eitaa logo
تنها مسیری های استان کرمان
2.3هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
8.5هزار ویدیو
48 فایل
جهت ارائه انتقاد، پیشنهاد و ارتباط با ادمین کانال👇 @YASNA8686 در این کانال مباحث کاربردی و تربیتی تشکیلات تنهامسیر آرامش ارائه خواهدشد 🌹☘🌹☘🌹 http://eitaa.com/joinchat/1367539744C38a905eac9
مشاهده در ایتا
دانلود
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥 /1:20 ⏱ وقتی زمان ایستاد!! ⏱ساعت حوالی پرواز🕊 💔 "به_وقت_عروج" 🕊 ارواح طیبه شهدا روح مطهر حاج قاسم سلیمانی و شهدای مقاومت را در آغوش گرفتند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┄❁بِـسْـم‌‌ِاللّٰه‌ِالࢪَّحمن‌ِالࢪَّحیمْ❁┄• عرض سلااام و ادب رفقای جان و همسفره‌های دل☺️🌺 صبح زیبای آدینه‌تون بی وصف ، نیکو ، و بر مدار آرامش و آدینه در کنار عزیزانتون فرحبخش توام با عافیت و دلخوشیهای جاودان الهی هر کجای ایران زمین هستید حال دلتون خوب و احوالتون خوبتر باشه🌹 ✦‎
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
18.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❇️ با فرزندت رفیق باش... 🔸 حجت الاسلام حسینی تنهامسیرآرامش 🌺 تجربه های کلاس تربیت فرزند بالای 14 سال https://eitaa.com/joinchat/4108714636C4d0e3512a8
8.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💗 ✅ آمادگی برای سربازی امام زمان(عج) ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان بچه های بزرگ ۱۴ ذهن و روحم به یک خواب عمیق احتیاج دارد. خوابی طولانی که هیچ کس برای
بچه های بزرگ 15 نفس میکشم، ولی سخت. حس می‌کنم پیر شده ام. مانده ام که بعد از این چطور می‌خواهم زنده بمانم و زندگی کنم! آدم های اطرافم را نگاه می‌کنم، ناراحتی در چهره‌هایشان موج می‌زند ولی خستگی نه. بوی خون تمام فضای غسالخانه را پر کرده اما هیچ کس اعتراضی ندارد. چون این خون با همه ی خون‌های جهان فرق دارد. شهیده ی بعدی را آورده‌اند و کار باید شروع بشود. من هم باید تکه تکه های روحم را مثل یک پازل کنارهم بچینم و برای کمک آماده شوم. یکی از بچه ها که زیپ کاور را باز کرده بلند می‌گوید یا امیرالمومنین. سرک می‌کشم تا اوضاع را بررسی کنم. او که حالا روی این سنگِ سرد آرام خوابیده، حدود ۳۰ و خورده ای ساله بنظر می‌رسد. ترکش ها با حوصله و منظم فرقش را شکافته اند و مثل همان شهیده ی اول سفیدی مغزش را دارم می‌بینم. دست روی قلبم می‌گذارم و بسم الله می‌گویم. باید سریع سرش را پنبه بگذاریم و پلاستیک بکشیم که جلوی خون ریزی گرفته شود. غساله ی این گروه رو به من می‌گوید: (بیا با احتیاط سرشو بگیر بالا من آب بریزم). جلو می‌روم و با سلام و صلوات و خیلی آرام سر شهیده را بالا می‌آورم. همین که تکانش می‌دهم صدای تق‌ی می‌پیچد توی سرم و تمام تنم را می‌لرزاند. گردن آسیب جدی دیده بود و حالا... تمام مدت که غساله آب می‌ریزد، صدا تق‌ی که شنیده بودم در ذهن من تکرار می‌شود. چشم هایم را می‌بندم، صلوات می‌فرستم، حواس خودم را پرت می‌کنم، اما بی فایده است. صدا بلند و بلندتر در سرم می‌پیچد. این روایت ادامه دارد... راوی: رضوان رستمی نویسنده: زهرا السادات اسدی ___________ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
تنها مسیری های استان کرمان
#روایت_کرمان بچه های بزرگ 15 نفس میکشم، ولی سخت. حس می‌کنم پیر شده ام. مانده ام که بعد از این چطو
بچه های بزرگ 16 پیکر بعدی که وارد شد روضه را با خودش آورد. اصلا نیاز نبود زیپ کاور را باز کنیم، همین که جثه ی کوچکش را می‌دیدیم دلیل محکمی بود برای اشک هایمان. اینقدر کوچک بود که هیچ کس دلش نمی‌آمد جلو برود و آماده اش کند برای غسل 😭. بالاخره بین صلوات های بچه ها، بدن دختر ۴ساله ی افغانستانی را از کاور بیرون آوردیم. پیکرش پر از ترکش های ریز ریز بود، ولی نورانی و خندان. باورم نمی‌شد، واقعا باورم نمی‌شد!! دوباره و سه باره و چندباره نگاهش کردم. می‌خندید، خیلی شیرین و جذاب. و نور صورتش را با چشم های خسته و به اشک نشسته ام می‌دیدم... این دختر ۴ساله قیامتی به پا کرده بود. وقت غسل و کفن همه روضه ی حضرت رقیه سلام الله علیها می‌خواندند. هیچ کس آرام نبود. انگار ما همان غساله ای بودیم که پیکری را از خرابه ی شام برایش آورده بودند. غساله هایی که هق هق می‌کردند کنار این بدن کوچک. کار غسل و کفن که تمام شد، او را به مرکب چوبیِ پرچم پیچ شده سپردیم و تحویل برادرانی دادیم که مسئول تابوت ها بودند. یکی از آقایان که پیرمرد دلسوزی بود وقتی سبکی تابوت را دید با تعجب پرسید: (بچه س؟). با همان بغض سنگینی که داشت خفه ام می‌کرد گفتم: (بله). پرسید: (چطوری شهید شده؟). گفتم: (پونزده تا ترکش ریز ریز خورده). اشک از چشم های مهربانش چکید و گفت: (یه دونه از این ترکشا برای این بچه بس بود، از پا می‌افتاد با همون یکی. پونزده تا!!!!!) تابوت نازنین فاطمه را تحویل گرفت و شروع کرد به زمزمه ی روضه ی حضرت رقیه سلام الله علیها. این روایت ادامه دارد... راوی: رضوان رستمی نویسنده: زهرا السادات اسدی _____________ 📌کانال ، روایتی متفاوت را برای شما دارد ✉️دوستان خود را به این کانال دعوت کنید👇 🔗https://eitaa.com/Tanhamasirkerman
21.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📜عوامل موفقیت یک ملت از نگاه حاج قاسم سلیمانی ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
از امروز طرح فراجا برای مقابله با جنبش کشف حجاب آغاز شد. فیلم گرفتن از پلیس در حال ماموریت و ارسال آن برای شبکه‌های ضد انقلاب جرم است.شاید بعضی‌ها ندانند! اما شما آگاهشان کنید که در دام شبکه تروریستی خارج نشین ضد فرهنگی نیفتند. ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦ @Tanhamasirkerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا