eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
8.5هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
✉️ دست نوشته شهیده فائزه رحیمی [از شهدای حادثه تروریستی کرمان] پشت تصویر مقام معظم رهبری ❞ با هر کس نباش! با کسانی باش که تو را زیاد می‌کنند... و بدان هر كس جز حق از تو مى‌كاهد و ببين هنگامى كه با فلان شخص يا بهمان نفر مى‌نشينى، او چه چيزى را در تو بزرگ مى‌كند؟! خودش را؟ خودت را؟ دنيا را؟ و يا خدا را...؟ 📚 | ص ۱۳۹ عباراتِ شهیده فائزه رحیمی🥀 برگرفته از اندیشه ناب استاد علی صفایی حائری(عین_صاد). ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پسرم عاشق حاج قاسم سلیمانی بود 🔸گفت‌وگو با خانواده شهید نوجوان امیرعلی بامری افغانستانی اهل سنت در حادثه تروریستی کرمان . ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
پسرم عاشق حاج قاسم سلیمانی بود 🔸گفت‌وگو با خانواده شهید نوجوان امیرعلی بامری افغانستانی اهل سنت در
دانش آموز یازده ساله، شهید امیرعلی بامری از خانواده افغانستانی اهل سنت خیلی خانه ساده‌ای داشتن مشخص بود امیرعلی در فقر بزرگ شده باباش می‌گفت امیرعلی می‌رفت کار می‌کرد کمک‌ خرج ما بود امیرعلی می‌گفت که بابا تو قند داری، نمی‌خواد بری کارتون جمع کنی، من میرم دم مغازه کار می‌کنم، خرجی خودم و مدرسه رو درمیارم، به ‌شماهم میدم عاشق حاج قاسم بود همش میگفت بریم گلزار، بریم بیت‌الزهرا، همون جایی که حاج قاسم فاطمیه میرفت اونجا.... وقتی میرفت گلزار، همه قبور شهدارو آب می‌ریخت و تمیز می‌کرد یازده سالش بود ولی اندازه آدم سی چهل ساله میفهمید...
: زندگی امام هادی علیه‌السلام یک زندگی سراسر مقاومت و مبارزه است. ▪️ (ع)تسلیت باد ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان 🚑از در بیمارستان وارد می‌شوند. به‌دنبال عزیزشان. شاید فرزند، شاید همسر، شاید پدر و ما
🔰سالش از پنجاه یا شصت گذشته بود‌ شاید. نگرانی انگار زیر پوست آفتاب سوخته‌اش موج می‌زد. کوچه‌ی چادر خاکی‌اش را انداخته بود روی شانه‌ی چپش. چشم‌هایش انگار خشک شده بودند به دهان پرستار. جوان قد بلند، جور سکوت مادرانه را می‌کشید. - "آقای اصغر... اصغر میرانی‌ کجاست؟!" سرمان توی گوشی بود و داشتیم می‌نوشتیم که پرستار گفت: "خانوما! شما لیست بیمارستان افضلی پور رو دارید؟!" از لیست عکس گرفته بودیم‌. نام‌ش را که شنیدند، با سرعت رفتند سمت راهروی رو به رو. گام‌های مردانه پسر، قدم‌های ناتوان و رنجور مادر را هم به دنبال خودش می‌کشید و اضطراب و نگرانی هم مادر ما را. آنقدر سریع رفته بودند که هر کجا را نگاه کردیم و این‌طرف و آن‌طرف را دید زدیم کسی را ندیدیم. حیران بودیم و سرگردان وسط راهرو. از پرستار بخش داخلی که ایستاده بود رو به رویمان، سراغ بیمار، اصغر میرانی را گرفتیم. - "کجا باید پیداش کنیم؟!" گفت برویم حراست، و رفتیم و با پرس و جور پیدایش کردیم. به خانمی گفتم: "من اسمش رو دیدم توی لیست! توروخدا فقط بگید کدوم بخشه تا مادرشو از نگرانی در بیارم." خانم آمد دهان باز کند که صدای مردانه را از پشت سرم شنیدم: "خواهرم پیداش کردیم." گفتم: "شما برادرش هستید؟! امروز گلزار بودید؟!" - "آره..." پرسیدم: "می‌شه در مورد اتفاقات اونجا باهاتون حرف بزنم؟" و بعد دنبال آقا توی راهرو رفتم که دستی از پشت دستم را گرفت. - "با چه مجوزی می‌خوای صحبت کنی؟! شما کی هستی؟! لیست چرا باید تو گوشی شما باشه؟! ما خودمون مرجع رسمی انتشار اسانی مجروحین و شهدا هستیم." دستم یخ کرده بود. کارتم را در آوردم و نشانش دادم. لرزان لرزان گفتم: "هدف‌مون فقط کمک کردنه‌‌... حق... با شماست!" با کلی‌ چرب‌‌زبانی و شما خوبی و... توانستیم از چنگ‌ش خلاص شویم. 🥺کلافه‌مان کرد و عصبانی، سوژه‌مان هم پریده بود. دوباره چرخی زدیم که نگاهم افتاد به همان مادر؛ نگاه نگرانش به صورت پسرش که افتاده بود روی تخت داخل راهرو، سر جاش بود هنوز؛ منتظر بود منتقل شود به یک بیمارستان دیگر برای جرای. وقتی رفتند، ما هم خودمان را از میان ماموران و خانم‌ها و آقایون کشاندیم بیرون. جوان لاغر ایستاده بود کنار ماشین آمبولانس، رفتم تا دوباره ماجرای برادرش را بپرسم. گریه‌ی ساکت‌ش را که دیدم، منصرف شدم‌... 📝 برگرفته شده از روایت زهره محمدی نویسنده : مهدی پور محمدی از کرمان _________________ 📌کانال ، هر شب روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
📜با دیگران ارتباط مثبت بگیرید ، محبت کنید ، حتی اگر کسی ظاهرش با شما متفاوت است !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• عرض سلام و ادب و احترام داریم محضر مبارک همه سروران بزرگوار✋🌺 امیداورم حال دلتون خوب باشه صبحتون به مهر و عافیت الهی ▪️سالروز شهادت امام هادی (ع) هست 🖤با عرض تسلیت محضر مبارک امام زمان (عج ) و محبین ایشان ، ان شاءالله که دلامون همیشه مملو از مهر ائمه باشه ، و حوائج دنیا و آخرتمون به عنایتشون برآورده به خیر شود ....🤲 خدا رو شاکریم که باز توفیقی عنایت شد تا در خدمت شما خوبان باشیم الهی خدا به وقت تون عمیقا برکت بدهد تا از مباحث کانال بهرمند بشوید ✦‎࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ 🌷 🍃امام هادی « علیهم السلام »⇩: ↫➕✍️ هر کس از خودراضی باشد، دشمنانش زیاد خواهند شد.🌱 📔{بحار؛ ۷۸:۳۶۹} ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#تمرین_صبر 6 میزان صبر تو ، به نوع نگاهت به خودت برمیگرده! اگه به خودت، جاودانه نگاه کنی نه تنها
7 صبر، نخ تسبیحِ شخصیت مومنه! اگه مومن صبور نباشه؛ همه کارهای خیرش نابود میشه انسانیتِ ما زمانی کامل میشه؛ 👈که درشرایطِ عصبانیت و تندخویی باشیم و عصبانی نشیم. صبر، برای ما قدرت،سرعت وحرکتِ رو به جلو میاره و از عقب-گرد جلوگیری میکنه اینجوری هرگز دو روزمون باهم یکسان نیست. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
✍در زمینی که تمامش را سیاهی گرفته است... مــن گُـــم نمی شوم! دلم قرُص است به حرارت دستانت... ✨راست گفته اند؛ هادی اگر توئی، که کسی گُم نمی شود! ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman