eitaa logo
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
138 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
803 ویدیو
122 فایل
انسان تنها موجودیست که تنها به دنیا آیَد، تنها زندگی کُند و تنها از دنیا رَوَد. در این میان، تَن ها فقط تنهاترش کُنند... . « #یک_محمد_غریبه » شخصی: @yekmohammadeqaribeh لینک ناشناس: https://daigo.ir/secret/3442117788
مشاهده در ایتا
دانلود
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
#او... یکی از پاهایش را جمع می‌کند... پای دیگر را به بغل می‌گیرد... دستش را به زیر چانه‌ می‌گذارد...
قبلنا خیلی به سر و وضعش می‌رسید... موهاشو مرتب نگه می‌داشت... صورتشو سه تیغ می‌کرد... شلوار و پیرهنش اتو کشیده بود و... خیلی شق و رق راه می‌رفت... انگار که کل دنیا توی مشتشه و توپ هم نمی‌تونه تکونش بده... همینطوری هم بود... می‌دونی؟... همسر که داشته باشی، همینطوری میشی... فقط که همسر نیست، همدرده، همراهه، هم‌مسیره، همخونه و همزندگیه... یه دلیل بزرگ واسه زندگی کردنه... تو، دنیا رو داری... اونم همینطوری بود... بیست و پنج سالش بود که از سربازی برگشت... همین یه دخترو دوست داشت... دخترِ دوستِ مادرش... توی روستا بودن... اینا می‌رفتن خونه‌شون، اونا می‌اومدن... یه روز مادر ها تصمیم می‌گیرن که تقدیر دوتاشونو باهم رقم بزنن... دخترِ باحیا و فهیم... اینم که یه مردِ زحمت‌کش... چرا نباید یه زندگی خوبی نمی‌ساختن؟... عادت داره بره بشینه توی آلونک باغش و فقط نگاه کنه به زمین... هیچی نمیگه... دست می‌کشه به سرش... فقط نگاه می‌کنه... هر از گاهی می‌خنده... هر از گاهی بغض می‌کنه... من که می‌دونم یاد چه روزایی میوفته... یاد زندگیش... یاد روزای خوبی که داشتن همه چیو می‌ساختن و اون مریضی لعنتی افتاد به جون زندگیش... که کل زندگیشو ازش گرفت و غرق شد توی فکر و خیال و نگاه... آدم، یاد روزای خوبش که میوفته، بغضش می‌گیره... که دیگه اون آدما، با اون حس و حالشون، نیستن که یه خوشحالی از ته دل برامون رقم بزنن... که دیگه زندگی به اون معنا وجود نداره که بشه باهاش دلْ خوش کرد... یاد روزای سخت و غم‌انگیزش که میوفته، خنده‌اش میگیره که اون روزا اصن غمی نبوده... که اون غما در مقابل این روزا، هیچی هم حساب نیستن... دستشو می‌بوسم... میگم از ته دل منو می‌بخشی؟... می‌خنده... میگه خدا حفظت کنه... خم میشم، زانوشو می‌بوسم... میگم خدا تو رو برای من، زیادی نبینه... میگه مواظب خودت باش... زود برگرد... می‌دونم چرا اینو میگه... بغضم می‌گیره... میگم چشم... پسرش که برای اولین بار داشت می‌رفت دنبال کار، رضایت نداد بره‌... ولی اون، رفت... رفت و دیگه برنگشت... رفت و یه حسرت، شد یه آتیش توی دلش و هنوزم که هنوزه داره می‌سوزونتش... که شد یه داغ و افتاد به یه گوشه از زندگیش و نذاشت درست و حسابی طعم زندگی رو بچشه... بازم هر طوری که بود، دووم آورد... یه دلخوشی بزرگ‌تر داشت... همسرش... وقتی روزگار، اونو هم ازش گرفت، تحمل این دنیا براش سخت تر شد... رفتن پسرش، کمرشو شکست، رفتن همسرش، زندگیشو... حالا چندین ساله که همدرد و هم‌مسیر و همزندگیش دیگه نیست... دنیاش دیگه نیست... حالا دیگه به موهاش اهمیتی نمیده، صورتشو دیر به دیر اصلاح می‌کنه، شلوارش اتو کشیده نیست، شق و رق راه نمیره... خیلی وقته که زندگیش، دسشتو ول کرده و رفته...
بر گردنم نمانده ز خُمخانه هیچ حق یک استکان زدم، دو سه دریا گریستم ترسم مجال گریه نیابم به روز حشر امروز هم به نیت فردا گریستم...
🇱🇧تَنْهٰاتَرینْ‌هٰا🇵🇸
امام صادق (ع) «کوه کندن از دل کندن آسان‌تر است...» #فکت #حدیث چه حدیث حقی...
دوستان میگن حدیثی هم داریم که مولا علی می‌فرمایند: «إزالَةُ الرَّواسي أسهَلُ مِن تَأليفِ القُلوبِ المُتَنافِرَةِ»  از جا كندن كوه هاى استوار ، آسان تر از الفت دادن دل هاى رميده از يكديگر است .
من اعصابم خرد میشه وقتی می‌بینم یه عده بی رگ و ریشه و بی‌فکرِ متفکر‌نما، دارن میشن الگوی ما جوونای بدبخت... اگه کتاب نخونیم و آگاهی نداشته باشیم و مبنای فکری درستی نداشته باشیم، (عذر میخوام ولی) مثل خر توی گِل اینا گیر می‌کنیم... اینا خیلی ادعاشون میشه ها... حتی به ظاهر، کتابخون و آگاه و روشنفکر هم هستن ولی ادعایی بیش نیستن... چون اصلا فهمی از عمق مسایل ندارن و فقط «می‌دونن»... چیزی رو حس نکردن...
🍂نه خواب راحتی دارم، نه مایلم به بیداری 🍂