خستهام، این دستها خستهاند و چرا اینقدر خستهاند؟ دقیق میشوم، دقیق و متمرکز میشوم بلکه بشنوم، بلکه صدایش را بشنوم. امّا نه، فقط یک کلاغ روی بلندترین شاخهی یک کاج بال میزند. مغزم، مغزم درد میکند از حرف زدن، چقدر حرف زدهام، چقدر در ذهنم حرف زدهام.
#سلوک
#محمود_دولت_آبادی
‼️رفقا یه خبر خیلی مهم!‼️
چند وقته که بعضی از اکانت های ایتا هک میشه و یه پیامِ «واریز سود سهام عدالت» به مخاطبینِ اون اکانتِ هک شده فرستاده میشه.
یه وقت خدایی نکرده اگه یه همچین پیامی توی این کانال دیدین، نزنینا روی لینکش... کلاهبرداریه‼️
#هشدار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السّلام:
«لاَ تَنْظُرْ إِلَى مَنْ قَالَ وَ اُنْظُرْ إِلَى مَا قَال»
به گوینده نگاه مکن و به سخن نگاه کن!
پ.ن: بچه ها میدونن که من با حرفای سید حسن آقا میری، زندگی کردم... یک چهارمِ عقایدم از شبهاتِ آقا میری شکل گرفته... که شاید اگه اون شبهات رو نمی گفت، اصلا بهشون بر نمی خوردم و در نتیجه دنبالشون هم نمی رفتم... ولی خدا رو شاکرم که رفقا و اساتیدی داشتم که مینشستیم و باهم بررسی میکردیم همهی این حرف ها رو و ایرادات اونا رو در میاوردیم...
همیشه گفتم که سید حسن آقا میری، حرف حق هم میزنه... در این شکی نیست... ولی از ده تا کلمه، هشتاش حقن و دوتاش باطل... که تبدیل میشه به مغلطه و ذهن ما با توجه به اون هشت تا، اون دو تا رو هم قبول میکنه...
حالا این یدونه پست از سید حسن رو داشته باشیم تا ببینیم بعدا چی میشه...
این پست رو خیلی دوس دارم و یه طور خاصی دلنشینه...
نمیدونم... شایدم من اشتباه میکنم...
فعلا همین...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
ما چرا رفتیم؟ ما چرا بزرگ شدیم؟ #کودکی
• «کودکی»
هیچ چیز، دیگر هیچ چیز رنگ و بوی کودکی را ندارد. طوریست که انگار نمک را از غذا، شیرینی را از عسل و روح را از تن گرفتهاند... انگار گَردِ مرگ بر روی همهی طعم ها ریخته باشند. اینجا همه چیز به شکلِ عجیبی رفته است.
• «خانهای که دیگر نبود»
دیگر حیاط، همان حیاط نیست... آن گلها، دیگر اثری از آن گل ها بر روی آن بالکنِ خاطره انگیز، نیست که نیست که نیست... و من، کودکِ سمتِ چپی و رفیقم، کودکانی هستیم که دیگر در آن روستا نیستند و معلوم نیست در کجایِ دنیایِ بزرگتر ها پَرسه میزنیم...
کودکیم...کنار همیم... خندههایمان ساختگی نیست... از ته دل است... همدیگر را دوست داریم... هنوز هم... ولی دیگر کنار هم نیستیم... ما بزرگ شدهایم... و این تنها دلیلِ دور شدنِ ما از یکدیگر است...
• «بزرگ شدیم»
تمنّای عبث و بیهودهایست ولی کاش و ای کاش هیچ گاه بزرگ نمی شدیم... ما چه میدانستیم اگر بزرگ شویم، دیگر آن خنده های صاف و دلهای پاک و صمیمیتِ واقعی را نخواهیم داشت... از کجا باید میدانستیم؟... ما که غرقِ دنیایِ پر از بازی و شیطنت های کاغذی و شلوغی های پلاستیکی شده بودیم، از کجا باید این روز ها را میدیدیم؟... ما روز و شبمان را با توپ های دو لایهای میگذراندیم که ترسِ افتادنِ آنها در حیاتِ بزرگ و متروکهی یک پیرمردِ هشتاد ساله، بزرگتر از آرزوهای الان ما بود.
بچههای دَه سالهای که شب ها در کوچهای باریک مینشستند و به موجوداتِ عجیب و غریبی که هر آن ممکن بود از دالانِ تاریکِ انتهای کوچه بیایند فکر میکردند و تخیل میکردند و همدیگر را میترساندند و میخندیدند... از کجا؟... شما بگویید که از کجا باید میدانستند که ممکن است دیگر حتی پایشان هم به آن کوچه نرسد؟... از کجا؟
آهای رفیق!... مرغِ لاریِ جنگیِ مرا یادت هست؟... خروس ژاپنیِ خودت را چه؟... چرا هنوز مزهی به دعوا انداختنِ خروس ها از یادم نمیرود؟... چرا هنوز تو در آن کوچه نشستهای و منتظر من ایستادهای تا بیایم و تمامِ سیزده روزِ تعطیلی عید را باهم توپ بازی کنیم؟... چرا من هنوز هم دَرِ خانهی شما را میزنم و از آن سوراخِ کنار دَر به حیاتِ شما نگاه میکنم که ببینم میآیی یا نه؟... و هنوز هم مادرت را میبینم که میگوید: امیر بیا! محمد تو را صدا میزند...
من چرا هنوز در آن روز ها زندگی میکنم امیر؟... ما چرا رفتیم؟... ما چرا بزرگ شدیم؟...
پ.ن: دلمان میگیرد از اینهمه گذشتن و رفتن و برنگشتن...
پ.ن: چه خاطراتی که توانِ نوشتن آنها را هنوز هم ندارم...
#رفیق
#خاطرات
#زندگی
#کودکی
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
ما چرا رفتیم؟ ما چرا بزرگ شدیم؟ #کودکی
یکی دیگه...
اینو همون رفیقِ کنار دستیم فرستاد...
هر کسی در دل من، جایِ خودش را دارد
جانشین تو در این سینه، خداوند نشد...
#فاضل_نظری
#شعر
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
_ میخواهم از این دیارِ غرقِ غربت بروم... + به کجا؟ _ هر جایی غیر از اینجا... + یعنی محیط را باعثِ ت
توی ناشناس در مورد این بحث فرمودین که:
«همیشه هم موندن و ساختن و صبر، درمون نیست، گاهی باید رفت ...»
باید بگم که بله... همینطوره...
میدونی چرا نمیتونی شنا کنی؟
چون آب نیست... وگرنه شناگر ماهری هستی...
هر وقت شرایطشو داشتی و یه کار غلطی انجام ندادی مَردی...
#فکت
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
محتوای این پُست، تایید و یا رد نمی شود... #استوری #زندگی #رها_کن_بره_رفیق
رها کن بره رفیق!
رها کن بره!
خستهام مثل اسیری که به هنگام فرار
یادش افتاد کسی منتظرش نیست، نرفت...
Ehaam - Gharibe Ashena (128).mp3
3.8M
#موسیقی
«ارسالی یکی از تنهاترینها»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعری که همیشه زیر لبم زمزمه میشه...
«آشفتگیه باید ببخشید!
#آشفتگی
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
#ترکیب #شجریان
بیا که بی تو به جان آمدم ز تنهایی
نماند صبر و مرا بیش از این شکیبایی...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْهٰا🇵🇸
#ترکیب #شجریان
بیا که جان مرا بی تو نیست برگ حیات
بیا که چشم مرا بی تو نیست بینایی...
دلم برای همین لحظههایی که داریم زندگی میکنیم خیلی تنگ میشه...
خیلی...
از ناشناس:
«خستم .کلافم خیلی تو درونم شلوغه ذهنم داره منفجر میشه دارم دیونه میشم کاش خدا یکم بهم استراحت میداد از همه چی همه چیی»
به قول احمدرضا احمدی: یه دفعه قرار بذاریم بشینیم آه بکشیم!...
عشق هم مثلِ هر چه داشتمش
بازی عمر بود و باختمش
پیرمردی درون آینه بود
که من اصلا... نمی شناختمش...
#شعر
#سید_تقی_سیدی