگی ۞
22.4هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
5.1هزار ویدیو
4 فایل
﷽ اینجا داستان زندگی شما گذاشته میشه تا تلنگری بشه به زندگیمون🥰❤️ @kosar_98_z👌ادمین محترم اگه ازین تلنگرا براتون پیش اومده برامون بفرستید! کانال تبلیغاتی ما 👇 https://eitaa.com/tablighatkosar 🌹تمامی داستانا براساس واقعیت می‌باشد🪴
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 امام صادق (عليه السلام) : ✍ ثَلاثَةٌ اُقسِمُ بِاللّه ِ أنَّها الحَقُّ: ما نَقَصَ مالٌ مِن صَدَقَةٍ و لا زَكاةٍ ، و لا ظُلِمَ أحَدٌ بِظُلامَةٍ فقَدَرَ أن يُكافِيَ بِها فكَظَمَها إلاّ أبدَلَهُ اللّه ُ مَكانَها عِزّا ، و لا فَتَحَ عَبدٌ عَلى نَفسِهِ بابَ مَسألَةٍ إلاّ فُتِحَ عَلَيهِ بابُ فَقرٍ . 🖌 سه چيز است كه ، به خدا قسم ، حقّند : 1⃣ هيچ ثروتى بر اثر پرداخت صدقه وخمس و زكات كم نشد 2⃣ در حق هيچ كس ستمى نشد كه بتواند تلافى كند، اما خويشتندارى ورزيد مگر اين كه خداوند در عوض آن ، به او عزّت داد 3⃣ و هيچ بنده اى دَرِ نياز خواهى و خواهشى از دیگران را به روى خود نگشود مگر اين كه درى از فقر و نيازمندى به رويش گشوده گشت. 📚 بحار الأنوار ، ج۷۸ ، ص۲۰۹ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💚💐🪴 واقعا از روی خدیجه و ناصر خجالت میکشیدم، چند باری هم گفتم که خدیجه برگرده ده و یکی از دخترها بی
💚💐🪴 خدیجه برگشت و سراغ ناصر رو گرفت که گفتم رفته از دوا خونه وسایل بگیره بیوک گوشه‌ی اتاق خواب بود و ماشالله خوابش هم سنگین!😒 ناصر هم برگشت اما بیدار نشد!😮‍💨🤦🏻‍♀ ناصر پول باقی مونده رو گذاشته بود توی مشمای وسایل که که درش آوردم و گذاشتمش بالای تاقچه‌ای که کتاب هاش رو اونجا روی هم چیده بود خدیجه که ازبس توی حموم خودش رو سابیده بود پوستش به قرمزی میزد گفت:وا دلبر…این کارها چیه؟!چرا پول دادی به ناصر؟!فرق میذاری بین پسر من و پسر خودت؟! درحالیکه یک دستم رو به دیوار گرفته بودم و دست دیگم زیر جای عملم بود میخواستم بشینم و صورتم از درد مچاله شده بود گفتم:خدا منو بکشه اگه بین ناصر و امیر فرق بزارم اما این بچه محصله اینجا…همین که آوار شدیم سرش به اندازه‌ی کافی شرمنده‌اش هستم دیگه خرجو مخارجمم نیوفته گردنش! خدیجه چپ چپ نگاهم کرد و تا خواست چیزی بگه بیوک مثل برق گرفته ها از خواب بیدار شد! بین انگشت شست و اشاره‌ام رو آروم گاز گرفتم و بسم‌الله‌ی گفتم بیوک متعجب نگاهی به دورو برش انداخت و بعدش انگار که یادش اومد اینجا کجاست دستی به سر و روش کشید و همونجا خودش رو جمع کرد و نشست..! خدیجه روی همون اجاق گوشه‌ی اتاق کتری پر آب رو گذاشت و چای خوش رنگی دم کرد☕️ اون چایی اونقدر بهم چسبید که بعد از چند سال مزه‌اش هنوز زیر دندونم مونده بود! حال و هوای بیمارستان خودش به خودی خود یک جوری بود و برای منی که عاشق چای بودم این یک هفته خیلی سخت گذشته بود،، ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هم نشین گل اگر باشی 🍃🌺 "معطر" میشوی سر تر از صدها گلاب ناب قَمصر میشوی.... از زمین بگذر مسافر خانه ای متروکه است "آسمان" باشی گذر گاه کبوتر میشوی... "عشق" را معنی به بد مستی مکن سنگ صبور پیش لیلای زمان مجنون دیگر میشوی...🍃🌺 ‌‌‍‌‌‌‍‌ **✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾ عصر بخیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسدار دین امام زمان باشید 👤آیت الله کریمی جهرمی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✍قال امیرالمومنین (علیه‌السلام): فکر کن سپس سخن بگوی تا از لغزش ایمن باشی. 📚تصنیف غرر / ۵۹۴ ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
۞ تلنگری برای زندگی ۞
💚💐🪴 خدیجه برگشت و سراغ ناصر رو گرفت که گفتم رفته از دوا خونه وسایل بگیره بیوک گوشه‌ی اتاق خواب بود
💚💐🪴 هنوز حق نداشتم غذای سنگین بخورم دکتر گفته بود که غذا و نوشیدنیم باید سبک باشه برای همین خدیجه اونشب آش دوغِ رقیقی برام درست کرد،! فردا صبح زود بیوک صبحانه مختصری خورد و رفت بیرون، ناصر هم که مدرسه بود من و خدیجه هم در مورد عروسی دختر و پسرش که قرار بود باهم برگزار بشن حرف میزدیم که صدای دختربس توجهمون رو جلب کرد! -ای دلبر بانوووو….دلبر خانووووم!😍😁 خونه رو گذاشته بود روی سرش و مرتب پشت هم صدام میزد، خدیجه متعجب نگاهم کرد و گفت:ببینم دلبر این صدای دختر بس نیست؟!🙁 _چرا خودشه…پاشو خدیجه بگو اینجاییم الان اینقد داد و بیداد راه میندازه که صدای همه‌ی همسایه ها در میاد، خدیجه در رو باز کرد و همین که چشمش به پشت در خورد گفت: اِ وا خاک عالم…چیکار کردین شما؟!😳🤯 دختربس با صدایی خوشحال و قبراق گفت:خاله جان کمک که نمیکنی،حداقل از سر راهم برو کنار دستم شیکست! گردن کشیدم سمت در تا ببینم چیشده که دختربس با لبخند پت و پهنی که همه‌ی دندونهاش بیرون افتاده بودن هن هن کنان وارد شد😮‍💨 توی دستش دو تا سبد بزرگ بودن که همونجا دم در گذاشتشون روی زمین و اومد طرف من با احتیاط بغلم کرد و در حالیکه از خستگی نفس نفس میزد گفت:قربونت بشم ننه…تو که مارو نصفه عمر کردی🥰🥲 یکم ازم فاصله گرفت و با دقت نگاهم کرد با همون لبخندش گفت:خدارو شکر که بهتری…رنگ و روتم باز شده خوشگل! توی همین حین بیوک اومد تو و من نمیدونم چرا خجالت کشیدم، با چشم و ابرو اشاره کردم به بیوک و از دختربس خواستم دو دیقه زبون به دهن بگیره!! ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سایه‌سارِ پرچمت روی سر محجوبه‌هاست مکتبت جاری‌ست، در دارُالحَیای چادرت ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
💚✨💚 ✨💚 💚 -میگفت‌.. اگر می‌خواهید با صاحب الزمان(عج) باشید که با آن حضرت بودن منتهی الامال جمیع اولیاء خدا است.. هر روز آنچه میسر است برای آن حضرت قرآن بخوانید. هرمقدار می‌توانید سوره(قل هوالله احد) را بخوانید و هدیه کنید به صاحب الزمان(عج) در هرروز..🌱 -آیت‌الله‌خراسانی- ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
14.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
-کبوتر جلدِ توام، دور می‌شوم اما نمی‌روم:)🤍❄️ -امام‌رضای‌دلم- ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
39.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ سقیفه بر خلاف قرآن عمل کرد! 🎤 حجت‌الاسلام علوی تهرانی ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°
✅وقتی از آیت الله بروجردی (ره) ذکر خواستند ، فرمودند: ✍ذکر مؤمن ، نماز شب و نماز اول وقت است. ╔═•══❖•ೋ° @Talangoory ╚═•═◇💐⃟‌َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ♥️•ೋ•ೋ°