eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
136 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
811 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/7904779880
مشاهده در ایتا
دانلود
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#بیکلام_گفت امشب اصلا شبِ شگفتی هاس... یه شبِ متفاوت... با این موسیقی... با اون فیلمی که دیدم... ال
راستی... امروز رو اونطوری که باید می‌بودیم، بودیم؟... اصلا چجوری باید می‌بودیم که نبودیم؟... خب حتما میگین قبلش یه چیزایی توی ذهنمون بود و میخواستیم انجامشون بدیم که یا شده یا نشده دیگه... آره... درسته... جواب کلی هم شاید همین باشه... ولی... ما دقیقا باید چجوری باشیم؟... منظورم، معیار و خط‌کشی هستش که خودمونو بر اساس اون ببریم جلو و بگیم مثلا من امروز به این اندازه بودم... فکر کنید... فکر کنید...
تازه میگین که کم کار شدیم...😂 وااااقعا؟... البته‌ همیشه مسأله‌ی اصلی من، کیفیت بوده نه کمیت... انقدر که روی مخاطب و متن و محتوا حساسیت دارم، اصلا به این فکر نمی کنم که بکوب و بی ترمز بیام یه چیزی بذارم و برم... باید اونقدر از چیزی که می‌نویسم یا می‌بینم و می‌شنوم مطمئن باشم که بعدش بخوام اینجا قرارش بدم... دوستان! مسأله‌ی حس کردن، برام یه مسأله‌ی واقعا حیاتیه... نمی‌تونم بیگدار به آب بزنم... شاید بگید که داری توجیه می‌کنی کم کاریتو ولی نه خدا شاهده... در هر صورت شما روی جفت چشای ما جا دارین و باید چیزی در خور شأن شما در اینجا باشه نه چیزای به درد نخورِ تکراری و همیشگی...
محمّدنا.mp3
2.92M
برای تولد حضرت پیامبر بود ولی خب «کُلّهم نورٌ واحد»، پس برای تولد حضرت علی اکبر هم میذاریم... بلههههه... عیدتون مبارک🌹🌄🎉
روز جوانه امروز؟ الان اگه توی اینستا باشیم، استوری ها و پست ها از روز جوان اینطوریه: یه آهنگ غمگین و دپرسِ بیکلام، با جملاتی مث: _ما که جوونی ندیدیم خدایا! یا این شعر: _ ای روزگار! از چه کسی می‌توان گرفت تاوان این جوانی از دست رفته را... یا: _ جوونیمونو از ما گرفتن، روز جوان هم میخوان بهمون تبریک بگن... ینی گرفتار یه ملتِ آش و لاش هستیم توی اینستا... گرفتاریه بخدا😂😂😂🤦🏻‍♂️
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
‌دکتر چمران همیشه ب ما تذکر می‌داد و می‌گفت: «می‌دونم شما جوون هستین و جسماً مۍطلبه که زیاد بخورین، اما کـم خوردن، اولین درس خودسازیه. وقت ناهار و شام، دنبال غـذا ندویین و نگین پس ناهار من چی شد. اگه یه‌ روز ناهار نخوردین یا بہ شما غذا نرسید.. بذارین به حساب ریاضت تن‌ و خودسازی. تو غذا خوردن، انگشـت‌ نما نباشین، تو معنویت شهره باشین.»
از ناشناس: «و زمان چه ظالمانه مى تازد؛ وقتى در طلب آن هستى مضایقه مى‌کند و آن گاه که به آن نیاز ندارى فراوان مى‌شود.»
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#چشم‌_هایش #او
زمستان که می شود، برفِ فراموشی که بر روی پاییز می‌نشیند، کنار پنجره می‌ایستد... وقتی که برف می‌بارد... وقتی که تمام می‌شود... به کوه ها خیره می‌ماند... از اینکه برفِ خوبی روی کوه ها نشسته، خوشحال می‌شود... خوشحال می‌شوم، چون‌که خوشحال می‌شود... امسال اما، برفی نبود... اگر هم بود، دست کم برای زدودنِ یاد پاییز از باغ ها بود... می‌گویم چه می‌خواهد بشود؟... اگر برف نباشد، امسال را چگونه می گذرانی؟... لبخند می‌زند... می‌گوید: «هر چه خدا مصلحت بداند، همان می‌شود... ان‌شاءالله که خیر است» این جملات را می‌گوید و قامتِ مثل کوهش را راست می کند و به کوه ها خیره می‌شود... و باز، همان آرامش همیشگی... دوباره زمزمه‌هایی که روی لب هایش سُر می خورند و به سمتِ خودش بر‌می‌گردند... چه می گوید؟... به گمانم هیچ گاه نخواهم فهمید که چه می‌گوید... با چه کسی سر صحبت را باز کرده که من، مَحرمِ آن صحبت ها نیستم؟... نمی‌توانم به خیره شوم... نمی‌شود که خیره شوم... نمی‌دانم چرا... گفته بودم که می‌خواهم از چشم‌هایش بنویسم... امااگر راستش را بخواهید حتی کلماتی که مناسبِ توصیفِ عمقِ چشم‌هایش باشند را پیدا نمی‌کنم... گویا نیستند... عالمِ معنایِ چشم‌هایش را با کلمات زمینی نمی‌شود وصف کرد... اینجایی نیستند... برای سالها بعد‌اند... سالها بعد از حس کردن احساسِ ... که اگر سالها بعد بتوانم همان احساسی که داشته را احساس کنم، شاید بتوانم به عمقِ معنای چشم‌هایش پی ببرم... تازه این وقتیست که بتوانم بدون ترس و بدون واهمه، به عمق چشم‌هایش خیره شوم و دست به رازش ببرم و آن را بیرون بکشم...