هدایت شده از حیـّان🇵🇸
اوهامی که همچون خورجین پاره ازشان رنجِ جهل و تعفنِ بیهویتی میچکد، چطور میتوانند بستری برای رشد آدم باشند؟
نمیدونم چند بار از رفتن شما باید بگذره تا ما بفهمیم که دیگه نداریمتون... چند بار باید ما رو تک و تنها میون انبوهی از غمها بذارید و برید که باور کنیم دیگه برگشتنی در کار نیست؛ دیگه همین یه باره که دارید میرید... که دیگه چندبار یعنی کشک... یعنی خیال و وهم... یعنی بیدار شو آدم ساده! رفتن که رفتن...
حالا دوباره این منم و این جادهی بی ته و بی برگشت... اولین بار نیست که دارم میرم... آخرین بار هم نیست... اصلا نرفتم که برگردم و دوباره بخوام برم... وسطاشم... کی رفتم؟... همون موقع که حتی سنم به رفتن نمیخورد... همون موقع که همه چی تازه داشت تموم میشد... وقتی رفتم که دیگه موندن، معنا نداشت... وقتی رفتم که همه میگفتن نباید بری ولی من؛ رفتم... چون این جاده ساخته شده بود که من باهاش برم تا تهش... تَهی که وجود نداره... تهی که ممکنه یهو تموم شه... تهی که شاید منو اصلا به خودش راه نده... جادهای که شاید یهو منو جا بذاره... آره... حالا دوباره این منم و این جادهی بی ته و بی برگشت...
#شاید_خودم
#جاده
#متن
@Tanhatarinhaa
_ همه رفتهاند... همه انگار رفتهاند... کسی در این حوالی نیست... می بینی محمد؟... کسی نیست حتی صدایت کند... جز خودت... اینجا کجاست که ما تک و تنها گیر افتادهایم؟...
+ اینجا همینجاست... همین دیارِ غوطه ور در غربت و تنهایی... اینجا خود ماست... و ما شاید خودمان را گم کردهایم که اینگونه هراسان به دنبال کسی میگردیم... که کسی باشد که ما را از این غربت و تنهایی نجات دهد... ولی نخواهد آمد... کسی نخواهد آمد... اینجا خودمانیم با خودمان...
_ شاید خودمانیم با خودمان!... چرا همیشه اینگونه با اطمینان با خودت سخن می گویی؟... حال آنکه حتی از یقینی ترین مسایل هم نمی توان به صراحت دفاع کرد... چرا؟...
+ اگر از یقین با یقین و صراحت نتوان دفاع کرد که دیگر یقین نیست... هست؟...
_ نمی دانم... الان تو به وجود من یقین داری؟...
+ نمیدانم... شاید خودم باشی...
بخشی از گفتگوی من، شاید با خودم
#متن
#شاید_خودم
#حدیث
امام علی علیه السلام:
نعم طارد الهموم الیقین
یقین، بهترین برطرف کنندهی غم هاست...
بحار الانوار / ج۷۴/ صفحه 21۱
@Tanhatarinhaa
ما بی تو جهان را به غم خویش سپردیم
رفتی، دلمان طاقتِ دوریتْ نیاورد...
#شاید_خودم